یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
محورهای اساسی سبک زندگی امام زین العابدین ع
حمران بن اعین از امام باقر(ع) نقل میکند که حضرت سجاد(ع)
۱: در حال نماز رنگش تغییر میکرد.
۲:مانند بنده ذلیلی که در برابر سلطان باعظمتی باشد به نماز میایستاد.
۳: بدنش در حال نماز میلرزید.
۴: مثل کسی نماز میخواند که نماز آخرش را میخواند.
۵: روزی در حال نماز ردا از یک شانهاش افتاد با همان حال نماز را تمام کرد، یکی از اصحاب پرسید: چرا ردا را صاف نکردی؟ فرمود: میدانی دربرابر چه کسی بودم؟ چیزی از نماز بنده قبول نمیشود جز آنچه با حضور قلب باشد. سائل گفت: پس ما هلاک شدیم. فرمود: هرگز! خدا نقصها را به وسیله نافلهها جبران میکند.
۶: شب تاریک انبانی پر از کیسههای درهم و دینار - و گاهی غذا یا هیزم- به دوش میکشید و بر درخانه مستمندان میبرد، در را میزد، هر که از خانه بیرون میآمد به او میداد و میرفت.
۷: هنگام عطای به فقیر صورت را میپوشاند که او را نشناسد، فقرا از وفات آن جناب فهمیدند مسکین نواز شب، علی بنالحسین بوده.
۸: چون بدن مبارکش را روی تخت غسالخانه نهادند دیدند پشت مبارکش چون سر زانوی شتر برآمده و این اثر بارهایی بود که به دوش میکشید و به در خانه مستمندان میبرد.
۹: روزی روپوشی از خز (خز حیوانی است که از پوست آن جامه زمستانی تهیه میشده) به دوش مبارکش بود، در راه سائلی رسید و در روپوش آویخت، حضرت جامه قیمتی را رها کرد و رفت.
۱۰: لباس خز را زمستان میخرید، تابستان میفروخت و پولش را تصدق میداد.
۱۱: روز عرفه چشمش افتاد به جمعیتی که گدایی میکردند، فرمود: وای بر شما، چنین روزی از غیرخدا سؤال میکنید؟ این روزها چنان لطف حق همگانی است که امید میرود شامل حال جنینها در شکم مادران هم بشود و خوشبخت گردند.
۱۲: از غذاخوردن با مادر خودداری میکرد، گفتند: یا ابنرسولالله شما از همه با مادرتان نکوکارترید، چرا با او هم خوراک نمیشوید؟ فرمود: دوست ندارم لقمهای را بردارم که مادرم به آن نظر داشته باشد.
۱۳: مردی عرض کرد: یابن رسولالله من برای خدا شما را سخت دوست دارم. حضرت عرض کرد خداوندا! پناه بر تو که مرا در راه تو دوست داشته باشند و تو خود مرا دشمن بداری.
۱۴: بیست سفر در راه حج بر شتری سوار شد و یک تازیانه بر او نزد، چون شتر مرد دستور داد به خاکش سپارند تا طعمه درندگان نشود.
۱۵: از کنیزی شرح حال آنجناب را پرسیدند، گفت: مختصر بگویم یا مفصل؟ گفتند: مختصر، گفت: هیچ روز غذا برایش نبردم و هیچ شب بستر برایش نگستردم.
۱۶: روزی به جمعی رسید که غیبت او میکردند. ایستاد و فرمود: اگر راست میگویید خدا مرا بیامرزد و اگر دروغ میگویید خدا شما را بیامرزد.
۱۷: اگر کسی برای طلب علم خدمتش میرسید میفرمود: آفرین به کسی که پیغمبر(ص) سفارش او را کرده.
۱۸: صد خانوار از فقرای مدینه را اداره میکرد.
۱۹: خرسند میشد که یتیم و نابینا و زمینگیر و مسکین و بیچاره بر سر سفرهاش حاضر شود و با دست مبارک به آنان غذا میداد و هر کدام عایله داشتند برای عایلهشان هم میفرستاد.
۲۰: هیچ غذایی نمیخوردمگر اینکه اول همان اندازه صدقه میداد.
۲۱: سالی هفت پوست از هفت موضع سجدهاش جدا میشد - که از کثرت نماز این موضع پینه میکرد - چون از دنیا رفت آن پینهها را با وی دفن کردند.
۲۲: بیست سال بر پدر بزرگوارش گریست، هیچ غذایی جلویش نمیگذاشتند جز اینکه گریه میکرد، یکی از غلامان گفت: یابنرسولالله اندوه شما به آخر نرسیده؟ فرمود: وای بر تو یعقوب دوازده پسر داشت، یکی را خدا از جلو چشمش برد، از بس گریست چشمانش نابینا و موی سرش سفید و کمرش خم شد با اینکه پسرش زنده بود، من به چشم خود دیدم که پدر و برادر و عمویم با هفده تن دیگر از بستگانم کشته روی خاک افتادهاند، با این وصف چگونه غصهام پایان پذیرد؟
ازکتاب نصایح آیتالله مشکینی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست