یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

مصدق و راه آهن


مصدق و راه آهن

می دانم مصدق برای اولین بار در ۲۰ بهمن ۱۳۰۴ در مجلس در باره راه آهن سخن گفت این سخنان اولیه مصدق, مثل اغلب حرفهایش مستدل و منطقی است یکی از چندین دلیل درستی دیدگاه مصدق, این است که آن چه در این جا پیشنهاد می کند حتی الان هم درست است

با فرارسیدن ۲۹ اردبیهشت، مصدق به مبارکی و میمنت ۱۲۵ ساله شد. پیراحمدآباد، این روز عزیز بر تو و بر همه ما مبارک باد. دعانمی کنیم ۱۰۰۰ هزارسال زنده باشی چون می دانیم که زنده خواهی بود. ولی دعا می کنیم تا معاندان تو اندکی منصف باشند و دوستداران تو هم متواضع و سربزیرو سخت کوش و تشنه دانستن و عمل کردن به آن دانسته ها.

نوشتن در باره مصدق دلیل و بهانه نمی خواهد- یا نباید بخواهد- ولی برای منی که این روزها اندکی زیادی تنبل شده ام، “ بهانه” لازم است تا این وجیزه را بنویسم. و من هم ۱۲۵ سالگی مصدق را بهانه می کنم.

از هردیدگاهی که به قضیه نگاه کنید، تردیدی نیست که توسعه جامعه انسانی در گرو گسترش و پیشرفت امکانات ارتباطی با یک دیگر است. البته در اینجا ارتباط را به یک معنای خیلی کلی بکار می برم، یعنی در حوزه های فرهنگی، شیوه های رابطه گیری با دیگر فرهنگ ها باعث ورزیدگی و چابکی فرهنگی می شود و به عوض، فرهنگی که درهرپوششی بر خویش پرده ساتری می کشد، تنبل و تن پرور و بطور خطرناکی بیات می شود و بعید نیست حتی بازی را به دیگران ببازد. در حوزه اقتصاد مستقل از ایدئولوژی اقتصادی حاکم نیز، گسترش راههای ارتباطی- راه و راه آهن و بندرگاه- از پیش مقدمات توسعه اند نه پی آمدهای آن. یعنی تا به این پیش زمینه ها نپردازیم، اقتصاد پیشرفت نمی کند وا زمنظری که من به دنیا می نگرم، در این جا اقتصاد چپ و راست ندارد. این که شماری مدعی اند همین که مازاد تولید فراهم شود، نیاز به ابزار و امکانات مبادله پیش می آید، از این نکته بدیهی غفلت می کند که وقتی این امکانات نباشد یا کم باشد، مازادی هم تولید نمی شود تا به صورت، وسیله ای برای اعمال فشاربرای ایجاد این زیرساخت ها عمل می کند. به عبارت دیگر، دارم ادعا می کنم که فراهم نمودن این پیش شرط ها نه در حوزه خصوصی بلکه در عرصه عمومی انجام می گیرد یا باید بگیرد. تا با فراهم شدن این پیش شرط، سرمایه داران و صاحبان صنایع وحرف هم به امکانات بهره مندی از تولید مازاد آگاه شده و درپی آمد این آگاهی، برای تولید مازاد دست بکار شوند. این نکته من هم نه یک “ کشف” شخصی بلکه خلاصه ای است از تاریخ در جوامعی که از این مراحل گذشته اند.

● مصدق و راه آهن درایران

درا ین مختصر، به تفسیرهائی که دیگران در این باره نوشته اند کار ندارم. ترجیح می دهم که خواننده در کنار تفاسیر دیگرانی که خوانده است، به این وجیزه بنگرد و بعد، درخلوت خویش برای خود تصمیم بگیرد که درواقعیت زندگی وضع به راستی به چه صورتی بوده است.

تا آنجا که من می دانم مصدق برای اولین بار در ۲۰ بهمن ۱۳۰۴ در مجلس در باره راه آهن سخن گفت. به گمان من این سخنان اولیه مصدق، مثل اغلب حرفهایش مستدل و منطقی است. یکی از چندین دلیل درستی دیدگاه مصدق، این است که آن چه در این جا پیشنهاد می کند حتی الان هم درست است. یعنی در هردوره ای که می خواهید دست به کار تازه ای بزنید باید از خودتان بپرسید که این کار تازه شما چه تاثیری بر دنیای دوروبر دارد؟ به سخن دیگر، باید یک بررسی منافع و هزینه ها، یا به سخن دیگر حساب سود و زبان تنظیم شود و به گمان من به همین خاطر است که مصدق می گوید درست مثل کسی که می خواهد خانه ای بسازد، باید اول “ فکر کند که آن خانه را در چه محلی بسازد که از حیث آب وهوا و موجبات دیگر و مخصوصا منافع بهتر بوده باشد”. یعنی اول، بهترین محل را انتخا ب می کند و همین است در مورد راه آهن که باید با “ادله و مدارک صحیح معلوم کنیم کدام نقطه صرف می کندو ازهرحیث مفید تر خواهد بود”. بعد دنبال مثال خانه را می گیرد که قدم بعدی مراجعه به معمار و نقشه برداراست و در خصوص راه آهن هم “باید ابتدااز روی احصائیه گمرک و براهین صحیح محل ونقاط را معین و بعد شروع به نقشه برداری نمائیم و در قدم سوم هم مقاطعه یا مناقصه است” و با عجله وشتاب در تصویب این لایحه مخالف است و به خصوص اصرار دارد که دولت از روی “ احصائیه گمرکی و مدارک صحیحه و مخصوصا نقاطی که صلاح سیاسی و اقتصادی بوده باشد” را پیدا نماید و بعد مهندس و متخصص آورده و نقشه اش را بردارد.

بیش از یک سال بعد در ۲ اسفند ۱۳۰۵ مصدق باز به مقوله راه آهن بر می گردد و مفصل در باره اش حرف می زند. درهمان ابتدای امر می گوید که امیدوار است “ در تمام ایران راه آهن تاسیس و ایجاد شود” پس برخلاف تهمتی که بعضی ها به مصدق می زنند مصدق با راه آهن مخالفتی ندارد و خودش هم همین را می گوید که در “بادی امر هیچ کس نمی تواند بگوید که راه آهن بد است” ونه فقط این بلکه” راه آهن یک چیز خیلی مفیدی است برای مملکت که هر قدردر فوریتش تسریع شود برای مملکت بیشتر منفعت دارد”. و بعد اشاره می کند که برای این برنامه گویا پولی هم جمع کرده اندولی آن را بکار نزده اندو مصدق اصرار دارد که بهتر است پول را بکار بزنند و بعد به درستی اشاره می کند به وضعیت کلی مردم و می گوید “ پولی که در دست ملت ایران است نامحدود نیست” و ما نمی توانیم بگوئیم” پول این ملت نامحدود است و از او هرچه بگیریم باز یک پولی جای آن می گذارد” و به درستی می گوید که هرچقدر از پول در جریان را ازدست مردم خارج کنیم “ قدرت تجارت او و راه معاش او کم می شود” و به همین خاطر می گوید “ یکی از چیزهائی که بنده خیلی خوب می دانم که راه آهن زودتر ایجادشود این است که پولی که از ملت می گیریم از طریق دیگری بکار بیفتد و راه معاش او مسدود نشود” یعنی “ این پول در داخله مملکت بجریان بیفتد”.

ایجاد راه آهن ازنظر مصدق دو راه دارد. “ اگر از راه صحیح برویم به بهشت واردمی شویم و اگرازراه غلط برویم داخل در جهنم می شویم” و می گوید که تخصصی در نقشه راه ندارم ولی “ باید نگاه کنیم با احصائیه های گمرکی که واردات و صادرات ما از چه محلی بیشتر است و وسائط نقلیه در چه نقاطعی بیشتر انتفاع می برد” و البته که “ خرج را هم بسنجیم” و به تناسب خرج و به تناسب مال التجاره که حمل می شود “ منافع راه آهن را درک کنیم”. و بعد تاکید می کند که “ ماباید کاری کنیم که بتوانیم راه آهن را بسازیم” چون “ باز هم عرض می کنم ایجاد راه آهن در نظر بنده خیلی اهمیت دارد و در هرنقطه مملکت راه آهن ایجاد شود و احداث شود مفید است” و اشاره می کند به مذاکرات خودش با مستوفی الممالک در باره راه آهن درچند سال پیشترو این نکته مهم را می گوید که “ طرز پیداکردن سرمایه برای ساختن راه آهن بیشتر از خود راه آهن اهمیت دارد” ودلیل اش هم آن قدر بدیهی است که ابتدا به نظرخنده دار می آید” اگر ما سرمایه برای راه آهن نداشته باشیم مسلما نمی توانیم راه آهن بسازیم”.

و بعد اشاره می کند به این که هرچه که هزینه ایجاد راه آهن باشد بخشی درداخل هزینه می شود و بخشی هم به خارج می رودو بعد تخمین می زند که بین ۸ تا ده سال طول می کشد که این پروژه تکمیل شودو راه آهن به بهره برداری برسد و آن وقت این پرسش را مطرح می کند که باید به اصطلاح امروزین یک بررسی “ هزینه و منافع” بکنیم و ببینیم که آیا این کار درست است یا خیر! و اشاره می کند به راه آهن جلفا و تبریز و ادامه می دهد که می توانیم بابررسی هزینه و منفعت آن راه یک اطلاعات کلی پیدا کنیم.و انگار خودش هم می داند که دیگران در پوشش های مختلف ممکن است حرفهایش را وارونه نشان بدهند باز تاکید می کند که “ بنده عرض کردم با راه آهن کاملا موافقم و نیت راه آهن را هم خیلی مقدس می دانم” ولی، واینجا دیگر حرفهای خیلی مهمی می زند” قبلا لازم می دانم که ما برای مردم یک استعدادی درست کنیم که بتواند اگر ما این راه آهن را خواستم بسازیم هرسال این کمک را بکنند”. ناگفته روشن است که اگر چنین “ استعدادی” ایجاد نشود کار هم در میانه راه لنگ می ماند. وبعد می پردازد به ظرفیت نهائی مملکت برای پرداخت مالیات و این حرفش هنوزهم درست است که وضع مالیات باید” متناسب استعداد و وضعیت افراد باشد” چون اگر نباشد “ مسائل تجارتی را بکلی معوق می گذارد” ووقتی که مسایل تجاری معوق شد و مردم بی استعداد شدند مالیات دولت در نقاط دیگر بلامحل می ماند” و بطور کلی “ اگرمردم استعدادشان کم بشود بالنتیجه عایدات دولت هم کم می شود” و بعد ادامه می دهد که به نظر او بهتر است که این پولهائی که جمع شده است را صرف کارهائی بکنیم “ که مردم یک استعدادی پیدا بکنند برای تامین مخارج همین راه آهن هم بهتر باشد” و بعد اشاره می کند به تولید قند درداخل که اگر بتوان با این عایدات که جمع شده است درمصرف قند به خودکفائی رسید “ سالی بیست و دو میلیون که چهل وچهار کرور باشد قند نخریم و اگرما در مملکت چهل وچهار کرورحاصل قند داشته باشیم قهرا چهل وچهار کروربخارج نمی رود و ملت یک استعدادی پیدا می کند که می تواند هرسال یک پولی بدهد برای راه آهن” و همین را مقایسه می کند با هزینه آن پول برای ساختن راه آهن بدون ایجاد این “ استعداد تازه و بیشتر برای مردم”

البته آن چه که برای مصدق خیلی هم مهم است این که آیا ایران می تواند از پس این هزینه بر بیاید یاخیر! برای این که بتواند پروژه را تمام کند. در همین راستا اشاره می کند به کسری تزار پرداختهای کشور ومثال را ادامه می دهد که “ما یک پولی درجریان داریم که امروز دردست ملت ایران است اگر ما آمدیم گفتیم این به عنوان عایدات قند و چای از تو می گیریم برای این که راه آهن بسازیم و تا ده سال دیگرکه راه آهن ساخته شود تجارت وزراعت وفلاحت ترقی می کند ورفت و آمد می شود تو فائده خواهی برد آن وقت جواب خواهد داد که درست است فایده می برم ولی من تا آن وقت زنده نیستم که از این راه آهن استفاده کنم و این فایده را ببرم شما اصول زندگی وحیات من را تامین کند. بعد راه آهن بسازید.” و بعد به درستی می گوید برای مالیات ستانی “ باید اول مایه دست ملت را زیاد کرد. استعداد مالیاتی مردم را زیاد کرد” “ اگر ملت استعدادو قدرت پیدا کرد بیشتر مالیات می دهد ولی اگر استعداد نداشت از ده ویران که ستاند خراج” وچندین بار براین که باید “ استعداد ملت” را زیاد کرد تاکید می کند و بحث را می کشاند به کسری ترازپرداخت ها. به بررسی تجارت خارجی می پردازد “بنده نگاه می کنم می بینم ملت ایران هیچ متاعی که بتوانیم معین کنیم که بخارج میرود ندارد فقط یک تریاکی در این مملکت است که آن هم درتحت یک اصولی دارد محدود می شود” صادرات ما فقط تریاک است وچند قلم جزئی دیگرولی “ باید یک چیزهای دیگر از قبیل نفت وقند بملکت وارد کنیم” و به همین خاطر، با پروژه هائی که دردراز مدت درآمد آفرینی دارند موافق نیست وبه شکل و صورت های مختلف بحث را می کشاند به این که آیا امکانات مالی تکمیل این راه آهن را داریم یا خیر و یا بار دیگر موافقت اش را با راه آهن اعلام کرده دست می گذارد روی یک نکته اساسی که”یک لایحه که اساسا مقدمه وخرجش معلوم نیست از کجا است وسرمایه ملی رادرنظر نیاورده باشد و استعداد مردم را برای دادن مالیات در نظر نگرفته باشد و بالاخره در وسط راه بماند وما مجبور بشویم یا بکلی از راه آهن صرف نظر کنیم(چون استعداد نداریم که انجام بدهیم) یا امتیاز آن قسمتی را که خرج کرده ایم بکسی دیگر واگذار بکنیم که او تمام کند بنده این لایحه را اساسا جرات نمی کنم بگویم مخالف هستم”

مدتی بعد- حدودا دوماه بعد در ۲۹ فروردین ۱۳۰۶ باز بر می گردد به مقوله راه آهن. انگار می داند که دیگران بدون توجه به نکاتی که پیش می کشد اورا به “ مخالفت” باراه آهن متهم خواهند کرد، برموافقت اش تاکید می ورزد و ادامه می دهدکه “ با موقعش و طرز خرجش مخالفم” و این نکته درست را می گوید که هر خرجی را که مجلس تصویب کند آن تصویب “ متلازم با اخذ یک مالیاتی است” که گمان نمی کنم کسی با این نکته مصدق موافق نباشد. و بعد ادامه می دهد، که اگر خرج به موقع باشد برای مملکت مفید است و درست می گویدو اگر به موقع خرج نشود و یا درمحل خرج نشود، “ برای مملکت مضر است” واگر خرج این نوعی عمدتا در خارجه باشد، “ خیلی مضر است” واین بینش درست را دارد که وقتی خرج زیاد بشود مالیات هم بیشتر می شود، و مالیات بیشتر باعث بالارفتن مخارج می شود و پی آمدش این است که “ صادراتش کم می شود”. این مباحث هم منطق اقتصادی اش به گمان من هنوز درست است و بعد می گوید “ وضع مالیات بی موقع” باعث بالارفتن قیمت شده و “ بالنتیجه صادرات مملکت کم می شود” در حالی که “ این همه فریاد که می کنیم که باید صادرات مملکت خودمانرا زیاد کنیم” و یکی از راههائی که “ صادرات مملکت زیاد می شود وضع نکردن مالیاتهای بی مناسبت و بی موقع است”. وضع مالیات بی موقع و بی مناسبت را “ تورمی” می خواهد و درست هم می گوید و بعد می رسد بر سر راه آهن.

هرمملکتی که بخواهد راه آهن بسازد باید دو شرط موجود باشد:

- استعداد ساختن راه آهن

- احتیاجات

درپیوند با استعداد ساختن راه آهن، می رسد به کمی تجارت به طور کلی و به خصوص به کسری تراز پرداختهای ایران و سندش هم آمارهای گمرک است و ادامه می دهد وقتی “ موازنه تجارتی برضررما شد استعداد ما کم است و چون عایدات زیادی هم نداریم اگر مقداری عایداتمان را یک جا خرج کنیم وازآن فورا فایده نبریم متضرر می شویم” و باز تاکید می کند بر کوچکی کیک ملی. به حرف مصدق کار نداشته باشیم. به مختصات اقتصاد ایران در آن دوره بنگرید تا برای شما روشن شود که این کیک ملی ما به چه اندازه بود. به یاد داشته باشیم که بخش نفت هنوز به جریان نیافتاده است و همان گونه که به درستی پیشتر گفته بود رقم عمده صادراتی ما در این دوره تریاک است و عملا دیگر هیچ. ممکن است مقداری کتیرا وپوست و روده گوسفند و گاو هم جزو صادرات ما بوده باشد. ولی در کنارش به شدت کنونی، ولی از جان آدم تا شیرمرغ را باید وارد کنیم.

دکتر احمد سیف

منبع همه نقل و قول ها: “ نطق ها و مکتوبات دکتر مصدق در دوره های پنجم و ششم مجلس شورای ملی” ۲۹ اسفند ۱۳۴۹، انتشارات مصدق.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.