چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

بلوهر و بوذاسف, داستان ایرانی است


اخیرا کتابی تحت عنوان «بلوهر و بیوذسف» تالیف علی بن محمد نظام تبریزی با پیشگفتار, نمایه ها و ویرایش دکتر محمد روشن, توسط نشر میراث مکتوب منتشر شده است
این کتاب براساس نسخه منحصر به فرد «بلوهر و بیوذسف» به زبان فارسی, موجود در کتابخانه «ملک», تصحیح و منتشر شده است

اخیرا کتابی تحت عنوان «بلوهر و بیوذسف» تالیف علی بن محمد نظام تبریزی با پیشگفتار، نمایه ها و ویرایش دکتر محمد روشن، توسط نشر میراث مکتوب منتشر شده است.

این کتاب براساس نسخه منحصر به فرد «بلوهر و بیوذسف» به زبان فارسی، موجود در کتابخانه «ملک»، تصحیح و منتشر شده است.

نام مصحح این کتاب که احتمال دارد از استادان دانشگاهی دهه های گذشته باشد، مشخص نیست. انتشار این نسخه منحصر به فرد از بلوهر و بوذاسف این امکان را برای پژوهشگران ادبی و به خصوص محققان ادبیات تطبیقی فراهم می کند که ادعا و فرضیه ایرانی بودن داستان بلوهر و بوذاسف را بررسی و اثبات کنند.

جلیل نوذری، فوق لیسانس ادبیات انگلیسی، در مقاله زیر به طور مختصر درجه اهمیت متن حاضر در جهان را نشان می دهد و می گوید که با تطبیق پنج متن اصلی موجود از بلوهر و بوذاسف در دنیا امکان اثبات این فرضیه امکان پذیر است.

مقاله کامل جلیل نوذری به نام «بلوهر و بوذاسف: گذرگاهی فرهنگی» در دومین همایش پژوهش های زبان و ادبیات فارسی تهران ارایه خواهد شد.

بلوهر و بوذاسف: چهار راه فرهنگی

روایت بلوهر و بوذاسف از روایاتی است که در تار و پود ادبیات و عرفان ایران و اروپا تنیده شده است. این روایت که به تعداد زیادی از زبان های قدیم و جدید جهان ترجمه شده و به رنگ فرهنگ جوامع مختلفی در آمده است حکم چهار راه فرهنگی ای را دارد که زبان ها، آیین ها و فرهنگ های زیادی از آن گذر کرده و بده بستان های زیر پوستی زیادی انجام داده اند. این روایت، از منظری آکادمیک و نیز عاطفی، می تواند مورد ادعای آیین های زیادی قرار گیرد و همه آن را از آن خود بدانند: و چنین نیز هست.

بلوهر و بوذاسف از متن های قدیمی فارسی است که اصل آن به زبان پهلوی در دست نیست و ردی هم از ترجمه آن به زبان فارسی که پس از اسلام و از روی ترجمه عربی انجام گرفت تا کنون به دست نیامده است. این روایت در فرهنگ ایران و اسلام رد خود را به جای گذاشته است. نام بوذاسف در بندهشن آمده است؛ قطعاتی از شرح پهلوی داستان را والتر هنینگ ترجمه و شرح کرده است؛ ارتباطات سبکی مشخصی میان این روایت با اندرزنامه های پهلوی وجود دارد؛ شباهت های متنی در برخی قسمت ها با عجایب نامه محمد ابن محمود همدانی دیده می شود و داستان های آن را می توان در کلیله و دمنه و نیز مثنوی جلال الدین محمد بلخی بازشناسی کرد.

این متن در ابتدا از زبان پهلوی به سریانی و از آن طریق به گرجی ترجمه شد، و به گواهی شواهد درونی آن، این متن گرجی مدت کوتاهی پیش از ظهور اسلام پایه برگردان به زبان یونانی شد. هر دو متن کهن گرجی و یونانی که اولی به داستان «بلوریانی» و دومی به داستان «بارلعام و یهوشافات» شهرت دارند هم اکنون در دست هستند. متن گرجی گم نام تر است اما متن یونانی ماجراها آفریده است و تاثیر شگرفی بر قرون میانه و جدید اروپا گذارده است. این متن پایه ترجمه تمامی شرح های موجود به زبان های اروپایی است. متن مستقل دیگری نیز وجود دارد که بدلیل یافت شدن آن در نزد اسماعیلیان به شرح عربی اسماعیلی معروف است. این شرح که جدا از این مورد دارای هیچ پیوند شناخته شده دیگری با اسماعیلیه نیست و به اعتبار زبان آن عربی خوانده می شود هنوز زیاد مطالعه نشده است. این متن قدیمی ترین و غنی ترین شرح موجود از روایت است و پرفسور دانیل گیماره در سال ۱۹۷۱ ترجمه آن از عربی به فرانسه و در سال ۱۹۷۲ متن ویراسته عربی را منتشر کرد.

ترجمه متن یونانی از روی متن گرجی در قرن یازده میلادی صورت گرفت. این متن را به صورت سنتی به «یوحنای دمشقی» که در قرن هشتم میلادی می زیست نسبت داده اند. اما با بررسی های انجام شده در اواخر قرن نوزدهم که هنوز هم اعتبار خود را حفظ کرده اند ترجمه و نگارش آن توسط شخصی یونانی به نام «یوحنای راهب» از دیر سابه قدیس در نزدیکی اورشلیم صورت گرفته است.

تاثیر متن یونانی در ادبیات انگلیسی و اروپا بسیار زیاد بوده است. نمایش نامه اخلاقی Everyman و کتاب «رازلاس، شاهزاده حبشی» از ساموئل جانسون به صورت مستقیم از آن الهام گرفته اند. کتاب معروف «سیر و سلوک زایر» از جان بانیان در بخش بزرگی از خود ارتباطات مشخصی با آن دارد. هم چنین، این کتاب قطعاتی از اعترافات آگوستین قدیس را در خود وارد کرده است. اما آن چه به ویژه هدیه این کتاب برای غرب بوده است گنجاندن و حفظ دفاعیه دینی آریستید فیلسوف آتنی در خود است که تصور می شد برای همیشه از دست رفته است.

مساله اصلی پژوهش گران غیر ایرانی روایت بلوهر و بوذاسف فهم این نکته است که کجا و چگونه بودا توانست در لباس این روایت در زمره قدیسین مسیحیت در آید و نام او در تقویم مسیحی گنجانده شود. آگاهی از این نکته برای خواننده ایرانی جالب است که بداند کلیسای کاتولیک روز ۲۷ نوامبر را در تقویم خود به افتخار جوزافات (بوداسف) نامیده است. کلیسای یونانی روز ۲۶ اوت را به این امر اختصاص داده است. کلیسای روس در ۱۹ نوامبر هر دو شخصیت (بارلعام و جوزافات) را بزرگ می دارد و روز ۲ دسامبر را روز پدر بوذاسف که در متن یونانی «آبنر» (Abenner or Avenir) نامیده می شود نامگذاری کرده است.

داستان در ایران پس از اسلام از عربی به فارسی برگردانده شد که اینک نسخه ای از آن در دست نیست اما از روی آن در قرن هشتم هجری توسط نظام تبریزی خلاصه ای نوشته شد که تنها یک نسخه دست نویس از آن موجود است و در آبان سال ۱۳۸۱ به همت محمد روشن و انتشارات میراث مکتوب برای نخستین بار منتشر شد و امکان مطالعات تطبیقی فراهم آمد. این همان نسخه ای است که موضوع بحث ماست. تا قبل از منتشر شدن این متن، از داستان بلوهر و بوذاسف تعداد شصت ترجمه و روایت در زبان ها و فرهنگ های مختلف وجود داشت. با وجودی که مشخص بود هیچ کدام از آن ها متن اصلی نیست و نظر پژوهش گران متوجه ایران به عنوان زادگاه روایت بود، اما نبود متنی فارسی امکان و اجازه بررسی را نمی داد.

با ترتیب گفته شده در بالا، متن های عربی اسماعیلی، گرجی و یونانی از قدمت بیش تری نسبت به متن موجود فارسی برخوردار اند. اکنون پرسش این است که آیا با توجه به در دست داشتن نسخه ای از متن فارسی و وجود سه برگردان کهن تر می توان به تصویری نزدیک تر از متن اصلی دست یافت؟ نخستین گام در این جهت بررسی تطبیقی ساختارها، داستان ها، گفت و گوها و نام های خاص هر سه متن خواهد بود.

جلیل نوذری



همچنین مشاهده کنید