سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

رسالت تاریخی نخبگان پاکستان


رسالت تاریخی نخبگان پاکستان

حتی کسانی از ما که به شدت سیاست ها و کار های بی نظیر بوتو را هم زمانی که در قدرت بود و هم در روزهای اخیر مورد انتقاد قرار می دادند از مرگ او بهت زده و خشمگین شده اند نارضایتی از وضع موجود و هراس از آینده بر کشور سایه افکنده است همزیستی غریب خشونت و هرج و مرج, شرایط ویژه ای را در راولپندی به وجود آورده است

حتی کسانی از ما که به شدت سیاست ها و کار های بی نظیر بوتو را - هم زمانی که در قدرت بود و هم در روزهای اخیر- مورد انتقاد قرار می دادند از مرگ او بهت زده و خشمگین شده اند. نارضایتی از وضع موجود و هراس از آینده بر کشور سایه افکنده است. همزیستی غریب خشونت و هرج و مرج، شرایط ویژه ای را در راولپندی به وجود آورده است.

در گذشته با بروز هرج و مرج قانون حکومت نظامی برای حفظ نظم به کار گرفته می شد و برای چند سال هم این امر میسر بود ولی دیگر بدین گونه نیست. این روزها حضور حداکثری نظامیان در صحنه نابسامانی و افزایش بی قانونی را سبب می شود.

پیش از ماجرای ترور بوتو تصمیمات اشتباه زیادی گرفته شد. اخراج عالی ترین مقام قضایی و ۸ قاضی دیگر دیوان عالی کشور - به خاطر کوشش آنها در محدودکردن آژانس های اطلاعاتی و پاسخگو کردن پلیس در مقابل قانون- چه توجیهی می توانست داشته باشد

امروز پس از ترور بوتو ضعف نظام قضایی و امنیتی به وضوح نمایان است. جانشینان آن قضات برکنار شده برای هرکاری فاقد جرأت و جسارت لازم هستند، چه رسد به بررسی شایسته خلافکاری های سازمان ها و یا کشف آنچه که در پشت قتل با دقت سازمان داده شده یک رهبر سیاسی وجود دارد.

پاکستان امروز چگونه می تواند صحنه کشت و کشتاری اینگونه نومید کننده باشد فرض بر این است که قاتلان، متعصبان مذهبی بوده اند، که البته ممکن است درست باشد ولی آیا آنها به اراده خود عمل می کنند بی نظیر بوتو بر اساس گفته کسانی که به او نزدیک بودند در نظر داشت انتخابات را چنان که مخدوش باشد تحریم کند و با این که جرأت ذاتی فراوانی داشت و مرعوب دشمنان داخلی خود نمی شد، جسارت سیاسی ایستادن در مقابل آمریکا را نداشت.

او سخنرانی انتخاباتی خود را در لیاقت باغ Liaquat Bagh انجام داد، مکانی همگانی که نام نخستین نخست وزیر پاکستان لیاقت علی خان را که در توطئه ای در سال۱۹۵۳ کشته شد، دارد. آن روز قاتل لیاقت علی خان با نام سعید اکبر بلافاصله و درجا، به فرمان افسر پلیسی که در توطئه دست داشت، کشته شد. کمی دور از این محل، یک ساختمان مستعمراتی قرار داشته است که میهن پرستان در آن زندانی می شدند. نام آن زندان راولپندی بود. همینجا بود که پدر بی نظیر، ذوالفقار علی بوتو در آوریل ۱۹۷۹ به دار آویخته شد. حکومت نظامی آن روز پاکستان که قتل این رهبر سیاسی را قانونی جلوه داد، محل این تراژدی را تخریب کرد. قتل ذوالفقار علی بوتو مناسبات حزب مردم پاکستان و ارتش را برای همیشه مسموم کرد. پس از این ماجرا فعالان حزب بویژه در ایالت سند، وحشیانه شکنجه، تحقیر و گاهی ناپدید یا کشته شدند.

نخبگان پاکستان با تلاطم و آشوب های ریشه دار مردم کشورشان دست به گریبان هستند، این نابسامانی ها نتیجه حکومت ممتد نظامی و اتحادهای ناموجه با قدرت های جهانی است و به نظر می رسد گزینه ای عملی برای برون رفت از این وضع نداشته باشند. اکثریت قاطع مردم سیاست خارجی دولت و ائتلاف های آن با طرف های غربی را تأیید نمی کنند و از نبود یک سیاست داخلی مگر برای ثروت اندوزی نخبگان بی عاطفه و آزمند و ایجاد ارتشی بیش از حد وسعت یافته ناراضی هستند. مردم تماشاگر کشتار سیاستمداران خود هستند بدون این که چاره ای داشته باشند.

در واقعه ۲۶ دسامبر بی نظیر ابتدا از انفجار بمب آسیبی ندید ولی با گلوله ای که به طرف اتومبیل اش شلیک شد به قتل رسید. قاتلانی که درسه ماه قبل - در روز بازگشت بی نظیر- موفق به کشتن او نشده بودند این بار به تمهیدی دوگانه متوسل شدند. آنها تنها می خواستند او بمیرد و اکنون که او مرده است، اکنون حتی امکان انتخاباتی هدایت شده هم نیست و در همان حال دولت از سوی یاران سیاسی - امنیتی خویش تحت فشار است تا انتخابات را به تعویق بیندازد. قاطبه مردان حزبی و نخبگان سیاسی پاکستان با این قاعده بازی آشنا هستند که اگر شرایط بدتر شود فرماندهان ارشد ارتش قوانین شدیدتر و محدود کننده تری را اعمال خواهند کرد که البته احتمال وقوع این امر کم نیست.

آنچه اتفاق افتاده یک تراژدی چند لایه است. این رویداد برای کشوری که در مسیر فاجعه های بیشتری قرار دارد، مصیبتی واقعی است. سیلاب ها و آبشارهای بزرگی در پیش اند. این تراژدی غیر از جنبه فردی دارای جنبه ملی و فراملی نیزهست. خانواده بوتو عضو دیگری را از دست دادند: پدر، دو پسر و اکنون دختر که همه به مرگ هایی غیر طبیعی درگذشته اند.

من نخستین بار بی نظیر را وقتی نوجوانی بود در خانه پدرش در کراچی ملاقات کردم و بعد ها در آکسفورد. او ذاتاً در ایام نوجوانی یک فرد سیاسی نبود، با وجود این همیشه خواسته بود که یک سیاستمدار باشد؛ ولی تاریخ و تراژدی حوادث خاندانی او در جهت دیگری حرکت کرد. مرگ پدرش او را دگرگون کرد. پس از این بی نظیر شخص جدیدی شد و مصمم به مقابله با حکومت نظامی وقت. بعداً در یک آپارتمان در لندن مسکن گزید، جایی که بتواند در مورد آینده کشورش به بحث هایی طولانی بپردازد. بر آن بود که اگر کشورش از مردان سایه نشین غیر حزبی یونیفورم پوش و غیر یونیفورم پوش رهایی یابد، با اصلاحات ارضی موافقت کند و برنامه های آموزش و پرورش همگانی و خدمات درمانی را به اجرا بگذارد. او درعین حال مدعی سیاست خارجی مستقل بود اما چنان که در برنامه بازگشت اش دیدیم یارای چشم پوشی از رابطه با آمریکا و غرب را نداشت.

نکته جالب تر این است که بوتو سعی می کرد به مرام سوسیالیستی حزب مردم بویژه در منطقه محروم سند وفادار بماند لذا موکلان او افرادی از طبقه محروم بودند و او از این امر به خود می بالید. ولی باز هم پس از رسیدن به نخست وزیری تغییراتی در او به وجود آمد. در روز های اول ما با هم بحث می کردیم و او در پاسخ شکایات بی شمار من فقط می گفت دنیا دستخوش تغییر شده است. او می گفت نمی توانم در «جهت نادرست» تاریخ حرکت کنم و بنابراین مانند بسیاری از افراد دیگر با واشنگتن مناسبات دوستانه برقرار کرد. همین امر بود که سرانجام به معامله با مشرف و بازگشت او به وطن، پس از بیش از یک دهه تبعید، منجر شد. در چند مناسبت، به من گفته بود که از مرگ نمی ترسد و این که مرگ یکی از خطرات بازی سیاسی در پاکستان است. مشکل است که از این بازی چیزی حاصل شود ولی یک احتمال وجود دارد. پاکستان نیاز شدیدی به یک حزب سیاسی دارد که بتواند نیازهای اجتماعی توده مردم را مطرح کند. حزب مردم که به وسیله ذوالفقار علی بوتو بنیاد نهاده شد در نتیجه فعالیت های دانشجویان، کشاورزان وکارگرانی که سه ماه تمام در سال های ۱۹۶۸ و ۶۹ جنگیدند تا نخستین دیکتاتور نظامی پاکستان را سرنگون کنند، تنها جنبش مردمی کشور شناخته می شد. آنها این حزب را متعلق به خود می دانستند و چنین احساس و تفکری که میراث حزب و خاندان بوتو است به رغم بعضی چیز ها، در بخش های مختلف کشور هنوز ریشه دوانده است. مرگ بی نظیر بوتو بهترین فرصت است برای هم حزبی های او که حزب خود را بسازند و در عین حال واکنشی مناسب نسبت به اوضاع نگران کننده کشور نشان دهند. وابسته بودن به یک شخص و یا خانواده ممکن است در موارد معینی لزوم پیدا کند ولی برای یک سازمان سیاسی یک ضعف ساختاری است. حزب مردم به عنوان یک سازمان مدرن و دموکراتیک، نیازمند سازماندهی مجدد است، سازمانی که درهای آن به روی مناظره ها و بحث های شرافتمندانه و صادقانه که از حقوق انسانی و اجتماعی دفاع می کند، گشوده باشد و به متحد کردن گروه های فراوان ولی متفرق بپردازد و همچنین کسانی که به دلیل گزینه های مختلف در انتخاب راه خود، درمانده شده اند. حزب مردم باید پیشنهاد های واقعی و عملی برای مشکل افغانستان اشغال شده و چند پاره شده داشته باشد. این کار می تواند و باید انجام شود. نباید از خانواده بوتو قربانی دیگری خواست.

طارق علی‎/ ترجمه: پوراندخت مجلسی



همچنین مشاهده کنید