پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

بررسی و مقایسه الگوی تصمیم گیری در مدیریت علمی و مدیریت اسلامی


بررسی و مقایسه الگوی تصمیم گیری در مدیریت علمی و مدیریت اسلامی

هدف این مقاله بررسی و مقایسه الگوی تصمیم گیری در مدیریت علمی و مدیریت اسلامی است

چکیده

هدف این مقاله بررسی و مقایسه الگوی تصمیم‌گیری در مدیریت علمی و مدیریت اسلامی است. ابتداء ضمن ارائه تعریفی از مدیریت الگوی تصمیم‌گیری در مدیریت علمی مورد توجه قرار می‌گیرد. سپس به صورت گذرا به پایه‌گذاران مدیریت علمی‌ و اسلامی و با تبیین حدود کلی مدیریت اسلامی بحث الگوی‌ تصمیم‌گیری در مدیریت اسلامی مطرح می‌شود. در پایان ضمن مقایسه‌ میان الگوی تصمیم‌گیری در مدیریت علمی و اسلامی نتیجه‌گیری‌ لازم بعمل خواهد آمد. در این مقاله منظور از مدیریت علمی مجموعه دانش، اطلاعات، اصول و مفاهیم و یافته‌هایی است که توسط محققان و صاحب نظران‌ دنیا(عمدتا کشورهای غربی)گردآوری شده است و صرفا مدیریت علمی‌ منتسب به فردریک تیلور منظور نمی‌باشد.

واژه های کلیدی: مدیریت، مدیریت علمی، مدیریت اسلامی، تصمیم-گیری

۱- مقدمه

تصمیم‌گیری، وظیفه بسیار مهم در مدیریت را تشکیل می‌دهد.

دانستن تئوری تصمیم گیری‌ مدیران را قادر می‌سازد تا مهارتهای‌ تصمیم‌گیری خود را پرورش داده و بهبود بخشند.

طبق گفته‌ء گرق‌"تصمیم‌گیری در کانون فرآیند مدیریت جای‌ می‌گیرد (۱)

هچنین مک‌کامی چنین اظهار داشت‌"رسیدن بر یک‌ تصمیم رکن مدیریت را تشکیل می‌دهد و ویژگی‌های دیگر فرآیند مدیریت وابسته،در هم تنیده و قائم به وجود تصمیم گیری‌هاست‌(۲).

به نظر سیمون تصمیم‌گیری مترادف با اداره کردن است(۳) پیش‌ از آن بارنارد نوشت که تصمیم فرآیند ضروری سازگاری در سازمان‌ است و عوامل فیزکی،زیستی،شخصی و اجتماعی لازم به منظور فراهم ساختن ترکیب ویژه‌ای برای عمل ارادی انتخاب می‌گردند.

با این بیان تصمیم‌گیری تمام فرآیند مدیریت را زیر نفوذ قرار می‌دهد. زیرا که نه تنها تصمیم را در برمی‌گیرد بلکه تمام راه کار سازمان را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

تصمیم‌گیری نوعی واکنش است که فرد در برابر یک مسئله از خود نشان می‌دهد۵،موقعیت یا فرآیندی است که طی آن شیوه عمل خاصی‌ برای حل مسئله یا مشکل ویژه گزینش می‌شود.در تحلیل سیستمی‌ تصمیم‌گیری مشتمل بر مراحل زیر است:

۱-شناسائی ماهیت مسئله

۲-مشخص کردن راه حل‌های ممکن

۳-تجزیه و تحلیل هر یک از راه حلها و مقایسه آنها با یکدیگر

۴-انتخاب راه حلی از بین شق‌های موجود

۵-اجرا یا به کار بستن راه حل انتخاب شده

۶-تعیین اثربخشی بازده

اصولا یک مسئله زمانی بوجود می‌آید که وضع موجود امور با وضع‌ مطلوب یا پیش‌بینی شده متفاوت باشد.عواملی چون درک و شناخت‌ هدفها،برنامه‌ها،استانداردهای عملکردی قابل قبول،و نیز ارزشهای شخصی در زمینه‌های فکری و همچنین تجربیات گذشته فرد می‌تواند در تشخیص مسئله و شناسایی موقعیتی که مدیر در آن قرار گرفته به او کمک کند. تصمیمات می‌تواند به صورت معمول یا برنامه‌ریزی شده‌ یا غیر معمول و برنامه‌ریزی نشده‌ باشد.تصمیمات برنامه‌ریزی شده‌ به صورت کارهای روزمره و تکراری هست که می‌تواند آنها را به صورت‌ هدفها، استانداردها، سیاستها، رویه‌ها،روشها و قوانین(مقررات‌ مکتوب یا شفاهی)به سازمان اعلام کرد.اما حل مسائل غیر عادی، جدید و غیر منتظره مستلزم تصمیمات غیر معمول می‌باشد که عمدتا در سطوح بالای سازمان اتخاذ می‌شود. از آنجا که تصمیمات مربوط به آینده هست،مدیران باید بتوانند شرایط یا موقعیت‌های آینده را تجزیه و تحلیل کنند و ببینند که آیا آن شرایط،شرایط اطمینان قطعی‌،ریسک (مخاطره آمیز)، عدم اطمینان‌۱(تشنج‌زا)هستند یا خیر.بدین معنی که در شرایط اطمینان قطعی،تصمیم گیرنده از آنچه در آینده پیش خواهد آمد مطلع است.در این حالت آینده به درجات زیادی قابل پیش‌بینی‌ است.در شرایط ریسک قابلیت پیش‌بینی کمتر است.اطلاعات‌ کاملی در دست نیست ولی تصمیم گیرنده می‌داند که احتمال نتایج‌ ممکن تا چه اندازه است.به عبارت دیگر در این حالت می‌توان‌ احتمال موفقیت تصمیمات را تخمین زد.اما در شرایط عدم اطمینان، تقریبا اطلاعاتی در باره آنچه پیش خواهد آمد،در دست نیست و تصمیم گیرنده از احتمالات و حتی نتایج ممکن بی‌خبر است. یکی از الگوهای تصمیم‌گیری بسیار مهم در مدیریت امروزه‌ الگوی عقلانی‌ (بخردانه)است.این الگو بر اساس این فرض قرار می‌گیرد که آیا مدیران می‌توانند برای بررسی اوضاع و شرایط چهار مرحله تصمیم‌گیری را پشت سرهم ارائه نمایند،هریک از راه حل‌ها را مورد ارزیابی قرار دهند،بهترین راه حل را انتخاب نمایند و سرانجام‌ راهی را به مرحله اجرا در آورند که موفقیت آنها را تضمین کند.این‌ مراحل در نمودار زیر نشان داده شده است(۲).

در این الگو شخص تصمیم گیرنده به صورت یک دستگاه الکترونیکی‌ یا ماشین حساب بسیار پیشرفته در می‌آید.در واقع مدیران برای انتخاب‌ یک راه حل که رضایتبخش باشد در محدودیت‌های زمانی و اطلاعاتی قرار می‌گیرند(منطق محدود).آنها با توجه به اصول مبتنی بر تجربه یا راههای عملی اقدام به تصمیم‌گیری می‌نمایند.و همچنین دستخوش‌ تعصبات خود قرار می‌گیرند.در تصمیم‌گیری ضمن اعمال نظرات شخصی‌ خود یک طرفه قضاوت می‌کنند. اما اگر مدیران بتوانند موانع موجود بر سر راه تصمیم‌گیری را شناسایی کنند،می‌توانند فرآیند تصمیم‌گیری و حل مسئله را بهبود بخشند. برای انجام این کار آنها باید بتوانند فرآیند تصمیم گیریی و حل‌ مسئله مبتنی بر الگوی عقلانی را به صورت راحت‌تر به کار برند، اولویت‌ها را تعیین کنند و متوجه تعصبات فردی و اعمال نظرات‌ شخصی باشند.از طرف دیگر،(اگر کیفیت عینی تصمیمات و بهبود روحیه اعضای سازمان بیش از هزینه‌هایی است که مدیران از نظر زمانی یا پول به مصرف می‌رسانند و تصمیمات نیز می‌بایستی مورد قبول دیگران واقع شود)،لذا مدیران موفق می‌کوشند تا سایرین را در فرآیند تصمیم‌گیری و مسئولیتهای آن شرکت دهند.ولی همواره باید متوجه این واقعیت باشند که مسئولیت نهایی تصمیمات و اجرای آنها بر عهده مدیران است(۳)

تعریف مدیریت: صاحبنظران و متخصصان مدیریت با مقاصد و جهت‌گیریهای‌ متفاوت تعاریف گوناگونی از مدیریت ارائه کرده‌اند.خیلی از این‌ تعاریف جنبه نظری صرف دارند.به عبارت دیگر این تعاریف‌ دایره المعارفی هستند.اما از میان همه تعاریف یک تعریف نسبتا کامل و دقیق از مدیریت ارائه شده است که به نظر می‌رسد این تعریف‌ ارتباط خیلی زیاد با بحث مورد نظر ما یعنی تصمیم‌گیری دارد.زیرا هم شرایط و ملاک‌های عملی و کاربردی مدیریت را در بردارد و هم‌ جدید بوده و مورد توجه اکثریت دانشمندان معتبر مدیریت قرار گرفته‌ است.تعریف مزبوز چنین است‌"مدیریت فعالیتی منظم و سازمان‌ یافته در جهت تحقق هدفهای معین است که از طریق برقراری روابط میان منابع موجود،انجام دادن کار با مشارکت افراد دیگر و شرکت‌ فعال در تصمیم‌گیری صورت می‌گیرد(۴)

۲-پایه گذاران مدیریت علمی و مدیریت اسلامی

کشورهای غربی با داشتن دانشمندان در مدیریت می‌خواهند خود را مدعی پایه‌گذاری علم مدیریت تحصیلی و دانشگاهی معاصر بدانند.آدام اسمیت‌ در کتاب معروف خود بنام‌"بررسی علت و ماهیت ثروت ملل‌ اصل تخصص کار رامطرح می‌کند.ماکس‌وبر(۴) در اوایل قرن بیستم در کتاب خود بنام‌"سازمان اجتماعی و اقتصادی اصول مربوط به ضابطه(نه رابطه)،انضباط،انتظام،انصاف، قاعده و قانون،منطق و ثبات در سازمان را مطرح کرد. در فرانسه هنری فایول در اواخر قرن نوزدهم در کتاب خود با عنوان‌"مدیریت صنعتی و عمومی‌ به معرفی ۱۴ اصل در مدیریت پرداخته که عبارتست از:تقسیم کار،اختیار و مسئولیت،انضباط، وحدت هدایت،زنجیر فرمان،نظم،انصاف،ثبات شغلی و استخدامی‌ ابتکار،وحدت دستور(فرماندهی)و روحیه گروهی.

در امریکا تیلور در سال ۱۹۱۱ کتابی تحت عنوان‌"اصول‌ مدیریت علمی‌۴"منتشر کرد و در آن به بیان اصول زیر پرداخت:

۱-علمی کردن روش تولید

۲-علمی کردن روش گزینش افراد

۳-همکاری میان سرپرستان و کارکنان با توجه به جدایی تخصیص‌ وظایف برنامه‌ریزی و اجرا

۴-تعیین واحد کار

۵-پرداخت مزد مبتنی بر تعداد واحد کار انجام شده

۶-مطالعه و بررسی زمان و حرکت برای انجام واحدهای کار.

کورت لوین به اصل اثر مشارکت گروهی در ایجاد تغییر پرداخت.التون‌مایو و دیگران این اصل را بیان کردند که احساس‌ بوجود آمده در کارکنان به علت توجه مدیران به آنان بطور موثر باعث‌ افزایش تولید می‌شود. بیلزومک گریگور(۳) به اهمیت نقش رهبری رسمی‌ و غیر رسمی و اصل ذاتی و ازلی بودن میل یا تنفر انسان نسبت به کار توجه کردند. تریست و بامفورت‌ (۱۹۵۱)اصل مهارت فنی مدیران و مهارت‌ کار در گروه را مورد توجه قرار دادند.هربرت‌سیمون و جمیزمارچ‌ در سال‌های ۱۹۵۸ و ۱۹۷۵ بر اصل سازمان معقول و رفتار معقول‌ کارکنان در سازمان پرداختند(۴).

کاتز و کان‌ اصل سازمان به عنوان سیستم باز را معرفی کردند و بالاخره برنزواستالکر (۱۹۶۱)به اصل مکانیکی و اصل ارگانیکی‌ سازمان توجه کردند. به این ترتیب می‌بینیم که دانشمندان و اندیشمندان بسیاری‌ توانسته‌اند پدیده‌ها اصول،مفاهیم و نظریات زیاد را که ناشی از تجارب آنها در مدیریت است بدست آورند.اما هر یک از نظریات‌ موجود در مدیریت امروزه،دارای محدودیت خاص خود می‌باشد. در مجموع،این نظریات فراتر از انسان(کارکنان)،ساختار (سازمان)و روابط با محیط خود راه نمی‌پویند.و لذا در همین‌ زمینه و راستا است که توجه به فرهنگ غنی اسلام و بویژه سنت و آیین رهبران معصوم و بی‌لغزش آن موجب وسعت بخشیدن به تفکر مدیر،و رهایی او از حصر"خود"سازمان‌"و جامعه‌"بوده‌ و به جایگاهی رهنمون خواهد شد که خالق در نظر گرفته است.

پیامبر اکرم(ص)به عنوان اولین پایه گذار مدیریت سلامی پس از تشکیل جامعه کوچک اسلامی در یثرب شخصا اداره امور مسلمین را به‌ عهده گرفت و برای اجاری احکام خدا نظام ویژه‌ای را بنیاد نهاد و برای‌ هر شهر فرمانداری تعیین کرد.امیر مومنان علی(ع)پس از تشکیل‌ حکومت رسالت‌های عمده امام را تعیین کرد و در باب این معنی‌ فرمود:خدایا تو آگاه باش آنچه انجام داده‌ام نه برای سلطنت بوده‌ است و نه برای به چنگ آوردن ثروتهای پست دنیوی،بلکه تمام‌ تلاشها برای آن بوده است که دین تو را در سطح جامعه مطرح کنم، به اطلاحات اجتماعی و شهرها بپردازم و قوانین(حدود تو)که رها گشته است مجددا استوار و بر جا شود. پس معلوم می‌شود که وجه امتیاز و برتری مدیریت اسلامی توجه آن به هر دو بعد مادی و معنوی انسان می‌باشد(۵)

به عبارت دیگر ابعاد مادی و معنوی انسان در مدیریت اسلامی از یکدیگر متمایز نیست.و مقصد و غایت این مدیریت انجام دادن تکالیف الهی و انسانی و بازگشت به سوی خداست.البته درست است که مقصد نهایی‌ انسان بازگشت به سوی خداست لیکن هدف مدیریت اسلامی این نیست‌ که انسان هر چه زودتر بسوی خدا باز گردد(گرچه همواره در محضر خدائیم).هدف مدیریت اسلامی این است که انسان را چنان اداره‌ کند که وقتی بسوی خدا باز می‌گردد آنچنان برگردد که منظور خدا بوده.

هدف و محور اساسی در مدیریت اسلامی بالاصاله خدا و فضایلی‌ است که بدو ختم می‌شود.این تقوی و توجه مطلق به ذات باری‌ تعالی،آثای و لوازمی دارد که در رابطه با تکالیف آدمی و تعهدات‌ فردی و اجتماعی او مجموعا تمام مدیریت اسلامی را در برمی‌گیرد.

در مدیریت اسلامی،هیچ طرح،اندیشه و نقشه‌کشی صورت‌ نمی‌گیرد جز انیکه به خیر محض و جوهر تقوی نظر داشته باشد.در این‌ صورت یعنی زمانی که هر نیّت و قصدی که برای خدا و مصلحت‌ جامعه باشد.من،ما و توئی برمی‌خیزد.اختلاف و نفاق ریشه کن و خودنمائیها و عوام فریبی‌ها فراموش می‌شود،انحصار طلبی، زورگویی،تجاوز به اموال حقوق و نوامیس دیگران،حاکمیت، شهوات،غرایز و امیال و جدال و ستیزه‌جویی جای خود را به مروتّ‌ و جوانمردی،عدالت و پایمردی و وحدت و یکرنگی می‌دهد و سر انجام‌ مدینه فاضله که وعده الهی است تحقق می‌یابد.

مدیریت از جمله علومی است که به دلیل ارتباط مستقیم با انسان‌ها اهمیت ویژه‌ای دارد.این‌ اهمیت از آنجا ناشی می‌شود که انسان‌ها به‌عنوان‌ یکی از منابع مورد استفاده در سازمان و به رغم‌ محدودیت دیگر منابع،از نظر کیفی نامحدود هستند.به سخن دیگر،در صورت وجود شرایط و محیط مناسب برای بالندگی انسان‌ها،حدی برای‌ توانایی‌ها و قابلیتهای آنان نمی‌توان متصور شد. در اینجاست که مدیریت نه تنها به مثابه یک علم‌ که به‌عنوان یک هنر،پا به عرصه می‌گذارد،یعنی‌ هنر بهره‌برداری و از قوه به فعل درآوردن‌ توانایی‌های انسان.بدیهی است که امکان وقوع‌ عکس این جریان نیز وجود دارد.پس آنچه‌ سمت و سوی چنین جریانی را تعیین می‌کند،نوع‌ مدیریت و نحوه نگرش مدیر است.

مدیران نه تنها وظیفه پیوند محیط بیرونی و درونی سازمان را به عهده دارند،بلکه در درون‌ سازمان نقش یک اسوه را نیز ایفا می‌کنند و ناگزیر باید به‌گونه‌ای رفتار و عمل نمایند که حاصل آن، همگامی با محیط بیرونی،انجام تعهدات درونی، ارضای اهداف سازمانی و فردی،نیل به کمال‌ انسانی و...باشد.آنچه رهبر و مدیر را از دیگران‌ متمایز می‌سازد،میزان نفوذ و تاثیرگذاری آنان بر کارکنان به منظور انجام وظایف و دستیابی به‌ اهداف است و یکی از لوازم نفوذ بر دیگران، همسویی سخن و عمل با یکدیگر است.این مساله‌ آنگاه که بحث ارزش‌های دینی و فرهنگی مطرح‌ می‌شود،دقت‌نظر بیشتری را طلب می‌کند.چرا که‌ حرمت باورها و ارزشها،تنها با عمل بدانها حفظ می‌شود.

تفاوت بارز میان مدیریت اسلامی و مدیریت غربی هم،ناشی از حاکمیت ارزشهای دینی بر مدیریت اسلامی است،لذا باتوجه به اینکه در اسلام،هدف،تکامل انسانها در جهت قرب الهی‌ است،مدیریت اسلامی نمی‌تواند بدون عنایت به‌ این غایت،روشها و شیوه‌های اداره امور را تبیین‌ و تدوین کند،هرچند آن دسته از نظریه‌های‌ مدیریت غربی که نافی ارزشهای اسلامی و فرهنگی جامعه نیستند،قابل استفاده و استناد تلقی می‌شوند ولی هدف از پرداختن به مدیریت اسلامی،طراحی و اصول مدیریت براساس‌ ارزشهای دینی و متناسب با فرهنگ جامعه است، زیرا آمیختگی ارزشهای فرهنگی جوامع با ابزارهای مدیریتی،روش‌های مدیریتی متفاوتی را به دست می‌دهد و مطالعات تطبیقی میان تفکر اسلامی در مدیریت و مدیریت غربی نیز گواه این‌ مدعاست(۵)

در همین راستا،همایش تحت عنوان‌ «مدیریت و رهبری در سازمان»با هدف،ایجاد تکامل در تفکر مدیریت جامعه به منظور حل‌ مسائل عملی جامعه و نیز سوق دادن محیط به‌ لحاظ ارزشی به سمت محیط اسلامی و سازگار با تعالیم اسلام،تشکیل شد.آنچه در ذیل می‌آید. چکیده گفت‌وگوی تدبیر با چند تن از صاحبنظران‌ و اساتید دانشگاه در این زمینه است. اگر از دید دیگر به این مطلب نگاه شود، می‌توان گفت پدیده‌ای که اسلام با آن روبرو است‌ پدیده کمال انسانی و برخورد با انسانها در مدیریت است.در نظام غرب شناخت انسان از طریق خود انسان مطرح شده است.یعنی وقتی این مطلب‌ مطرح می‌شود از دیدگاه نظریه‌پردازانی است که‌ براساس بینش خود به انسان پرداخته‌اند و به نظر می‌رسد که این بینش کامل نیست.به اعتقاد ما اگر انسان را از دید خالق او بشناسیم احتمال نحوه‌ برخورد ما با او بهتر خواهد بود چون او می‌داند چه آفریده است.من وقتی با یک انسان روبرو می‌شوم شناخت من از او کم است لذا نظری که‌ درباره این انسان می‌دهم احتمالا ضعیف است. حال اگر ویژگی‌های کسی که خالق این انسان‌ است را مورد بحث،و بر مبنای آن ساختار مدیریتی و حکومتی را شکل دهیم،احتمالا این‌ مبنا قوی‌تر و مستدل‌تر خواهد بود.به این ترتیب‌ بحث مدیریت اسلامی از موضوعاتی بود که طی‌ سالهای ۶۸ و ۶۹ شکل گرفت و مبنای آن یک‌ فرایند یا جریان مدیریتی و حکومتی براساس‌ جهان‌بینی توحیدی است(۷).

از نظر کلی وقتی ما ادعای حکومت می‌کنیم‌ باید ادعای مدیریت نیز داشته باشیم.یعنی اگر دینی ادعای داشتن حکومتی می‌کند باید یک‌ ساختار مدیریتی هم برای خود داشته باشد.بعد از پیروزی انقلاب تاکنون ما با این پدیده یعنی پدیده‌ مدیریت از دیدگاه اسلامی به صورت تئوریک‌ روبرو نبوده‌ایم.الان این بحث آغاز شده است: شما که در زمینه اقتصاد،سیاست،خداشناسی‌ ادعا دارید در زمینه مدیریتی چه نظریاتی دارید؟ به نظر ما،هرگاه کسی بخواهد با انسان که اصل‌ پدیده مدیریت در سازمانها است برخورد کند،اگر ابتدا ویژگی‌های خالق انسان را درک کند یقینا نحوه بکارگیری او بهتر خواهد بود.اما چگونه باید به مدیریت اسلامی بپردازیم،اگر بخواهیم سریع‌ وارد بحث مدیریت‌ها شویم،احتمالا نتیجه‌ مناسبی نخواهیم گرفت.از عمر این کشور بعد از پیروزی انقلاب حدود ۱۷ سال می‌گذرد که ۸ سال‌ آن بحران جنگ و مسایل بیرونی بوده است و تازه‌ داریم به یک شیوه مدیریتی می‌رسیم.آنچه که‌ اهمیت دارد این است که آیا ما با این ادعا می‌توانیم یک ساختار قوی مدیریتی را برنامه‌ریزی کنیم یا خیر(۴).

۳-موانع تحقیق مدیریت اسلامی

ارزشها باید در سطوح آکادمیک و سطوح‌ تخصصی توسط دانشگاهها و حوزه تعریف‌ شوند.تصادفا این دو می‌توانند مشترکا در تدوین‌ این ارزشها نقش خود را ایفا کنند.شاید یکی از موانع اساسی تحقیقات که در سازمانها پا نگرفته‌ است،همین باشد.

در واقع یکی از علت‌های اساسی این‌ سردرگمی‌ها،نامشخص بودن ارزشها و مفاهیمی‌ است که در اختیار محققین قرار دارد.

به علت اینکه ساختار سازمانی ما به‌گونه‌ای‌ است که به هر دلیل مدیران ما که در سطوح‌ مختلف مدیریتی در سازمانها قرار دارند خیلی‌ کمتر با اصول دانش و نگرشها و رفتارهای‌ مدیریتی آشنا هستند،آموزش از ضروریات‌ اجتناب‌ناپذیر پیاده کردن سیستم سازمانی اسلامی است و بدون تصور اینکه مدیران را آموزش دهیم‌ (از پائین‌ترین رده تا بالاترین)،تصور پیاده شدن‌ مدیریت اسلامی ممکن نیست.بنابراین شاید بزرگترین نقص جامعه ما در بحث آموزش این‌ باشد که توانایی مدیران شاغل در سازمان‌ها و بخش‌های مختلف جامعه ما در مدیریت بصورت‌ امری بدیهی یا به‌عنوان استعدادی مادرزادی‌ نگریسته می‌شود.یعنی تصور می‌شود که اگر هر کس توانایی برای اداره کردن امور را دارد،او مدیر و آشنا به علم مدیریت است.که در واقع اینطور نیست ما می‌دانیم در مدت صد سال عمر و تجربه‌ مدیریت،میلیونها تحقیقات مدیریتی انجام شده‌ است.بین ۱۸۰ یا ۱۹۰ کشوری که عضو سازمان‌ ملل هستند،حداقل دو یا سه دانشکده مدیریت و در هر دانشکده حداقل تا ۱۵ استاد و حدود چهارصد دانشجو در اختیار دارند و جامعه‌ عظیمی از تحقیقات و پژوهش در علم مدیریت در سطح جهان فعالیت دارد که صد سال تمام جزئیات‌ را حس کرده و مورد آزمایش قرار می‌دهند تا به‌ نتایجی برسند.ما دریایی از این تجارب را داریم که‌ مدون شده‌اندخوب آن قسمت‌های مفیدی را که‌ از این دریای تجربه برای پیشرفت و پیشبرد هر نوع هدف سازمان مثل کارایی یا تولید محصول، تنها زمانی می‌توان بکار گرفت که مدیران ما با این‌ ذخائر علمی و رفتاری آشنا بوده و آموزش دیده‌ باشند(۶).

۴-الگوی تصمیم‌گیری در مدیریت اسلامی

نکته مهمی که در این مورد شایسته یادآوری می‌باشد این است‌ که دقیق‌ترین نظام طرح ریزی آیین رهبری و مدیریت و نحوه‌ تنظیم برنامه معاش و معاد با عنایت خاصی که به سیر منطقی و نظام‌ استدلالی مباحث مذکور مبذول گردیده است در کتاب مقدس الهی یعنی‌ قرآن مشهود است.و اگر از چشم‌انداز همین ذخیره عظیم الهی و وحی‌ منزل و سخنان گهربار مفسران حقیقی آن یعنی کاروان سالاران حقیقی‌ جامعه بشری بویژه فرمایشات مولای متقیان علی(ع)در نهج‌البلاغه‌ و رساله حقوق امام سجاد(ع)بعنوان یک متن اصیل در زمینه‌ مناسبات انسانی به مدیریت اسلامی نظری بیفکنیم به نکته‌ها و اصول‌ و معیارها و الگوهایی خواهیم رسید که در هیچ کدام از مکاتب و نظریه- های مدیریت علمی امروز یا مطرح نشده و یا به این شکل پرداخته‌ نشده است.۱بعنوان مثال و نظر به اینکه موضوع این مقاله در رابطه‌ با بحث تصمیم‌گیری والگوی آن در مدیریت اسلامی است به مواردی‌ در همین زمینه توجه می‌کنیم نظر به اعتبار و کرامت آدمی در جهان‌ هستی و نظر به عنایت اسلام به جنبه‌های مادی و معنوی زندگانی‌ انسان و احترام به اشرافیت او بر سایر موجودات از نظر تفکر و داشتن‌ مزیت استنتاج و سیر به سوی کمال و تهذیب،الگوی مشورت و رایزنی در شئون زندگانی انسان فرض و لازم شمرده شده است.این اصل‌ و الگو از آدم تا خاتم و بر فرد فرد آحاد انسانی الی الآبد لازم الرعایة است(۸)

.این الزام از آیات شریفه زیر مستفاد می‌شود.

و امرهم شوری‌ بینهم

۱.و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی اللّه

۲.مرحوم‌ علامه طباطبائی در ذیل آیه شریفه

"و شاورهم فی الامر..."

می‌فرماید: "وقتی که آیه شریفه نازل شد پیغمبر فرمود که خدا و رسولش بی‌نیاز از مشاوره هستند ولی آن را در این امت قرار داد تا رحمتی برای آنها بوده‌ باشد.بنابر این کسی که مشورت کند رشدی را از دست نداده و کسی که‌ آن را ترک کند از گمراهی بی‌بهره نخواهد ماند.در درالمنثور است که‌ طبرانی روایت کرده که رسول خدا فرمود کسی که استخاره کرد ناامید نشد و کسی که مشورت نمود پیشمان نگردد.

و در ذیل آیه شریفه(۱)

"و امرهم شوری بینهم‌"

به نقل از راغب‌ می‌نویسد:"کلمه مشورت به معنای استخراج رای صحیح است،به‌ اینکه آدمی در مواقعی که خودش در باره کاری رای صحیح ندارد به‌ دیگری مراجعه کند و از او رای صحیح بخواهد و این کلمه از ماده(ش‌ واو راء)گرفته شده،عرب می‌گفت:(شرت العسل یعنی من عسل‌ را از کندویش استخراج کردم)،و در قرآن کریم نیز سخن از مشاوره‌ رفته،فرمود:

و شاورهم فی الامر

و کلمه(شوری)به معنای آن‌ پیشنهاد و امری که در باره‌اش مشاوره شود."

علامه طباطبائی در ادامه می‌فرماید:"بنابر این معنای آیه‌ چنین می‌شود:مومنین آنهایند که هر کاری می‌خواهند بکنند،در آن کار بینشان شورائی می‌شود که پیرامونش مشورت می‌کنند،و از گفتار بعضی از علمای لغت برمی‌آید که کلمه(شوری)مصدر است و بنا به‌ گفته آنان معنا چنین می‌شود،که کار مومنین مشاورت در بین خویش‌ است.و به هر حال چه به آن معنا باشد و چه باین معنا،در این جمله‌ اشاره‌ایست به اینکه مومنین اهل رشدند،و کاری می‌کنند که در واقع‌ هم باید بکنند،و در بدست آوردن و استخراج رای صحیح دقت بعمل‌ می‌آورند،و به این منظور به صاحبان عقل مراجعه می‌کنند در نتیجه‌ آیه شریفه قریب المعنا با آیه‌ء شریفه(۱)

(الذین یستمعون القول‌ فیتبعون احسنه)

در نهج الفصاحه از قول حضرت پیامبر اکرم(ص)آمده است: "لا وحده اوحش من العجب‌"هیج تنهائی وحشتناکتر از خودبینی و خودپسندی نیست و"لا مظاهره اوثق من المشاوره‌"هیج پشتیبانی‌ مستحکمتر از مشاوره نیست. در نهج البلاغه است که:کسیکه در رای خود پافشاری کرد و استبداد نمود هلاک شد و کسی که مردان را طرف مشاوره‌ خود قرار دهد خود را در عقول آنها شریک کرده است. باز در نهج البلاغه فرمایش‌ علی(ع)است که می‌فرمایند:"الاستشاره عین الهدایه،و قد خاطر من استغنی برایه‌"مشورت کردن عین هدایت است و هر کس به‌ رای خود اکتفا کرد خود را به خطر انداخت.در مجموع،با مراجعه به آیات و روایات می‌بینیم که در مورد مشورت بعنوان یک الگوی موثر در تصمیم‌گیری سه امتیاز بیان شده‌ است.یکی جویا شدن رای دیگران است.چون مغز انسانها از نظر حجم،وزن،فشردگی مواد و عناصر ترکیبی،وراثت،تربیت،آموزش‌ و تجربه با هم متفاوت است.بنابراین هر مسئولی یک حرکت تازه‌ای را به مشورت می‌گذارد از آراء مختلف بهره خواهد برد.خاصیت دیگر پاک کردن ذهنهای مورد مشاوره از خطا است یعنی اگر در اندیشه و مقدمات و نتیجه‌گیری اشتباه داشته باشند برطرف می‌گردد و هدایت‌ می‌شوند لذا تا مشورت نباشد ذهنیات انسانهای تحت سرپرستی بارور نمی‌شود.سومین اثری که مشورت دارد تشویق افراد تحت سرپرستی به‌ شور و مشاوره است و هر مسئولی نیز به نسبت مسئولیتش باید به این‌ امر توجه نموده و دیگران را به مشورت تشویق نماید.

از سوی دیگر چون فکر و اخلاق افراد میزان تاثیر غرایز و شهوات بر آنها و درجه اعتدال و نظم فکری انسانها یکسان نیست، در زندگانی عملی و به ویژه در امر وضع قوانین و نظاماتی که لازمه‌ حیات اجتماعی است خداوند اصل مشورت را مقرر فرمود تا خودکامگی‌ها، زورگوئیها و نابکاریها ملاک تعیین ارزشها و انتصابات قرار نگیرد(۶).

بدیهی است که الزاما این قاعده از اصل تقوی و توجه به‌ خداست.و می‌توان استدلال کرد که در مدیریت اسلامی بر اساس همین‌ قاعده اساسی و میزان منطقی است که سعادت جامعه بشری تضمین‌ می‌گردد و در آنجا که حکم خاصی تشریح نشده است،آدمی مسئولیت‌ دارد،از راه مشاوره مبتنی بر تفکر و تعقل جامع الاطراف،انتخاب‌ احسن و اصلح کند،اساس زندگانی را متحول نماید و از جهت مادی و معنوی مراتب کمال را طی کرده بر آنجا که اندر وهم ناید،دست یابد.

با عنایت به استدلالهای پیش می‌توان مدعی شد که مدیریت اسلامی همه بر مبنای شور است.یک مدیر در چارچوب یک سازمان باید دارای صفات و رفتاری باشد که در خور رهبری و الگو قرار گرفتن برای‌ کارکنان آن سازمان باشد.و به عنوان یک استدلال دیگر،همانطور که‌ می‌دانیم اصل مسلم امامت در تشیع بر این است که امام باید توسط پیروان یا شیعه خود پذیرفته شده باشد.این اصل پذیرفته شدن رهبر احتمالا بیان کننده تمامی اصل شور و شورا در مدیریت اسلامی می‌باشد این امر از آنجا روشن می‌گردد که اگر مدیر قابل پذیرفته شدن از طرف‌ افراد درون سازمان باشد باید در یک تماس دائمی شور و مشورت با آنان بوده و تصمیمات مدیریت بیان خواسته‌های کارکنان باشد.بطور خلاصه می‌توان گفت در مدیریت اسلامی رابطه مدیر با کارکنان‌ در عرصه تصمیم‌گیری‌ها بر مبنای شور و مشورت است(۲).

مقایسه میان الگوی تصمیم‌گیری در مدیریت علمی و اسلامی

نکته مهم در بحث مدیریت،چه علمی و چه اسلامی که کاملا در ارتباط با الگوی تصمیم‌گیری می‌باشد این است که در حقیقت مدیر در صحنه عمل تصمیم‌گیری مواجه با یک دسته از متغیرهایی است که‌ قابل کنترل می‌باشد و این متغیرها همان متغیرهای قابل کنترلی‌ هستند که نتایج آنها قابل پیش‌بینی است.مدیر برای حصول نتایج‌ می‌تواند طرح‌ریزی کند و قدمهای انجام کار را تعیین نماید.اما بیشتر امور سازمانها بخصوص سازمانهای امروز بسیار پیچیده بوده و جوانب و عوامل ناشناخته فراوانی وجود دارند(عوامل غیر قابل‌ کنترل)که بر جریان تصمیم‌گیری اثر می‌گذارند.و از طرف دیگر اگر محدود بودن منطق انسان را بنا به گفته سیمون در نظر بیاوریم، حساسیت و پیچیدگی تصمیم‌گیری بیشتر نمایان خواهد شد.و سخن‌ سیمون مبنی بر محدود بودن منطق انسان و با عقلانیت محدود عمل‌ کردن مدیران ناظر بر همین معناست که تصمیم مدیران مبتنی بر انتخاب راهی است که راههای دیگری که به نظرشان می‌رسد بهتر است.ولی انسان از همه راههای ممکن برای حل مسائل خویش خبر ندارد۱.در همین‌جا است که می‌توان به الگوی مدیریت اسلامی مطرح‌ شده در نامه امام علی(ع)به مالک اشتر اشاره کرد که در آنجا فرض‌ بر این است که مدیر همواره از خداوند یاری می‌طلبد.البته تاکید شده است که مدیر پس از اتخاذ تصمیم قطعی به انجام کاری،به‌ خداوند توکل کند.

و شاور هم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان‌ الله یحب المتوکلین(۳).

پس بطور خلاصه و با در نظر گرفتن مفاد کلی این آیه شریفه و با استنباط از احادیث وارد می‌توان اذعان نمود که در الگوی‌ تصمیم‌گیری مبتنی بر مدیریت اسلامی،اقدام به پنج جزء متمایز "مشورت‌"،"انتخاب‌"،"تصمیم گیری‌"اجراء"و"توکل‌ به خداوند"بر مدیر لازم است. و این در حالی است که در سایر مدیریت‌ها به جای توکل به خداوند،وجود متغیرهای ناشناخته و غیر قابل کنترل،ولی موثر در اجرا یا عدم اجرا را به مرحله عامل‌ شانس و تصادف نسبت می‌دهند.(۱۰)

نتیجه‌گیری

می‌توان چنین نتیجه گرفت که هم در مدیریت اسلامی و هم در مدیریت علمی همواره متغیرهای غیر قابل کنترل وجود دارد.اگر چه‌ در هر دو شیوه مدیریت زمینه تفکر منطقی و معقول برای تصمیمات‌ وجود دارد متنهی مدیر در مدیریت اسلامی برای اینکه این متغیرهایی‌ غیر قابل کنترل،پشتیبان و حامی تصمیمات منطقی و معقول او شود به خداوند توکل می‌جوید.و معتقد،دلگرم و مطمئن به یاری خداوند در زمانی است که در انجام دادن تمامی تکالیف و وظایف الهی و انسانی خود در جامعه و بویژه در سازمان هیچ کوتاهی نکرده است. قرآن مجید.آل عمران.آیه ۱۵۹. این مدیر بنابر ساختار اعتقادی تجربی و ارزشی ذهن خویش برای موافق‌ شدن متغیرهای محیطی غیر قابل کنترل با تصمیم خود،به سوی استعانت‌ از خداوند متمایل است.اما در الگوی مدیریت علمی عوامل متغیر قابل کنترل و غیر قابل کنترل را با مفاهیم تصمیم‌گیری مبتنی بر عوامل‌ معین و غیر معین شانس یا احتمال تقسیم‌بندی می‌کند که فاقد اعتقاد و توکل به خداوند است.

مسعود رستمی۱*

۱کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد کرمانشاه، باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان، کرمانشاه، ایران.

Mr.۱۷۰۸@yahoo.com

میلاد رستمی۲

۲دانشجو کارشناسی ارشد حسابداری، واحد علوم و تحقیقات کرمانشاه، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد کرمانشاه، باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان، کرمانشاه، ایران.

miladrostami۲۳۲@yahoo.com

منابع:

۱. قرآن مجید

۲. افجه‌ای، سید علی اکبر.۱۳۷۳.مدیریت اسلامی.انتشارات جهاد- دانشگاهی.تهران.

۳. بهرنگی، محمد رضا.۱۳۷۱. مدیریت آموزشی و آموزشگاهی. گلچین. تهران

۴. پاینده، ابو القاسم.۱۳۳۷.ترجمه نهج الفصاحه.جلد اول.چاپ- اسلامیه. تهران.

۵. حسینی سیاوش، سید محمود ۱۴۰۱ هجری. مناسبات انسانی در مدیریت اسلامی، دفتر انتشارات اسلامی.قم.

۶. علامه طباطبائی، سید محمد حسین ۱۳۶۴.تفسیر المیزان، جلد ۱۸.

۷. ترجمه موسوی، سید محمد باقر.بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی.

۸. عباس‌زادگان، سید محمد.۳۶۸. اصول و مفاهیم اسلامی مدیریت انتشارات سروش. تهران.

۹. علاقه‌بند، علی.۱۳۷۱. مقدمات مدیریت آموزشی. انتشارات فیض- الاسلام.تهران.

۱۰. ماحوزی، مهدی.۱۳۶۳. علی و آئین رهبری. پیک دانش. تهران.