پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مهدویت شیعی و جنبش نرم افزاری


مهدویت شیعی و جنبش نرم افزاری

مهدویت شیعی به عنوان یك حقیقت ناب و روشن با حداكثر شفافیت در آیات و روایات و مستندات دینی ما بیان شده و بی تردید آنچه تشیع از اصل مهدویت و دنیای پس از آن ارائه می كند در چنان حدی از وضوح است كه از هم اكنون می توان نگاهی واقع گرایانه به عالم پس از ظهور داشت

وجود برخی كاستی‌ها در علوم تجربی و فراتجربی بشر امروز كه ریشه‌های اومانیستی دارد، تولید نرم افزارهای دینی را ضروری ساخته است. جنبش نرم افزاری حركتی نوگرایانه برای اصلاح نرم افزارهای گذشته و تولید نرم افزارهای جدید برای رسیدن به درك و دریافتهای جدید از پدیده‌های عالم هستی است.

مهمترین مشخصه انسان عصر ظهور، ایمان داشتن بر مبنای علم و آگاهی است. مهدویت شیعی گرچه یك حقیقت هستی شناختی است، اما جنبشی كاملا علمی بوده، مبنای معرفت شناختی دارد؛ لذا بسیاری از مردم كه تا پیش از ظهور حضرت مهدی(عج) هیچگونه دینداری را برنمی‌تافتند، دعوت عالمانه و ندای آسمانی حضرتش را لبیك می‌گویند و ایمان می‌اورند. آموزه های معرفت شناختی در گفتمان مهدویت شیعی، چراغ راهنمائی است برای تولید علم و ساخت نرم افزارهای جدید در حوزه اندیشه انسانی.

مهدویت شیعی به عنوان یك حقیقت ناب و روشن با حداكثر شفافیت در آیات و روایات و مستندات دینی ما بیان شده و بی تردید آنچه تشیع از اصل مهدویت و دنیای پس از آن ارائه می كند در چنان حدی از وضوح است كه از هم اكنون می توان نگاهی واقع گرایانه به عالم پس از ظهور داشت.

۱)

بی تردید یكی از خصوصیات ویژه مهدویت در نگاه تشیع، وجود شخصی و تعین خاص ایشان است. درواقع اگر مهدویت در مكاتب و اندیشه های دیگر، یك امر مبهم و صرفاً آرمانی با زاویه ها و مشخصات جبرگرایانه است و بیشتر به عنوان اتفاقی در بستر تاریخ مورد توجه قرار می گیرد و به نوعی از جبریات در فلسفه تاریخ به شمار می رود در نگاه تشیع مهدویت یك اصل كاملاً روشن و یك آرمان با رویكرد واقع گرایانه است.به عبارت دیگر از زاویه نگاه دیگر مكاتب و به سبب آنكه آنچه در محدوده علم بشر قرار می گیرد توانایی به دوش كشیدن بار تقدیر را ندارد و آنچه در محدوده علم تجربی بشر نیست، قابل اثبات و در نتیجه اعمال، در زندگی معمولی بشر نیست بنابراین مقوله آخر الزمان و منجی آخرین به سبب لزوم تقدس و عدم اثبات علمی، یك آرمان صرف و یك مقوله كاملاً مبهم است چرا كه موجودات عالم یا معلوم هستند و یا نیستند و این به معنای ابهام در حقایق است كه اگر چه معلوم نیستند ولی درون بشر احساس می كند كه برای ادامه حیات جداً به آن محتاج است.

گفتمان منجی آخر الزمان در اندیشه های غیراسلامی و به بیان بهتر غیرشیعی چیزی فراتر از این نگاه مبهم و رمز آلوده نیست اضافه كرده این نكته كه در نگاه اكثر مكاتب، منجی یا هنوز متولد نشده است و یا اگر متولد شده در عوالم دیگر مشغول ادامه حیات است و اثری و گذری در این دنیا ندارد و تنها در وقت موعود كه باز با حساب جبری و محاسبات نجومی قابل درك و حسابگری است اجازه نفوذ آن هم در بالاترین حد و تأثیر در دنیای مادی پیدا می كند.دلیل دیگر این ابهام هم، ابهام در نیروی ماورایی ای است كه باید به منجی، نیروی افسانه ای بدهد. در نگاه بسیاری از مكاتب جدید، این نیرو چیزی جز علم نیست و در نگاه مكاتب قدیم این نیرو برآمده از ارواح موجود در عالم هستی است...

۲) گزینه های موجود در معالم و معارف بشری به دو دسته كلی تقسیم می شود. البته این تقسیم بندی طبیعتاً ناظر به حیثیتی است كه در نظر ماست و قطعاً علم و دانش تقسیم بندی های گسترده و بسیاری دارد.گزینه های علمی یا حكایت كننده از یك حقیقت علمی است بدون آن كه ناظر به متعلق و معلوم آن باشد و گاهی حكایت كننده از یك واقعیت خارجی است. درواقع آموزه ای كه به عنوان یك معرفت طرح می شود یا آموزه ای معرفت شناختی است. بدون آنكه بخواهم لزوماً به نسبت آن با واقع بپردازیم و از این جهت ارزشگذاری كنیم یا آموزه ای هستی شناختی است بدان معنا كه می خواهم در مورد امری كه مرتبط با دنیای خارج است بگوییم. اینكه در حوزه معارف علمی مشخص شود گزینه های معرفتی و علمی ما، آموزه های معرفت شناختی هستند یا آموزه های هستی شناختی موضع ما را در بسیاری از بررسی ها و كاوش های پژوهشی روشن می كند و در تنقیح اندیشه ها نقش اساسی دارد.

به طور مثال در بحث «عالم غیب» كه به عنوان یك اصل اعتقادی در اندیشه دینی، وجود دارد عده ای معتقدند عالم غیب یك حقیقت معرفت شناختی است یعنی غیب الایمان به آن و علم نسبت به آن، تغییر دادن زاویه نگاه از امور مادی بر باطن عالم است و عالم غیب درواقع وجود خاص و ویژه ای ندارد حال آنكه اگر عالم غیب را یك حقیقت هستی شناختی بدانیم ـ آن گونه كه شهید مطهری نیز بدان قائل است ـ ایمان به عالم غیب یعنی ایمان به یك واقعیت خارجی كه برای علم و دانش نسبت به آن و ایمان مبتنی بر آن دانش، نیاز به سازوكاری كاملاً مشخص وجود دارد و باید ابزار خاصی در آگاهی و ایمان نسبت به آن طراحی كرد.

آنچه بر ابهام مقوله منجی و نجات دهنده آخر الزمان در اندیشه های مختلف می افزاید خلط مباحث معرفت شناختی در مسئله منجی با آموزه های هستی شناختی است. لذا باید به طور مشخص دانست كه آیا مهدویت و مقوله آخر الزمان تنها قابلیت های معرفت شناختی دارد یا تنها قابلیت های هستی شناختی یا اساساً شاید بتوان برای این موضوع مهم از زاویه های گوناگون قابلیت های گوناگون تعریف كرد.

۳) جنبش نرم افزاری و تولید علم از جمله مسائل بسیار مهمی است كه در چند سال گذشته از سوی فضلا و دانشمندان حوزه علمیه قم مورد دقت قرار گرفت و پس از آن بارها و بارها توسط مقام معظم رهبری تقدیر و تجلیل و بر آن تأكید شد. اینكه تعریف این دو واژه مهم در تاریخ و فلسفه علم چیست و مقوله تولید علم به چه معناست و آیا می توان علم را تولید كرد یا اساساً با وجود معلوم امكان تحقق یك علم به وجود می آید مسئله بسیار مهمی است كه باید كسانی كه به نحوی در این حوزه مشغول اندیشه و تفكرند جداً بدان بپردازند. اما به هر حال مسئله آن است كه اگر انسان را در عالم به عنوان یك سخت افزار پیشرفته برای اندیشیدن، تفكر وآگاهی فرض كنیم و جهان خارج را به عنوان موجوداتی كه معلوم بالقوه هستند بدانیم برای اینكه این سخت افزار مهم به عنوان برترین مخلوق پروردگار بتواند جهان خارج را پردازش، و بر آن تسلط پیدا كند

نیازمند نرم افزارهایی است كه توانایی ارائه اطلاعات و پردازش و ایجاد كارآیی نسبت به پدیده های خارجی را به انسان بدهند. این نرم افزارها همان علوم و چارچوب های معرفتی انسان است كه از یكسو با باورهای پیشینی او پیوند خورده و از یكسو به مثابه یك هسته توانایی بسط پیدا كردن و تبدیل شدن به یك درخت تناور و بارور را دارد. اگر معتقد باشیم كه علوم فعلی بشر چه در مقوله های تجربی و چه در موضوعات فراتجربی، كاستی ها و كژی هایی دارند و عمدتاً دارای پیشینه ها و ریشه های اومانیستی هستند بدون آنكه بخواهیم دستاورد بزرگ بشر را در طول قرن های گذشته كم ارزش كنیم یا به آنها غیرمنصفانه مهر غیردینی و غیرالهی بزنیم باید اذعان كنیم كه نیازمند نرم افزارهای جدید و الهی ای در جذب، پردازش و نتیجه گیری در خصوص پدیده های عالم هستی هستیم و این به معنای ایجاد نهضت نرم افزاری و تولید علوم جدید است.

پس بنابراین تولید علم نه یك اندیشه متعصبانه به معنای به هم ریختن تمامی دستاوردهای بشری از یك نگاه جبرگرایانه به معنای تسلط علم بر معلوم است بلكه به معنای اصلاح نرم افزارهای گذشته برای تحلیل عالم هستی و ساخت نرم افزارهای جدید برای رسیدن به درك و دریافت های جدید از پدیده های خارجی است...

۴) مهدویت شیعی به عنوان یك حقیقت ناب و روشن با حداكثر شفافیت در آیات و روایات و مستندات دینی ما بیان شده و بی تردید آنچه تشیع از اصل مهدویت و دنیای پس از آن ارائه می كند در چنان حدی از وضوح است كه از هم اكنون می توان نگاهی واقع گرایانه به عالم پس از ظهور داشت.

آنچه به عنوان یك امر بسیار مهم و یك نقطه پرافتخار و پیشرفته در اندیشه های مهدویت شیعی مطرح است اولاً نوع حركت حضرت بقیه الله در آغاز زمان ظهور و دعوت ایشان از تمامی انسان هاست كه در فضایی كاملاً منصفانه، دلسوزانه، علمی، آگاهی دهنده و بدون استفاده از ابزارهای مقتدرانه صورت می گیرد و ثانیاً استكمال بشر در زمان ظهور از حیث علمی و اندیشه ای به عنوان مهم ترین نقطه ارزشمندی انسان است. در واقع حركت، دعوت و حكومت مهدوی بیش از آنكه بر مبنای تسلط خارجی بر ظاهر آدم ها باشد و از سوی دیگر بر مبنای كمال بوجود آمده در انسان از حیث علمی و اخلاقی صورت می گیرد.

مهدویت شیعی یك جنبش كاملاً علمی و یك حركت اساساً درونی است و اگرچه یك حقیقت هستی شناختی است اما بر مبانی معرفت شناختی انسان ها پایه دارد و از آن مایه می گیرد. لذاست كه بسیاری از مردم كه اساساً هیچ گونه دینداری ای را تا پیش از ظهور حضرت برنمی تافتند با شنیدن ندای عالمانه حضرت و آگاهی ای كه در سطر سطر سخنان و حركات و دعوت های ایشان می بینند بر مبنای انسانیت خود و آنچه از عوالم دیگر در درونشان به یادگار مانده است به ندای آسمانی حضرت لبیك می گویند و ایمان می آورند. این البته به معنای عدم جنگ حضرت با بدكاران و ستمكاران عالم نیست بلكه بدان معناست كه جنگ با كسانی صورت می گیرند كه از روی تعصب برآمده از جهالت و عناد توانایی حضور در عالم نورانی و نور عالمگیر وجود حضرت ندارند و خود به خود باید كنار بروند چرا كه جایی كه نور است ظلمت معنایی ندارد ...

۵) بر مبنای آنچه تاكنون گفته ایم این نكته قابل فهم است كه اعتقاد به مهدویت اگرچه اعتقاد به یك اصل هستی شناختی است اما دریافت و درك یك آموزه مهم معرفت شناختی نیز هست، آموزه ای كه با درك شاخص های اصلی و اساسی آن می توان به افق های نویی در علوم و اندیشه های امروزی دست یافت. به عبارت دیگر با مطالعه شاخص های انسان در عصر ظهور و درك این نكته كه مهم ترین شاخص انسان عصر ظهور ایمان داشتن بر مبنای علم و آگاهی است می توان با تنقیح این شاخص مهم و تعمیم آن به دنبال راه هایی جدید برای برداشتن گام های مهم در مسیر علم بشری بود.

آموزه های معرفت شناختی عصر ظهور كه به نوعی عصر ایمان در معنای واقعی آن است ما را كمك می كند كه به عنوان انسانی كه در مسیر بازشناخت ارزش های علمی و علوم ارزشی مشغول اندیشه و تفكر هستیم، آن آموزه های معرفت شناختی را تا حد امكان به زبان عصر خود ترجمه كنیم. این بدان معناست كه در فرایند نهضت نرم افزاری و تولید علم آنچه می تواند به عنوان چراغ راهنما در مسیر ساخت نرم افزارهای جدید در حوزه اندیشه انسانی به صورت جدی مطرح باشد آموزه های معرفت شناختی در گفتمان مهدویت شیعی است.

درك این نكته كه منجی آخرالزمان به هر حال به عنوان یكی از اشتراكات بشری مورد تأكید تمامی اندیشه ها و مكاتب است، اهمیت این نقش جدید و نوین را در تولید و استكمال علم بشری بیشتر می كند ضمن آنكه شفافیت، وضوح و تشخص خاص مهدویت شیعی امكان چنین استفاده ای را در آخرین حد در مهدویت شیعی منحصر می كند.

امروز كه نهضت یا جنبش نرم افزاری و تولید علم در حد یك جریان فكری مورد توجه اصحاب اندیشه و فكر قرار گرفته است به نظر می رسد باید از قابلیت های معرفت شناختی گفتمان مهدویت بالاترین بهره را برد و این جز با پیراستن اندیشه های مهدویت از آرایه ها و خرافات بیهوده و رویكرد به علم،ایمان و آگاهی برآمده از مستندات دینی امكانپذیر نخواهد بود.

نویسنده:محمد شیخ الاسلامی