سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

جامعه شناسی شناخت شعر و اندیشه عابدین پاپی


جامعه شناسی شناخت شعر و اندیشه عابدین پاپی

جامعه شناسی شناخت , ارتباط حوزه شناخت را با جامعه مطالعه می کند «جامعه شناسی معرفت» یعنی جامعه شناسی حوزه معرفت و زوایای آن

جامعه شناسی شناخت

جامعه شناسی شناخت ، ارتباط حوزه شناخت را با جامعه مطالعه می کند. «جامعه شناسی معرفت» یعنی: جامعه شناسی حوزه معرفت و زوایای آن. این اصطلاح نخستین بار توسط ماکس شلر مطرح شد و همو این علم را دانشی دانست که موضوع آن، بررسی روابط و پیوندهای میان انواع زندگی اجتماعی و اقسام گوناگون معرفت است. رابرت مرتن از «جامعه شناسی معرفت» می گوید: جامعه شناسی معرفت عمدتاً با روابط میان معرفت و دیگر عوامل وجودی در جامعه یا فرهنگ سر و کار دارد.

دایره معرفت در جامعه شناسی شناخت ، شامل طیف وسیعی از آگاهی ها می شود. بر حسب قاعده، همه دانش ها و آگاهی ها، مشمول این بحث هستند. همه اقسام آگاهی در این بحث جای دارند، نه اینکه هر پدیده اجتماعی مشمول این بحث باشد.

چیستی شناخت

در فلسفه، «معرفت» را به انحای گوناگون تعریف کرده اند، اما از دیدگاه جامعه شناسی، «معرفت» مفاهیمی همچون تفکر، آگاهی، ایدئولوژی، جهان بینی، باور، عناصر فرهنگی، پایگاه طبقاتی ،هنجارهای ارزشی، احساس های روانی و نگرش ها و ویژگی های بینشی شخصی را شامل می شود.بنابراین چون در این نوشتاراندیشه وشعر عابدین پاپی متخلص به آرام خرم آبادی مطمح نظر است؛ مهمترین مبانی جامعه شناسی در امر شناخت اندیشه وبه تبع آن شعر ایشان که برگرفته از مهترین اثرش یعنی رفتار عاشقانه باران است را به چهار حالت می توان تقسیم کرد:

اول: پدیدار شناسی وبه تعبیری التفات هوسرلی.

پدیدارشناسی هوسرل در اصل، فلسفه آگاهی است و این فلسفه آگاهی سرانجام به خود شناسی می انجامد؛ چنان که در کتاب تأملات دکارتی در نهایت با اشاره به پیام سروش دلفی «خودت را بشناس»، دو جمله از آگوستین نقل می کند: «به خویشتن بازگرد» که «حقیقت در درون آدمی است». واز نظر هوسرل، این حقیقت همان آگاهی و تجربه شهودی گوژیتو است. تعبیری که هوسرل در پدیدارشناسی خود به کار برده، «بازگشت به خود اشیاء» است؛ بازگشت به داده هایی که در تجربه یا آگاهی به ما داده شده اند، و نه تجربه خارجی از عالم بلکه همین پدیدارهای آگاهی. ویژگی اصلی آگاهی «نسبت» است. آگاهی همواره آگاهی از چیزی است و این نسبت ماهیت التفاتی آگاهی را نشان می دهد. در واقع التفاتی بودن آگاهی بیانگر نوعی بازتاب و رؤیت درونی در آگاهی است که بنا بر آن، نه به خود ابژه، بلکه به تجربه آن دست یافته می شود. ابژه ها در این تجربه همچون داده پدیدار می شوند: به همین دلیل آن ها پدیدار نامیده می شوند و ویژگی ذاتی آن ها این است که همچون «آگاهی ـ از» یا «پدیدار» اشیاء، اندیشه ها ... است. این نسبت داشتن در باطن هر بیانی ... که با تجربه روانی رابطه ای دارد، نهفته است.در همین راستای که کنکاش در جامعه شناسی اندیشه آرام خرم آبادی را نشانه رفته توجه به قطعه ای از ایشان حائز اهمیت می نماید:

ازویرانه های احساس

تورادریافته ام

ودرنیمه ی ایستاده ی خیال ات

آبادشدم

دمی ازرگ های گل بگذر

انتهای سربزیری آن جاست

که آغازت رامی پراند...

ای عشق

ای کلامی که لهجه ی نیلوفررامی خندانی؟

سخن ات باکدام طلوع

نسبت دارد

که واژگان غروب ام

دربرگ برگِ باران

شکوفه می دواند...!

دوم : مفهم به زمان و مخالفت با متظاهرین به آوانگارد معاصر؛ آنجا که درد مندی ودغدغه اجتماعی خود را نهان می سازد. اما قبل از هرچیز تعریفی از سبک آوانگارد مهم می نماید.

پیشرو یا آوانگارد

پیشرو یا آوانگارد به هنرمندان، نویسندگان و شاعرانی گفته می‌شود که در یک دوره معین، پیشروترین اسلوب‌ها یا مضامین را در آثارشان استفاده کرده‌اند و اغلب بانی جنبش‌های نو بوده‌اند..واژه پیشرو به منظور اشاره به افراد یا کارهایی که ماهیتی تجربی یا نوآورانه دارند استفاده می‌شود به ویژه در حیطه هنر، فرهنگ، و سیاست.پیشرو بودن بیانگر گرایشی است که هنجارهای پذیرفته شده در اجتماع را عموماً در حیطه فرهنگی به چالش می‌کشد . از آنجا که بسیاری از آونگاردهایست های ایران قصد به چالش کشیدن هنجارهای اجتماعی را دارند؛ اما چون از دانش فلسفی ،جامعه شناسی وهمچنین تاریخ ملی خود بی خبر ویا کم اطلاع اند با اقتباس از مباحثی چون پسا ساختار گرایی سرایش هایی دارند که نه تنها آوانگارد نیست بلکه چون از ضعف آلترناتیو رنج می برد ، وضعیتی آنومیک و شیزوفرنیکالی را رقم زده اندکه مخاطب با خواندن این تکست ها دچار خلاء معنا وایستادن در وضعیت حال می شود . براین سیاق این شعرا در قاموس شعر آوانگارد نمی گنجند؛ چراکه به زعم نگارنده ترسیم حداقلات برای مدینه مدنظر و رسیدن به وضعیت استعلایی می تواند بر آوانگاردیسم در شعر کمک کند.اما چون ضعف تفکر فلسفی و به تبع آن جهان بینی فرارونده وجود ندارد پس بسیاری از شعرای این سبک خصلت پیش روی ندارند.

در این بین "پاپی "به عنوان موضوع شناسای این مقال همچنان بر دغدغه عدالت ودرد های اجتماعی اصرار می ورزد از این چشم انداز می تواند شاعر آوانگارد به معنای واقعی و در تغایر با آوانگاردیست های مقتبس باشد.چراکه از دیر باز از همان عصر اساطیر تاکنون؛ هر آن کس که بر عدالت ودرد دیگری ابرام ورزید لاجرم آوانگاردی فراتر از زمان ومکان خود است.براساس نظام فلسفی کانتی وعطف عنان به احکام فرا تاریخ و نفی اسلوب های منفعت محورانه وخود نمایانانه وبه تعبیری در شرایطی که موقعیت برای به وجود آوردن وضعیت بهینه وجود ندارد!! احکام درون انسان همچنان آوانگاردترین گزاره ها هستند و کسانی که بی توجه به این مساله باشند می توان آنها را به مقوله مغفولین متصف نمود. در همین راستای به جهت تبیین استنادی ؛ قطعه ای از ایشان آورده خواهد شد.

ساعت ات راتکان بده

امروزعطسه هاآن قدرشکوفه زده اند

که سرفه های درون ام پیداست

رودخانه ای درکارنیست

تادریایی به باربنشیند

دراین اتاق شیطان زده ی خسته

دستی عنکبوت نمی بافد.

کاش کسی بودمارمولک های مارامارکند

چرازنبوری

که بارهابرگل نشست

عسل نشد؟!

گنجشگ ها

برشانه های برفی بی تقصیرند

بایددرخت راباران خواند

بامن بگو

چگونه نگریم

وقتی چشمانم راحصارکشیده اند

وخدایان آب

حرف های تشنه ام راقورت می دهند؟

تومی گویی

رنگ زردمی تواندبرچهره ی بهاربنشیند؟

سیگارجرم اش این است

که دودمی کند.

به صبح من سفرکن

وساعت ات راتکان بده

ببین چگونه دقیقه وثانیه هایم

دودمی شوند؟ !

سوم: بود طبقاتی شاعر است که در مقابل شاعران نمود ساز ویا تشبث گران به طبقه دیگر خود رابیان می کند.

نمود طبقاتی آن ابژه هایی است که مکان، شی یا رویدادی که از نظر فرد، نشانگر طبقه اوست و به یاد آوردنش احساسی ازطبقه خود او را در ذهنش زنده کند.سبک زندگی اعم از مد لباس، نحوه تزئین اتاق ها، نوع موسیقی، کلمات و تعابیر زبانی و... از علائم یا نمود های طبقه ای است که فرد در آن به سر می برد.در این بین کسانی که از طبقه در خود رنج می برند یا اعتراض می کنند ویا اینکه فرهنگ منظمی را پذیرفته و دست به نمود سازی هایی می زنند که خود را همذات با طبقات بالاتر از خود نشان دهند. در اینجاست که زبان شعر آنها نیز عوض شده وسعی می کنند دردهای خود را کتمان و سخنگوی طبقه جدید !! خود شوند. پاپی به عنوان شاعر در طبقه ومدغدغ اجتماعی قطعه ای جالب توجه دارد:

اولین بارنیست

که انگشتان بی تقصیرم را

درکفِ گندم می کارم

ازراهی دیگرنمی توان رسید.

فکرمی کنی

این سوت ها که قطارشده اند

گوشی رابدهکارمی کنند؟

ازآزادی میدان

تاجمهوری بلوار

شکم هابرای تکه نانی

صف کشیده اند...!

چهارم : دوری از مفروضات ایدئولوژیک.

گفته اند که ایدئولوژی چشم را بر حقیقت می بندد و اپیستمه ی فرد را با توجه به ایده های خود شکل می دهد . بسیاری از شعرای پست مدرن معتقدند که عصر ایدئولوژی زدگی به پایان رسیده است وجنبه های نرماتیو افول کرده است. این در حالی است که آنها از اپیستمه های ناشی از هژمون گشتن دیسکورس ؛که باز هم به نوعی جانب زدگی است مغفول بوده وشاید براین باورباشند که ایدئولوژی با فروپاشی رژیم های چپ گرا به پایان رسیده واکنون عصر آزادی بشر است!! از اینرو فرهنگ جهانی را معادل لیبرتی گرفته و با نقاب دگماتیزم ناشی از رلیتویسم در نا کجا آباد اندیشه به سر می برند. در این بین آرام خرم آبادی با شناخت اساسی از این مقوله با نگاهی عمیق هر آنچه که هست ومی تواند باشد را بیان می کند. تعلیق مفروضات در شعر وعجین کردن آن با عاطفه واحساس از نقاط قوت این شاعر در آثار خود می باشد که بر خلاف خیل عظیمی از شعرای جدید خود را از ایدئولوژی زدگی مقوله ای به نام جهانی شدن فرهنگ غرب دور ساخته و معقولات که همان امر واقعی هستند را تصویر می کند.

کمی برف ته زمستان مانده

کرشمه وارنمی شود

به جنگ حوریانِ سخن رفت

درگیرودارِرعشه ی شرم

بایددست به دامان شب شد

وروزراتماشاکرد.

آن جا

که پیاده روها

عابران رامی بلعند

ودرختان

به امتداد استواری صف کشیده اند.

چه قدر برای رسیدن به تو

بایدکال های حادثه راچید

ودیوارهای شهرراآزادانه

به آزادراه بیداری کشاند

کمی برف ته ِ زمستان مانده

نترس

فروردین دست به پارو

درراه است...!

دکتر سروش سعدی

عابدین پاپی

۱ـ عبدالرضا علیزاده و دیگران، جامعه شناسی معرفت، «جستاری در تبیین رابطه ساخت و کنش اجتماعی و معرفت های بشری»، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳، ص ۲۵.

۲ـ همان، ص ۲۸.

۳-آندره دارتیگ، پدیدارشناسی چیست؟ ترجمه دکتر محمود نوالی، انتشارات سمت، تهران ۱۳۷۳، ص ۲۷.

۴-عابدین پاپی ، رفتار عاشقانه باران ،انتشارات کلام حق ،۱۳۹۰،صص ۳۴-۳۵.

۵ رویین ،پاکباز، دائرةالمعارف هنر، انتشارات فرهنگ معاصر ، تهران ۱۳۸۵، ص ۱۴۳.

-پاپی ،همان ص ۶.

۷- پاپی همان ،ص ۵۱

۸-همان ، ص ۵۹.



همچنین مشاهده کنید