جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

حقیقت و واقعیت در چند نگاه


حقیقت و واقعیت در چند نگاه

واژه ی حقیقت از حق می آید و حق به معنای راست و درست , ضد باطل , ثابت و واجب , و کاری که البته واقع شود

واژه ی حقیقت از حق می آید و حق به معنای راست و درست ، ضد باطل ، ثابت و واجب ، و کاری که البته واقع شود . دیگر معانی حق را می توان یقین ،عدل ، نصیب و بهره ازچیزی ، ملک و مال ، حقوق جمع و یکی از نامهای خداوند باریتعالی برشمرد. لذا این معانی که برای واژه ی حقیقت (حق) اعمال شده اند ، در دو نگاه حقیقت معنوی و حقیقت اجتماعی محل بحث و وارس می باشند.حقیقت معنوی به این معنا که نظام آفرینش بر پایه ی توحید و عدالت آفریده شده و آفریدگار این نظام آفرینش خداست . پس نتیجه می گیریم که خداوند باری تعالی حقیقت است . حقیقت اجتماعی نیز به این معنا که حقوق همه افراد براساس عدل و عدالت و البته معیارهای حقیقی باشد و حق همه افراد در جامعه رعایت شود که به بیانی دیگر به آن حقوق اجتماعی می گویند.

واژه واقعیت به معنای واقع شدن ، فرود آینده از هوا ، فرود آمده ، قرار گرفته ، پابرجا ، برقرار و نیز به معنی حقیقت امر اعمال شده است .( فرهنگ لغت فارسی عمید) ولی در مفهوم آن می توان گفت : حقیقت یعنی آن چیزی که در جامعه وجود دارد و ما می توانیم با آن ارتباطی حقیقی برقرار کنیم و البته پیامد آن نیز به نفع انسانیت و جامع می باشد . به تعبیری دیگر حقیقت عبارتست از آن چیزی که فراتر از واقعیت و یا واقعیات قرار دارد و دارای جنبه هایی معنوی، الهی است . حقیقت می تواند به معنای انتزاعی یا به تعبیری دیگر سوبژاکتیویته باشد و مقابل ابژاکتیویته یا همان رئالیسم (واقع گرایی )است . ولی در تعریف واقعیت می توان گفت به آن چیزی گفته می شود که در جامعه وجود دارد و ما به عینه آن را لمس می کنیم . واقعیت یعنی آن چیزی که در جامعه حالتی رسمی به خود می گیرد و مشروعیت پیدا می کند ، ولی اگر همین واقعیت که حالتی رسمی به خود گرفته در چارچوب ابعاد انسانی نباشد و حرکتی سودمند را به نفع جامعه در پی نداشته باشد ، می تواند یک واقعیت دروغین قلمداد گردد!

به بیانی دیگر واقعیت آن چیزی است که در جامعه قابل لمس می باشد ، ولی پیامدهای آن باید حقیقی باشند و به واقعیتی حقیقی مبدل شوند . به عنوان مثال دروغ نوعی واقعیت است که در جوامع کم و زیاد وجود دارد و چون وجود دارد لذا همین موجودیت آن باعث شده تا که از آن به عنوان یک حقیقت یاد کنند . بنابراین ما نمی توانیم این نوع واقعیت را حقیقت تلقی نمائیم ، چون پیامدهای آن کمکی به سازندگی معنوی و اجتماعی جامعه نمی کنند . ولی صداقت و یا شرافت که نقطه مقابل دروغ و ریا و نیرنگ هستد و یا امید و صبر که نقطه ی مقابل ناامیدی وبی صبری اند از واقعیاتی هستند که حقیقت دارند ، چه این که تبعات موارد ذکر شده در رشد و بالندگی جامعه در ابعاد مختلف کارساز و کارآمدند. با این تعابیر اکثر رفتارهای اجتماعی افراد که در یک جامعه تصویر می شوند ، اگر این رفتارها در رشد و تعالی جامعه در تکاپو هستند ، بی گمان واقعیتی حقیقی محسوب می شوند و اگر عکس قضیه صادق باشد ، واقعیتی غیر حقیقی شکل می گیرد . بنابراین هر واقعیتی که در جامعه وجود دارد، حقیقت نیست. از دیگر تعاریفی که از نگاه جامعه شناسی می توان برای دو مقوله ی واقعیت و حقیقت مد نظر داشت ، این است که واقعیت : اتفاقی است که به وقوع پیوسته است ، ولی رنگ و بوی حقیقت به خود گرفته و یاد احیانا" نگرفته است ، چرا ؟ بخاطر این که تصدیق هر واقعیت بدست حقیقت است و حقیقت نیز بستگی به شرایط مکان و تطور زمان دارد . ممکن است یک واقعیت در یک برهه از زمان مفید نیاشد، ولی در برهه ی زمانی دیگر کار برد داشته باشد و یا در یک بستر مکانی جوایگو باشد ، ولی در بستر مکانی دیگری بی اثر . بنابرین هر اتفاقی که بوجود می آید نمی تواند اتفاقی حقیقی باشد . به بیانی بوجود آمدن هر چیزی به منزله ی تثبیت حقیقت آن چیز نیست . به مانند مهار تورم ، گرانی احناس ، سهام عدالت ، تصادف اتومبیل ها ، خراب شدن یک خانه ، و ...

مهارتورم در صورتی واقعیت پیدا می کند که در حقیقت دولت تورم را در جامعه کنترل کرده باشد و این کنترل صورتی حقیقی را در پیش روی مردم نشان دهد در غیر این صورت تنها می تواند یک قول غیر واقعی باشد . دیگر نکته گرانی اجناس می باشد که هم می تواند یک واقعیت باشد و هم این که همین واقعیت به حقیقت مبدل شده است . سهام عدالت نیز از دیگر واقعیاتی است که دولت در جامعه ایچاد کرده است ولی مهم کارکرد و تاثیر آن در جامعه می باشد که این واقعیت را حقیقی می کند . یا تصادف یک اتومبیل که در واقع اتفاقی است که افتاده است پس واقعیت دارد، چون به عینه این اتفاق را لمس می کنیم و یا خراب شدن یک خانه که خرابی خانه خود واقعیتی است که با چشمان خودمان می بینیم . بنابراین هر اتفاقی که با چشمان خود می بینیم یک واقعیت است و واقعیت آن نیز حقیقی است . با این حال می توان گفت واقعیت یک اتفاق است که می افتد، پس چون همین اتفاق را که خرابی خانه یا گرانی اجناس و یا تصادف اتومبیل است را با چشمان خود می بینیم، لذا واقعیت شکل می گیرد، ولی در خیلی از موارد که حقوق اجتماعی مردم در میان است، این واقعیات اگر به صلاح و خیر مردم نباشد، حقیقت ندارند . ولی حقیقتی که در عرف متداول است را می توان برای خیلی از واقعیات اعم از واقعیاتی که ذکر آن رفت ، ترسیم کرد .حقیقت می تواند آن چیزی باشد که واقعیت پیدا می کند و این واقعیت به صلاح اجتماع و خیر و بالندگی انسانی مردم است . بنابراین حقیقت هر چیزی اعم از گفتاری و نوشتاری بستگی به سرشت آن چیز دارد که آیا در چارچوب معنوی و انسانی و به نفع مردم است یا نه ....

به عنوان مثال دولت اعلام می کند در آمد کشور از محل صادرات غیر نفتی یا صادرات فر آوردهای نفتی

۶میلیارد دلار از پارسال بیشتر شده است و یا اعلام می کند امسال بودجه کشور یکهزار میلیارد تومان افزایش یافته است . لذا این گزارش ها و بیانات می تواند بر مبنای واقعیت باشد . یعنی واقعیت امر همین باشد که چنین چیزی اتفاق افتاده و واقعیت دارد، ولی ممکن است که حقیقت نداشته باشد، چون برای تشخیص حقیقت باید دانست که این افزایش بودجه و یا درآمد نفتی آیا در توسعه و پیشبرد امور موثر و سودمند است یا فقط شعار ی است که هنوز عملی نشده است . بنابراین هرچیزی که واقعیت داشته باشد ، سرمنشا آن با ید با حقیقت کلاف خورده باشد .

دیگر نکته مقوله ای بنام زبان است که واقعیت و حقیقت در کنه زبا ن سازنده و موثرند. زبان وسیله ای است که ارتباط ما را با عالم خارج برقرار می سازد و مهمتر ین عنصری که بتواند این ارتباط را واقعی و یا غیر واقعی جلوه دهد ، مقوله ی بیان است . بیان از مهمترین عواملی است که ارتباطات اجتماعی و فرهنگی را در جامعه ایجاد می کند .

بنابراین هر زبانی اعم از زبان موسیقی ، زبان شعر ، زبا ن هنر و ...نیز نمی تواند حقیقی باشد. اگر چه واقعی است، ولی حقیقی نیست . به عنوان مثال زبان موسیقی استاد شجریان هم می تواند زبان واقعی باشد و هم زبان حقیقی . چه این که این زبان موسیقی واقعیتی است که پیامدهای حقیقی را بدنبال دارد . و یا زبان شعر مولوی ، حافظ و سعدی که در حقیقت نوعی زبان حقیقی است که در جامعه به واقعیت مبدل شده است . و یا زبان یک موسیقی دان که در جامعه کاملا" ملموس و دیده می شود و جامعه را به سمت جاده ی حقیقت هدایت می کند . فلاسفه نیز در زمینه ی حقیقت و واقعیت مباحث زیادی را بیان نمو د ه اند که می توان به واجب الوجود و ممکن الوجود اشاره داشت . و یا موجود و وجود . از نگاه فلاسفه واجب الوجود همان حقیقت است و ممکن الوجود واقعیت( یعنی آن چیزی که می تواند باشد و می تواند نباشد ) به مانند جهان هستی و کائنات آن ( انسان ، آسمان ، زمین ، خورشید ، ماه ، ستارگان و ...) در بحث واجب الوجودخداوند یک حقیقت است که واقعیت دارد و یک واقعیت است که حقیقت دارد . ، ولی در بحث ممکن الوجود این طور نیست. چه این که خورشید یک واقعیت است که حقیقتی بنام خدا این واقعیت را به آن اعطاء کرده و چون همه ی ما این موچود را لمس می کنیم بنابرین حقیقتش واقعی است . در فلسفه غرب نیز بحث موجود و وجود نیز از مباحثی است که توسط فیلسوف شهیر آلمانی مارتین هایدگر مطرح گردیده است و ازمباحثی است که به حقیقت و واقعیت نزدیک است .

موجود همان چیزی است که ما به عینه آن را لمس می کنیم ، آن را می بینیم ، آن را می توانیم بشنویم . بنابراین هر موجودی که قابل لمس ، دیدن و شنیدن باشد می تواند یک واقعیت باشد و حقیقت آن نیز سرشت و خمیر مایه ی آنست که باید توسط ادراک و فهم کشف شود . در بعد فلسفی فلاسفه به پوسته، هسته و مغز موجود اشاره دارند که پوسته و هسته همان واقعیت است و مغز همان حقیقت . بنابراین از واقعیات به سوی حقیقت رفتن همان رسیدن به حقیقت است . وجود نیز نوعی حقیقت است ، ولی نه آن حقیقت مطلق بلکه حقیقتی انسانی و یا طبیعی که حقیقت مطلق بوجود آورده است . مارتین هایدگر اگر چه تلاش فراوانی در جهت کشف وجود دارد و تعابیر متفاوتی را با بهره گیری از فهم توام با تشریح دارد ، ولی آن وجودی که مارتین هایدگر بدنال پیدایی اش می گردد وجودی هومانیزم است که البته در تعریف واقعی آن نیز عاجز است و تنها تعریفش می تواند تعریفی انتزاعی باشد . از نگاه اقتصادی نیز واقعیت و حقیقت محل وارسی است. چه این که این دو تاثیر فراوانی در چگونگی شکل گرفتن بدنه جامغه را عهده دار شده اند . به عنوان مثال پول از واقعیاتی است که در جوامع امروزی بسیار پر اهمیت و البته ارجحیت برعلم را نشان می دهد . لذا ما نمی توانیم پول را یک حقیقت ندانیم ، همچنانکه نمی توانیم آن را یک واقعیت تلقی نکرد . ولی زمانی پول یک واقعیت است که بن مایه ای حقیقی داشته باشد و مصرف آن برای جامعه موثر و مفید باشد در غیراین صورت فقط می تواند واقعیتی غیر کارساز جلوه نماید . لوازم آرایش و مبلمان خانگی نیز از دیگر واقعیاتی هستند که در دنیای امروز اهمیت ویژه ای دارند . به نظر می آید این موارد اگر در قالب مقوله ی مصرف درست و البته تعریف شده قرار گرفته باشند ، استفاده از آنها منشا اثری درست و کار ساز را د رخانواده و جامعه تصویر نماید ، یک واقعیت حقیقت محورند ، ولی اگر عکس قضیه صورت پذیرد ، یعنی مقوله ای بنام مصرف زدگی ایجاد شود ، دیگر چیزی بنام واقعیتی حقیقی معنا ندارد . بنابراین می توان گفت در جوامغی که نظام حکومتی آنها دیکتاتوری و استبدادی است بیشتر واقعیات در آن جامعه اثر گذارند و به عنوان الگو محل تبعیت هستند و البته حقایق کمتر دیده می شوند . چون قدر ت باز تولید واقعیات دروغین و منفعت محور از واقعیات راستین و انسان محور بیشتر است . بنابراین حقایق در این میان جایگاهی ندارند . ولی در جوامعی که نظام حکومتی آنها بر اساس آزادی و آزاد اندیشی و به بیانی دمکراسی در آن پایدار است ، جایگاه واقعیت ها و حقایق هم تعریف شده است و هم این که کاربردی کارآمد دارند. مرگ یک حقیقت است و زندگی یک واقعیت به هر دو بنگر چون سرنوشت تو دست یکی نیست .

عابدین پاپی



همچنین مشاهده کنید