جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یك كوچه ایم


هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یك كوچه ایم

عطار برای بیان مقاصد عرفانی خود بهترین راه را كه همان آوردن كلام ساده و بی پیرایه و خالی از هرگونه آرایش است انتخاب كرده است

عطار، یكی از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نام آور تاریخ ادبیات ایران است. سخن او ساده و گیراست. او برای بیان مقاصد عرفانی خود بهترین راه را كه همان آوردن كلام ساده و بی پیرایه و خالی از هرگونه آرایش است انتخاب كرده است.

او اگرچه در ظاهر كلام و سخن خود آن وسعت اطلاع و استحكام سخن استادانی همچون سنایی را ندارد ولی آن گفتار ساده كه از سوختگی دلی هم چون او، باعث شده كه خواننده را مجذوب نماید و همچنین كمك گرفتن او از تمثیلات و بیان داستانها و حكایات مختلف یكی دیگر از جاذبه های آثار او می باشد و او سرمشق عرفای نامی بعد از خود همچون مولوی و جامی قرار گرفته و آن دو نیز به مدح و ثنای این مرشد بزرگ پرداخته اند چنانكه مولوی گفته است:

عطار روح بود و سنایی دو چشم او

ما از پی سنایی و عطار آمدیم

وی یكی از پركارترین شاعران ایرانی به شمار می رود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبه ای بالا برخوردار بوده است، آنچه از احوالات عطار پیداست اینكه وی مرید شیخ ركن الدین اكاف نیشابوری می گردد و تا پایان عمر (حدود ۷۰سال) با بسیاری از عارفان زمان خویش هم صحبت گشته و به گردآوری حكایات صوفیه و اهل سلوك پرداخته است.

فریدالدین ابوحامد محمدبن ابوبكر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری، یكی از شعرا و عارفان نام آور ایران در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری قمری است، نام او «محمد»، لقبش «فریدالدین» و كنیه اش «ابوحامد» بود و در شعرهایش بیشتر عطار و گاهی نیز فرید تخلص كرده است. نام پدر عطار ابراهیم (با كنیه ابوبكر) و نام مادرش رابعه بود كه در آن زمان زنی پاك نهاد و خداپرست و زاهدمنش بوده است.

پدرش از اهالی زروند كدكن در اطراف نیشابور خراسان بوده، بنابر آنچه كه تاریخ نویسان گفته اند بعضی از آنها سال ولادت او را ۵۱۳و بعضی سال ولادتش را ۵۳۷هجری قمری می دانند. او در قریه كدكن یا شادیاخ كه در آن زمان از توابع شهر نیشابور بوده به دنیا آمد. از دوران كودكی او اطلاعی دردست نیست جزاینكه پدرش در شهر شادیاخ به شغل عطاری كه همان داروفروشی بود مشغول بوده كه بسیار هم در این كار ماهر بود و بعد از وفات پدر، فریدالدین كار پدر را ادامه می دهد و به شغل عطاری مشغول می شود.

او به شغل عطاری و طبابت مشغول بوده تا زمانی كه آن انقلاب روحی در وی به وجود آمد و در این مورد داستان های مختلفی بیان شده كه معروف ترین آن این است كه: «روزی عطار در دكان (داروخانه) خود مشغول به معامله بود كه درویشی به آنجا رسید و چندبار با گفتن جمله چیزی برای خدا بدهید از عطار كمك خواست ولی او به درویش چیزی نداد. درویش به او گفت: ای خواجه تو چگونه می خواهی از دنیا بروی؟ عطار گفت: همانگونه كه تو از دنیا می روی. درویش گفت: تو مانند من می توانی بمیری؟

عطار گفت: بله، درویش كاسه چوبی خود را زیرسر نهاد و با گفتن كلمه الله از دنیا برفت. عطار چون این را دید شدیداً متغیر شد و از دكان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد.» او پس از مشاهده حال درویش بود كه دست از كسب و كار كشید و به خدمت شیخ الشیوخ عارف ركن الدین اكاف رفت كه درآن زمان عارف معروفی بود و به دست او توبه كرد و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد و چندسال در خدمت این عارف بود.

در باب زندگی عطار می توان چنین گفت كه: ابوحامد محمد، در شهر نیشابور پرورش یافت، به استاد سپرده شد، علم و فضل آموخت و «فریدالدین» لقب یافت. سال های بعد، در مكتب و مدرسه، تجربه ای تازه ای برایش حاصل شد و در مدرسه با دانش های عصر آشنا شد و در داروخانه پدر اسرار حرفه او را آموخت. عطارزاده جوان اشتغالی را كه پدرش به كار داروخانه داشت با نظر تعجب و تحسین می نگریست. برای فریدالدین محمد كه در سال ۵۵۳ تدریجاً به بلوغ نزدیك می شد جاذبه داروخانه كمتر از مدرسه نبود.

در كل می توان گفت كه دوران كودكی عطار بیشتر در زمانی بود كه جنگ ها و حملات مختلف كشور های همسایه توأم با همان دوره بود و درگیروداری كه در آن روحانیان و صوفیا پیوسته تلاش می كردند تا بر پیروان مكتب خود جمعی تازه بیافزایند، عطار می بالید و بزرگ می شد به ستیزه هایی كه شافعیان یا حنفیان و اشعریان با كرامیان و دیگر فرقه های مسلمان با یكدیگر داشتند می نگریست و به صفا و یكرنگی و اتحاد و یگانگی، بیشتر دلبستگی می یافت و چنین بود كه دیگر از جنگ «هفتاد و دو ملت» آزرده خاطر گشت و درپی كشف حقیقت برآمد و از كسانی كه «ره افسانه» می زدند، بیزاری گرفت و كوششی چشم گیر آغاز كرد تا بتواند از رهگذر آن دل را صفا دهد و جمال دلدار را در آیینه جان بنگرد و از این غوغاها كه شهر نیشابور را به پادرمیانی پیشوایان مذهبی، پركرده بود رهایی یابد، پس به جستجو درآمد و در جهان آفرینش به اندیشه نشست و كوشید كه نخست خود را بشناسد و از رهگذر آن به خداشناسی نایل آید.

این جستجوگری از یكسو و سخنان پدرش «ابی بكرابراهیم» كه خود به تصوف گرویده بود، از سوی دیگر باعث شد كه عطار سوی دیرمغان درپیش گیرد و از همان سال های نخستین زندگی به «درویشان» توجه كند و در احوال و آداب ایشان به تفكر درآید، اما چون اندیشه ای سحرآفرین و طبعی گوهرزای داشت، استاد ندیده، به كرسی استادی رسید و درس نیاموخته، ره آموز صد مدرس شد.

او از راه داروخانه به عرصه بازار راه یافت و با محترفه و طبقات عامه كه از دسترنج خود نان می خوردند، آشنا شد با طبقات روستایی كه كالای خود را به شهر می آوردند گفت و شنود پیدا كرد و توانست از راه معالجه بیماران آلام انسانی و احوال نفسانی خلق را درك كند و بدینگونه در آفاق انفس سیری را كه در آفاق و انفس برایش ممكن نمی شد وسیله یك سلوك بی سیر ساخت.

فریدالدین محمد بعد از آموختن علوم رایج عصر از فقه و قرآن تا طب و فلسفه، از مدرسه رخت به دكان كشید و به داروخانه پدر رفت.

در اینجا «فرید» فرصت تازه ای برای شناخت داروها، تجربه در كار درمان بیماری های شایع در ولایت و آشنایی با آلام طبقات ضعیف اهل شهر و روستا یافت. استفاده از این فرصت وی را به نیك و بد زندگی عامه آشنا ساخت، مطالعه كتاب های طب و دارو، شناخت را، كه لازمه مهارت در حرفه بود بر وی الزام كرد و برای گردآوردن گیاهان دارویی به جستجو در طبیعت و در كوه و صحرا واداشت، هرچه بیشتر در این زمینه مطالعه و تتبع كرد حذاقت بیشتر یافت و بر رونق و اعتبار داروخانه پدر افزود.

در همان حال فراغت های نادری را كه در خانه یا صحرا برایش حاصل می شد صرف مطالعه كتاب های صوفیه و اشتغال به تمرین در شعر و شاعری می كرد. از مطالعه كتاب های صوفیه یادداشت های جالبی در احوال و مقامات زهاد، وعاظ، و اولیا مشایخ جمع می آورد كه مرور بر آنها برای خود وی هم عبرت افزا و تفكرانگیز بود. در زمینه شعر و شاعری در آن اوقات اوحدالدین انوری شاعر درابر سنجر هنوز شهرت و قبول بی مانند داشت و فرید عطار البته از تأثیر سبك و اندیشه او بركنار نبود. اما آشنایی با شعر سنایی كه حتی انوری را به رشك و تعریض انداخته بود با طبع او كه مایل به شعر وعظ و تحقیق بود بیشتر سازگاری داشت.

شعر خاقانی كه در همان سال های مكتب، یك قصیده معروف او در رثای محمدبن یحیی، در شهر دست به دست می شد، سرمشق های تفكرانگیزی در زمینه شعر وعظ و تحقیق به وی ارائه می كرد. تعدادی از شاعران دیگر عصر، كسانی چون ظهیر فاریابی، مجیر بیلقانی، فلكی شروانی و جمال الدین محمد اصفهانی هم در این ایام در همین زمینه، گه گاه اشعار جالب می سرودند. فرید عطار، تحت تأثیر تمایلات زاهدانه خویش و به اقتضای معمول عصر، به شعر وعظ و تحقیق گرایش یافت و برخلاف بسیاری از این شاعران به دربارهای عصر و مجالس اعیان ولایت هم علاقه ای نشان نداد و از ارتباط با آنها خود را كنار كشید.

هنوز سی ساله بود كه در زمینه زهد و تحقیق شعر او دردآمیز، عبرت آگند و تفكرانگیز بود. مرگ اندیشی و دغدغه زوال و فنا در همان ایام چنان بر خاطر جوانش چیره بود كه در سنین سی سالگی خود را در «نیمه شصت» از عمر می یافت.

امید مسعود


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.