پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
فوتبال در برف
قرار بود ما روز جمعه با بچههای کوچه سعادت توی زمین فوتبال کوچک محله مسابقه بدهیم. همه بچههای محل چه آنها که اهل فوتبال بودند و چه آنها که نبودند میدانستند تیم ما یعنی کوچه صافی با کوچه سعادتیها رقیب هستیم و البته بر سر یک موضوع اختلاف داشتیم. هر کدام از بچههای دوتا کوچه زمین را مال خودمان میدانستیم.
این اختلاف با پا در میانی بزرگترها بظاهر حل شده بود و تیمها یک روز در میان توی زمین تمرین و بازی میکردند و روزهای جمعه هم یک هفته زمین مال آنها و یک هفته هم مال ما بود، اما با همه این حرفها اختلاف هنوز پابرجا بود و من و بابک که بچههای کوچه سعادت از او حرفشنوی داشتند بیشتر از بقیه روی این موضوع پافشاری میکردیم و هرکدام تیم خودمان را بهتر میدانستیم و منتظر فرصت بودیم تا این را ثابت کنیم. تا اینکه یک روز من بچهها را راضی کردم با آنها مسابقه بدهیم و بعد برایشان پیغام فرستادیم و آنها هم قبول کردند تا روز جمعه با هم بازی کنیم و قرار براین شد که داور مسابقه مجتبی باشد که هر دو طرف قبولش داشتیم.
روز قبل از بازی با دوست نزدیکم محمد بچههایی را که برای مسابقه انتخاب کرده بودیم جمع کردیم و آخرین حرفها را با آنها زدیم و خواستیم بهترین بازیشان را انجام بدهند تا هر طوری شده برنده باشیم و برای فردا ساعت ۱۰صبح قرار گذاشتیم.
آن شب هوا گرفته وابری بود و به نظر میآمد یک شب سرد زمستانی در پیش باشد، اما من چندان اهمیت نمیدادم و فقط به فکر مسابقه و بردن بودم.
صبح مادرم مرا از خواب بیدار کرد و گفت محمد به سراغت آمده است. نگاهی به ساعت انداختم و وقتی دیدم ساعت حدود هشت و نیم است فوری از جا بلند شدم و رفتم تا ببینم چرا اینقدر زود آمده و چه کاری دارد. جلوی در که رسیدم وکوچه را دیدم چیزی نمانده بود از تعجب شاخ در بیاورم. برف تمام کوچه را پوشانده بود و من بلافاصله
در مورد وضع زمین سوال کردم و او هیچ جوابی نداد. سریع به داخل خانه آمدم و لباسهایم را پوشیدم و بدون توجه به تذکرات مادرم در مورد سردی هوا و پوشیدن لباس بیشتر برای دیدن زمین به راه افتادیم. با دیدن زمین که یکدست سفید شده بود یک لحظه توی دلم گفتم بازیکردن غیرممکن است، اما نگاهی به محمد کردم و گفتم: حتما باید بازی کنیم. او با تعجب گفت: آخه چه جوری؛
نمیشه.
با حرف هایم محمد راضی شد که بازی کنیم و از او خواستم به بچهها خبر بدهد ویک نفر را هم بفرستد سراغ بچههای کوچه سعادت تا ببیند چه خبر است و من هم به دنبال مجتبی رفتم.
ساعت در حالی که کمی از ۱۰صبح گذشته بود هر دو تیم با لباسهای زمستانی توی زمین حاضر بودند و با اینکه بعضیها به دلیل خطرناک بودن زمین مخالف بازی بودند، اما من اصرار میکردم مسابقه حتما انجام بشود و حتی گفتم هر تیمی بازی نکند بازنده است و معلوم میشود ترسیده است.
با اشاره و سوت مجتبی بازی را شروع کردیم. سرمای هوا و برف زیادی که روی زمین بود اجازه نمیداد خوب بازی کنیم و توپ به سختی این طرف و آن طرف میرفت و حتی گاهی توی برف گیر میکرد. اما هر دوطرف بازی را جدی گرفته بودیم و سعی میکردیم به دروازه تیم روبهرو نزدیک بشویم و گل بزنیم. در یک لحظه توپ به من رسید و خواستم بسرعت یکی از بازیکنان حریف را جا بگذارم که یک دفعه پایم لیز خورد و باشدت زمین خوردم. تمام دنیا دور سرم میچرخید و نمیتوانستم تکان بخورم. فقط شنیدم که بابک بلند فریاد زد: علی! یالا برید کمک بیارید.
دیگر چیزی نفهمیدم و از هوش رفتم. موقعی که چشمانم را باز کردم دیدم روی تخت درمانگاه سرکوچه خوابیده ام و دکتر به پدرم میگفت: خیلی خدا بهش رحم کرده، اگر بابک و بچهها بموقع نمیرسوندنش معلوم نبود چه اتفاقی میافتاد.
و بعد رو به من گفت: خیلی دوست خوبی داری.
بعدها از بچهها شنیدم از همه بیشتر بابک به من کمک کرده و نگرانم بوده و متوجه شدم درباره او اشتباه فکر میکردم. از آن به بعد من و بابک دوستهای خوبی شدیم و اختلافاتمان را هم فراموش کردیم.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل مجلس شورای اسلامی روز معلم دولت نیکا شاکرمی رهبر انقلاب دولت سیزدهم مجلس بابک زنجانی خلیج فارس شهید مطهری
آتش سوزی تهران پلیس زلزله پلیس راهور قتل شهرداری تهران سیل آموزش و پرورش قوه قضاییه فضای مجازی سلامت
قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی ایران خودرو سایپا کارگران تورم حقوق بازنشستگان
سریال نمایشگاه کتاب فیلم سینمایی عفاف و حجاب تلویزیون جواد عزتی مسعود اسکویی سینما رضا عطاران سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
مکزیک
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا غزه جنگ غزه حماس چین نوار غزه انگلیس عربستان اوکراین یمن
پرسپولیس استقلال فوتبال سپاهان تراکتور علی خطیر لیگ برتر ایران لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید باشگاه استقلال بایرن مونیخ لیگ برتر
هوش مصنوعی تلفن همراه اپل اینستاگرام گوگل همراه اول واکسن فرودگاه تبلیغات ناسا پهپاد
سرطان فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی کاهش وزن دیابت مسمومیت