جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

شیطان و فریب استطاعت


شیطان و فریب استطاعت

خداوند از انسان خواسته است تا درحد توان و استطاعت خویش کارهای خیر انجام دهد و تکلیف خود را به جا آورد

خداوند از انسان خواسته است تا درحد توان و استطاعت خویش کارهای خیر انجام دهد و تکلیف خود را به جا آورد. انسان اگر توانایی انجام کاری را نداشته باشد هرگز او را مواخذه نمی کند؛ زیرا شرط انجام کارها، اموری چون عقل، اختیار، بلوغ، استطاعت و قدرت بر انجام آن است. پس اگر کسی مجنون و سفیه باشد تکلیفی بر او نیست و شخص مجنون ادواری، در دوره ای که گرفتار جنون می شود در همان محدوده هم تکلیف از او ساقط می شود.

همچنین شرط دیگر، اختیار است و اگر کسی مجبور باشد و با اکراه و اجبار از او چیزی را بخواهند و او ناتوان از اختیار و انتخاب باشد، در این محدوده نیز تکلیف از او ساقط است و مواخذه و مجازات نمی شود و اگر عقد و معامله ای این گونه انجام گیرد، چون مختار نبود، آن عقد و معامله فاسد و غیرصحیح است و حکم وضعی آن بطلان و حکم تکلیفی آن با توجه به احکام خمسه مشخص می شود و البته بر ارتکاب امری اجباری مواخذه نمی شود. در شرایط اضطرار غیراختیاری نیز همین حکم جاری می شود و ضرورت موجب می شود تا شخص در آن محدوده اضطرار، از قوانین خاص پیروی کند. در اصطلاحات و قواعد فقهی آمده است: الضرورات تبیح المحذورات بقدرها، ضرورت، محذورات و حرمت ها را در محدوده خودش مباح و مجاز می کند؛ البته این مباح و مجاز شدن، در محدوده مقدرات است و اگر مثلا در زمان هلاکت در بیابان ناچار است از مرداری بخورد باید به میزان رفع گرسنگی باشد نه آنچنان بخورد که سیر شود یا شراب را به مقداری بخورد که دکتر به هر علتی خاص تجویز کرده است و این حرمت در همین محدوده مجاز می شود. شرط بلوغ در تعلق تکلیف به شخص، امری است که همه با آن آشنا هستند؛ ولی شاید برخی درباره قدرت و استطاعت و شرایط آن کمتر بدانند و حتی گاهی نیز مطالبی بر خلاف این شرط شنیده و گفته می شود.

● انجام تکلیف به اندازه استطاعت

هرکسی زمانی مکلف به انجام کاری است که استطاعت و توان انجام آن را داشته باشد. کسی که نمی تواند به سبب بیماری نماز را ایستاده بخواند می تواند نشسته بخواند. در شرایط حج واجب که حج اسلام نامیده می شود، شرط استطاعت معنای خاصی دارد که در رسائل و توضیح المسایل عملیه بیان شده است.

اما برخی ها تفسیر غلطی از هریک از این شرایط عمومی تکلیف می کنند که این امر چیزی جز وسوسه شیطان نیست. از جمله شماری از روان شناسان غرب زده کسانی را که مرتکب گناهانی می شوند مثلا گرفتار هم جنس گرایی و زنای محصنه هستند با این توجیه که ایشان دچار بیماری هستند و یا گرم مزاج می باشند یا نیاز جنسی شان از طریق شوهر یا یک نفر برطرف نمی شود، جزو کسانی می دانند که استطاعت ندارند و معتقدند همان گونه که از برخی از حالات و افراد، حکمی ساقط گردیده و رفع القلم درباره آنان صادر شده است، درباره این افراد و این موارد نیز این حکم جاری است. این قبیل روان شناسان همان کسانی هستند که به تمثیل منطقی و قیاس حرام اصولی، همانند ابلیس قیاس می کنند و خود و دیگران را به هلاکت می افکنند و نفرین خدا را به جان می خرند: قتل الخراصون؛ مرده باد تخمین زنندگان و دروغ پردازان (ذاریات/ ۱۰)

● قیاس ابلیسی

از آنجایی که برخی از این روان شناسان غرب زده تنها به دنبال درمان به هر وسیله ای هستند، به قیاس ابلیسی متوسل می شوند و با قیاس و تمثیل امری به امری دیگر، حکم یکی را بر دیگری بار می کنند. کسانی که دچار گناه می شوند به سبب آگاهی از گناه بودن، دچار عذاب وجدان می شوند. این دسته از روان شناسان با بهره گیری از قاعده استطاعت می کوشند بگویند که این افراد گناهکار نیز مصداق کسانی هستند که استطاعت ترک گناه را ندارند، پس باید بگوییم که شما گناهی مرتکب نشده اید، تا این گونه از عذاب وجدان، افسردگی و آثار و تبعات آن در امان مانند و خودکشی نکنند.

آنچه درباره استطاعت آمده است این است که شخص در انجام عملی ناتوان باشد و این انجام کار (فعل) بیرون از توان عادی او باشد؛ زیرا: ان الله لایکلف نفسا الا وسعها؛ خداوند نفسی را جز به اندازه توان و وسعتش تکلیف نمی کند. (سوره بقره، آیه ۲۸۶، سوره انعام آیه ۱۵۲، سوره مومنون، آیه ۶۲ و سوره اعراف آیه ۴۲) معلوم است که سخن از ناتوان در عمل و فعل است؛ درحالی که ترک گناه زحمت زیادی ندارد و آن، ترک انجام کاری است.

از سویی دیگر، اینان با این تمثیل و سخن خویش بر آن هستند که بگویند که خداوند به کارهای بد و زشت و گناه و فحشا فرمان می دهد درحالی که این افترا و اتهامی به خداوند است و هرگز خداوند به فحشاء و بدی و سوء امر نمی کند. (اعراف، آیه ۲۸)

به هرحال، کاری که برخی از روان شناسان برای درمان بیماران خود با از بین بردن عذاب وجدان انجام می دهند و از تخمین و تخرص و گمانه زنی و تمثیل بهره می برند تا به این هدف برسند در حقیقت خود را گرفتار نفرین الهی می کنند و باید این خطاب قرآنی را درباره ایشان گفت: قتل الخراصون؛ مرده باد و مرگ بر ایشان که گناهان مردم را توجیه می کنند تا دنیای خودشان را آباد کنند.

علی جویباری