یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

فطریه


فطریه

● عید فاتحان عرصه جهاد با نفس
ماه مبارک رمضان ضیافتی برای تناول از مائده تقوا و پایان این میهمانی خدایی، عید قبول و سپاس نعمت‌های نازل شده در این ماه و عید فاتحان عرصه جهاد بر …

عید فاتحان عرصه جهاد با نفس

ماه مبارک رمضان ضیافتی برای تناول از مائده تقوا و پایان این میهمانی خدایی، عید قبول و سپاس نعمت‌های نازل شده در این ماه و عید فاتحان عرصه جهاد بر نفس است. چهار عید در اسلام به طور رسمی وجود دارند: عید قربان، عید غدیر، عید جمعه و عید فطر. عید فطر عید کسانی است که از یک ماه رمضان بهره لازم را برده و خود را از هر آلودگی پاک کرده‌اند. مسلمانان در این روز در اثر یک ماه ضیافت و مهمانی خداوند به صفای باطن دست‏ یافته و در حقیقت، شخصیت واقعی خویش را باز یافته‏‌اند. فطرت پاک انسان در طول سال در اثر غبارهای جهل و نادانی و غفلت ‏به انواع گناهان و معصیت‌ها مبتلا، از حقیقت ‏خود دور و در نتیجه دچار خود فراموشی و خدا فراموشی می ‏شود. اما با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، انسان مسلمان در پرتو فضای معنوی آن ماه و تلاش‏های خویش به یک زندگی نوین دست می‏ یابد، که می‏ توان آن را «بازگشت ‏به خویشتن‏» نامید. در روز عید فطر گویی یک مسلمان از نو متولد می‏شود، چرا که طبق گفتار حضرت علی(ع)، روزه‌‏داران در شب عید فطر از تمام آلودگی‏ها و پلیدی‏ها پاک شده‏‌اند و کمترین پاداش خود را که پاکی و پاکیزگی است دریافت نموده‌‏اند. عید فطر عید بازگشت به فطرت و خویشتن است. یعنی ‏مساله جهاد اکبر و خودسازی در ماه رمضان، انسان را به مقامی می‏رساند که ‏پرده‏های جهل، هواپرستی و خرافات و هرگونه موانع ضد فطرت، از سر راه فطرت‏ برداشته می‏شود و انسان مسلمان در این هنگام به فطرت ناب خود که از درون ذات ‏وجودش می‏جوشد بازمی‏گردد، همان فطرتی که آیینه صاف خدا نما و حق نماست، همان‏ پیامبر باطن که اگر از اسارت زنجیرهای جهل و هواپرستی آزاد شود، راهنمای کامل ‏و دقیق انسان به سوی کمالات بوده و موجب سعادت انسان است.

مناجات خواجه عبدالله انصاری

گویی که همه جهان به کام دل ماست

الهی از خود تو هر مفلسی را نصیبی و از کرم تو هر دردمندی را طبیبی و از وسعت رحمت تو هر کسی را سهمی است. الهی، ‌ای راهنما به کرم، فرو ماندم در حیرت یکدم آن کدام است؟ دمی که نه حوا در آن گنجد نه آدم. اگر من آن دم بیابم چون من کیست؟ بیچاره زنده‌ای که بی نفیش باید زیست. ای یار بارم ده تا داستان درد خود به تو پردازم، بر درگاه تو می‌زارم و در امید تو می‌نازم. یک نظر در من نگر تا دو گیتی به آب اندازم.