دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

انقلاب کبیر


انقلاب کبیر

مقایسه تطبیقی انقلاب اسلامی ایران با انقلابهای روسیه و فرانسه

تاریخ جهان انقلاب های متعددی را به خود دیده است. اما آنچه از آنها به عنوان بزرگترین انقلاب های جهان یاد می شود، انقلاب کبیر فرانسه ۱۷۸۹(م) و انقلاب اکتبر روسیه ۱۹۱۷(م) است که رخ داد آنها علاوه بر اینکه از نظر داخلی برای این کشورها رخداد ی بسیار مهم به شمار می رود، در صحنه بین المللی نیز تحولی عظیم را موجب شدند. اما آخرین انقلاب بزرگ قرن نه در اروپا که در آسیا و در کشور ایران به وقوع پیوست. اهمیت و تاثیرات داخلی و بین المللی انقلاب اسلامی ایران ۱۳۵۷()، اگر بیشتر از دو انقلاب بزرگ مذکور نباشد بی شک کمتر از آنها نیست. زیرا این انقلاب علاوه بر اینکه در مقابل استبداد داخلی قرار گرفته و حکومت مستبد شاهنشاهی پهلوی را منقرض کرد، اما رویکرد دیگر و چه بسا مهمتر آن، ایستادن در برابر استعمار خارجی و ابر قدرت های جهان، و مهمترین شعار آن “نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی بود. برای روشن شدن بیشتر و بهتر جایگاه و ارزش و اهمیت والای انقلاب اسلامی در مقال ذیل به مقایسه انقلاب اسلامی ایران با دو انقلاب بزرگ جهان؛ انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب اکتبر روسیه پرداخته می شود. مقایسه مذکور در چهار محور مهم و اساسی۱ - اقتصادی۲ - نظامی۳ - رهبری۴ - ایدوئولوژی انجام خواهد گرفت.

۱) وضعیت اقتصادی رژیمهای قبل از انقلاب

مطالعه وضعیت اقتصادی فرانسه در دوران قبل از انقلاب یعنی سال های پیش از۱۷۸۹ م حاکی از وخامت و پریشانی اقتصادی در این کشور است. فرانسه از پنجاه سال قبل از انقلاب، دچار مشکلات و بحرانهای مالی و اقتصادی فراوانی بود که روزبروز بر دامنه و ابعاد آن افزوده می گشت. دوک اورلئان (نایب السلطنه) در سال۱۷۱۵ در این زمینه می گوید: “دیناری وجه نقد در خزاین سلطنتی و صندوق های عایدات نداریم که لازم ترین مصارف را بتوان پرداخت چون به امور مالی رسیدگی می کنم، می بینم خالصجات دولتی فروخته شده، عواید دولتی تقریبا معدوم گردیده و عایدات عادی نیز به عنوان مساعده به مصرف رسیده و انواع و اقسام اسناد تعهدآور مالی دولتی در دست مردم است که به مبالغ هنگفت بالغ شده و حتی محاسبه و تعیین میزان آن نیز از امکان خارج است.” لازم به ذکر است این وضعیت در سال های متصل به انقلاب حتی بدتر و وخیم تر نیز گشت.

شرایط اقتصادی در روسیه نیز قبل از انقلاب اکتبر، وخیم و آشفته بود. این کشور از آغاز دهه اول قرن بیستم وضع مطلوبی نداشت. در این میان وقوع دو جنگ خارجی بر شدت نابسامانی های اقتصادی افزود، رکود اقتصادی که تا سال۱۹۰۹ دوام داشت شرایط ناگواری را برای کارگران و دهقانان ایجاد کرده بود، از

یک سو بیکاری را سخت دامن می زد و از طرف دیگر شرایط کار و میزان درآمد این دو طبقه را طاقت فرسا و غیر قابل تحمل ساخته بود اعتصاباتی کهکارگران در این دوران راه می انداختند عمدتا ماهیت اقتصادی داشت و مرتبا بر تعداد اعتصابات و شماره شرکت کنندگان در اعتصابات افزوده می گشت.

اما اوضاع اقتصادی ایران پیش و مقارن با انقلاب اسلامی وضعیتی متفاوت با آنچه در مورد دو انقلاب یاد شده بیان کردیم، داشت. در دهه۱۳۵۰ به واسطه انفجار بی سابقه قیمت نفت و فروش بی رویه آن ایران از نظر اقتصادی در مطلوبترین زمان تمام سلطنت۵۷ ساله رژیم پهلوی به سر می برددر این دوره ایران نه تنها تبدیل به یکی از دولت های ثروتمند شده بود بلکه جامعه ایرانی به یک جامعه کاملا مصرفی تبدیل گردیده بود.

۲) وضعیت نظامی

قدرت نظامی و به طور مشخص ارتش هر کشوری از مهمترین و در عین حال حساس ترین ابزارهای قدرت و اعمال حاکمیت هر رژیم سیاسی به ویژه نظامهایی که با بحرانها و فشارهای داخلی مواجه می باشند و نیاز به تهدید و ارعاب و احیانا سرکوب حرکت های معارض و مخالف خود را دارند، محسوب می شود.

مطالعه تاریخ فرانسه نشان می دهد که این کشور در طول پنجاه سال قبل از انقلاب مدت۲۶ سال را در حال جنگ و منازعات مهم بین المللی به سر برده است. اما نتیجه این جنگ ها، جز خسارتهای عظیم مالی، جانی و ارضی عایدی دیگری برای ارتش این کشور به همراه نداشت. در چنین فضائی افسران ارتش نسبت به سرکوب مخالفت ها، مقاومت ها و شورش های داخلی بی تفاوتی نشان می دادند. این امر موجب اختلاف و تضاد سیاسی و اجتماعی شد به طوری که نهایتا هر حرکت محدودی برای سرکوب مخالفین پادشاه و طبقات محافظه کار مسلط غیرممکن شد و زمینه برای پیروزی انقلاب فرانسه مهیا کرد.

موقعیت نظامی روسیه نیز در اروپا به دلیل شرکت در جنگهای کریمه و جنگ۱۹۰۵ تغییر کرده بود. کشوری که در۱۸۱۵ تنها قدرت قوی قاره اروپا بود و بعد از۱۸۴۸ به نظر می رسید که هنوز فاصله زیادی با سایر قدرتهای اروپایی دارد بعد از جنگ کریمه به حد یکی از چند قدرت مساوی، تنزل یافت و تا زمانی که تزار در سن پطرزبورگ حاکم بود هرگز موقعیت۱۸۱۵ را پیدا نکرد. جنگ جهانی اول از نظر وسعت و مدت و نزدیکی به مرزهای روسیه از جنگ روس و ژاپن به مراتب مهمتر بود و تاثیر بیشتری در داخل کشور بر جای گذاشت بطوریکه قوای نظامی این کشور را کاملا به تحلیل برده و سربازان شکست خورده و بازگشته از جبهه را بصورت مدعیانی برای قدرت سیاسی حاکم درآورد و به همین علت بود که انقلاب روسیه در اوج جنگ جهانی اول به وقوع پیوست.

اما ایران از در خصوص وضعیت نیروهای نظامی هم شرایطی متفاوت با دو کشور مزبور داشت. ارتش ایران بر خلاف فرانسه و روسیه در هیچ جنگ خارجی مهمی شرکت نکرده بود. از طرف دیگر محمد رضا شاه (به ویژه پس از کودتای۲۸ مرداد۱۳۳۲ ) بیش از هر ارگان و سازمانی در کشور به ارتش بها می داد. شاه ایران تمام سعی خود را به کار گرفته بود تا ارتشی نیرومند و وفادار به خود ایجاد کند، وی برای اینکار هزینه های هنگفتی را صرف کرد، به وضع معیشت، رفاه و تامین اجتماعی نیروها نظامی به جد توجه می کرد. محمد رضا شاه چنین می پنداشت که با تقویت ارتش نه تنها این نهاد با حفظ نظام سیاسی، او را در قبال مخالفین داخلی قوی تر خواهد بود بلکه با توجه به جاه طلبی هایش می تواند ابزار و اهرم لازم را برای دخالت در امور منطقه و همسایگانش و پیشبرد اهداف بین المللی او فراهم نماید.

با توجه به آنچه گفته شد در فرانسه و روسیه از نظر نظامی با توجه به شکستهای پی در پی در جنگهای متعدد ضعیف ترین و نامطمئن ترین وضعیت بوده و ارتشهای آنها نه تنها حمایت لازم را از نظام سیاسی حاکم نمی کردند بلکه نسبت به انقلابیون گرایش نشان داده و بعضا به آنها می پیوستند، اما ارتش ایران شرایط کاملا متفاوت و البته استثنایی داشت.

۳) رهبری

نقش و جایگاه رهبری در هر جنبش، حرکت و نهضتی اهمیتی ویژه و منحصر به فرد دارد. رهبری به عنوان سازمانده، هماهنگ کننده و متحد سازنده گروههای مختلف هر نهضت و جنبشی عمل می کند. در جنبش های انقلابی به طور کلی می توان به وجود سه رده رهبری کننده قائل شد

الف) رهبر (رهبران) ایدوئولوگ

ب) رهبر (رهبران) بسیج گر

ج) رهبر (رهبران) معمار.

رهبر یا رهبران ایدئولوگ مقدم از دو رده دیگر به تقبیح نظم و وضع موجود پرداخته، از آن به عنوان بدترین وضع ممکن یاد کرده از آینده ای مطلوب سخن می گویند. سپس رهبران بسیج گر مفاهیم موجود در کلام رهبران ایدئولوگ را به زبانی عامه فهم بیان کرده مردم را به مبارزه علیه حکومت مستقر دعوت می نمایند. و در نهایت رهبران معمار پس از پیروزی انقلاب نظم جدید را بنا می کنند.

در انقلاب فرانسه و روسیه به چهره شاخصی که دارای همه ویژگیهای سه گانه رهبری باشد و از نظر ارائه ایدئولوژی، بسیج گری انقلاب و معماری پس از انقلاب دارای استعداد، نبوغ و قدرتی همچون رهبری در انقلاب اسلامی باشد وجود ندارد.

شاخص ترین و در عین حال مهم ترین تفاوت انقلاب های روسیه و فرانسه با انقلاب اسلامی در بعد رهبری انقلاب، رهبریت متمرکز، مداوم و بی بدیل و فرهمندانه امام خمینی در جریان نهضت اسلامی از شروع حرکت تا استقرار و حتی تداوم نظام جایگزین است. در انقلاب فرانسه چهره هایی مانند لافایت، روبسپیر، دوک اورلئان به عنوان رهبران انقلاب مطرح هستند. اما هیچ یک از آنها رهبری انقلاب را در تمام دوران انقلاب از شکل گیری تا پیروزی به صورت واحد و متمرکز در دست نداشتند. در انقلاب روسیه نیز هر چند چهره لنین از چهره های شاخص و برجسته این انقلاب محسوب می شود، اما وی در واقع دارای امتیازات و استعدادها و نبوغ مشخصی بود که در جهت به مرحله عمل درآوردن آنچه که به انقلاب اکتبر۱۹۱۷ معروف است نقش اصلی و محوری داشت. در حالیکه در سقوط خاندان حکومتگر یعنی رومانوف ها نمی توان نقشی برای او قائل شد. در خصوص سقوط امپراطوری روسیه باید اذعان داشت؛ حرکت خود جوش مردم بدون اینکه رهبری در آن نقشی تعیین کننده داشته باشد باعث سقوط رومانوف ها گردید.

اما در جریان نهضت اسلامی امام در اولین گام به خارج نمودن حوزه های علمیه از انزوای سیاسی و سیاسی کردن روحانیت همت گماشتتند. سپس شروع به مبارزه با رژیم مستقر پرداختند و زمانی که از کشور تبعید شدند ضمن رهبری نهضت، نظریه ولایت فقیه و حکومت اسلامی را به عنوان محتوای نظام جایگزین مطرح ساختند. یعنی تا این مرحله از نهضت امام هم به عنوان ایدوئولوگ و هم به مثابه یک رهبر بسیج گر عمل می کرد. زیرا از یک سو در مقابل تمام اقدامات رژیم موضعی مناسب اتخاذ کرده مردم را آگاه و به صحنه فرا می خواندند. با اوج گرفتن انقلاب اسلامی نیز شکل و قالب نظام بدیل حکومت سلطنتی یعنی جمهوری اسلامی را مطرح ساخته و پس از پیروزی تمام هم خویش را برای استقرار آن به کار گرفتند.

۴) ایدوئولوژی و مذهب

در جریان هر انقلابی برای مشروعیت زدائی از رژیم موجود از جمله مراحل مهم و حساس به شمار می رود. چرا که رژیمهائی دچار انقلاب می شوند که مشروعیت خود را از دست بدهند. مشروعیت نظام ها نیز در گرو ایدئولوژی آنهاست. از طرف دیگر ایدئولوژی به عنوان ابزاری برای بسیج توده مردم به کار گرفته می شود. بنابراین در جریان انقلابات ایدئولوژی به عنوان شمشیری دو لبه از اهمیت خاصی برخودار است

اید ئولوژی های مطرح در دو انقلاب فرانسه و روسیه به ترتیب “لیبرالیسم” و “مارکسیسم” بودند. هر دو ایدئولوژی مذکور بر گرفته و مبتنی بر مادیات و بدون در نظر گرفتن جنبه روحانی و معنوی انسان و ساخته و پرداخته دست انسان بوده و تعارضی با دین و مذهب داشتند. اما ایدئولوژی انقلاب ایران یعنی “اسلام” نه تنها برنامه های دنیوی و روش زیستن را در بطن خود دارا بود بلکه توجهی جدی به زندگی اخروی و مسائل معنوی داشت و بر خلاف دو اید ئو لوژی یاد شده نه تنها ضد دین و ضد مذهب نبود بلکه اساسا مبتنی بر دین بود بویژه آنکه مذهب تشیع با برخورداری از جوهره های لازم انقلابی زمینه های کاملا مساعدی برای بهره مندی از یک مکتب قدرتمند در پروسه انقلاب اسلامی در ایران فراهم می کرد.

عرفان کریمی