دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

۵۸ سالگرد فاجعه فلسطین


۵۸ سالگرد فاجعه فلسطین

فلسطینیان سال فاجعه را آغاز بدبختی و نگرانی قلمداد می كنند و به دنبال یافتن هویت و موجودیت و آینده خود هستند با این وجود نوشته هایی كه درباره سال فاجعه وجود دارد غالباً از پنهان كاری, سكوت, فراموشی و تشریفات به دور نمانده است شاید دلیل آن تلاش برای سازش با واقعیت موجود, فریبكاری یا زندگی همراه با امید بوده است

فلسطینیان سال فاجعه را آغاز بدبختی و نگرانی قلمداد می كنند و به دنبال یافتن هویت و موجودیت و آینده خود هستند. با این وجود نوشته هایی كه درباره سال فاجعه وجود دارد غالباً از پنهان كاری، سكوت، فراموشی و تشریفات به دور نمانده است شاید دلیل آن تلاش برای سازش با واقعیت موجود، فریبكاری یا زندگی همراه با امید بوده است.

در نتیجه این پنهان كاری، سكوت و فراموشی آگاهی های سیاسی ناقصی به دست آمده است كه این امر به كنترل آگاهی های همه جانبه و لازم نسبت به فاجعه به منظور درك واقعیت های درونی آن و یافتن راهكارهایی جهت گذر یا نقض آن انجامیده است.

در حقیقت رخدادهای زیادی موجب گشته است كه درباره فاجعه مطالعات زیادی صورت نگیرد و تنها به روایت از آن بسنده شود و ابعاد دیگر آن به سبب عوامل مختلفی پوشیده بماند.

از این رو علت بروز فاجعه را غالباً به توطئه علیه عرب، تلاش های خارجی یا فرصت هایی نسبت می دهند كه عرب ها ( از جمله فلسطینیان) در خلال برخورد با قدرت های با نفوذ در محافل بین المللی (آن زمان) از دست داده اند و آن بخش از وطن خود را كه باید حفظ می كردند، حفظ نكردند. دلیل این را مخالفت آنها با طرح تقسیم می دانند كه عرب ها به ویژه فلسطینیان پس از تحمل بیش از پنجاه سال درگیری طولانی و تلخ بر ضد پروژه صهیونیستی آن را قبول دارند!

آنچه اهمیت دارد اینكه اندیشه درباره فاجعه و تاریخ آن طی سال های گذشته به توطئه علیه عرب، نقش عامل خارجی و فرصت های از دست رفته نسبت داده می شود، اما بهتر بود كه به جای آن درباره تاریخ فاجعه و یافتن علت بروز آن، وخیم تر شدن و ادامه این فاجعه تحقیقی فراگیر و واقعی صورت می گرفت، بهتر بود كه درباره ضعف زیرساخت ها، روابط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در منطقه عربی، ضعف كاركرد نهادها، عدم نقش آفرینی گروه های اجتماعی در رویارویی با جوامع پیشرفته كه بخشی از غرب و ادامه دهنده راه غرب اند. در زمینه توطئه نیز می توان گفت كه اسناد و مدارك زیادی موجود است كه نشان می دهند رهبران جهان عرب و فلسطین از طرح های انگلیس و جنبش صهیونیستی، فعالیت های هرتزل، كنفرانس های صهیونیستی، پیمان بالفور و حمایت دولت تحت الحمایه انگلستان از فعالیت های صهیونیست ها و نیز مهاجرت یهودیان و افزایش فعالیت های شهرك سازی در فلسطین اطلاع داشتند. فعالیت های نهادهای سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی ضعف آمادگی عربی برای رویارویی با این طرح ها را به ویژه در سطح سیاسی و نظامی نشان می دهد.

اینكه ادعا می شود عرب ها فرصت ها را از دست داده اند، اگر به صورت منطقی درباره رخدادها، توازن قوا و فعالان سیاسی تحقیق شود كذب این ادعا ثابت می گردد.عرب ها به ویژه فلسطینیان آن زمان هیچ وقت گمان نمی كردند كه بخش وسیعی از خاك آنها با میل و رغبت آنها از دست برود تا دولتی بیگانه در آن تشكیل و گروهی از شهرك نشینان اشغالگر در آن ساكن شوند. به ویژه كه آنها به سبب حكومت تحت الحمایه انگلستان و نیز به سبب حاكمیت نظام رسمی عربی بر تصمیم گیری هایشان نمی توانستند درباره سرزمین خود تصمیم بگیرند.

در نتیجه، صرف نظر از آنچه فلسطینیان وعرب ها می خواستند، این مسئله با زور دولت تحت الحمایه انگلستان، همراهی محافل بین المللی با یهود و جنبش های صهیونیستی، سر و سامان گرفتن اوضاع شهرك نشینان و نیز استفاده از قدرت نظامی از سوی اشغالگران و كشتار ملت بی دفاع فلسطین قطعی گردید به گونه ای كه اشغالگران بر ۷۷ درصد از خاك فلسطین سیطره یافتند این در حالیست كه طی نیم قرن فعالیت شهرك سازی و حكومت تحت الحمایه نمی توانستند بر بیش از ۷ درصد از خاك این سرزمین دست یابند.

از این رو با بررسی دقیق اندیشه سیاسی عرب (از جمله فلسطینیان) در برخورد با موضوع فاجعه مشخص می گردد كه نیاز مبرمی به طرح فكری جدید برای بررسی دوباره فاجعه، نقد اندیشه حاكم بر محافل رسمی و افسانه های جاری پیرامون آن وجود دارد.

طبیعتاً این بررسی نباید بر اساس آگاهی های گذشته یا تأویل آن بر اساس مفاهیم جدید باشد و همچنین نباید به معنای درخواست برای ایجاد وضع گذشته در زمان حاضر باشد.

اما آن بخش از رخدادهایی كه در زمینه فاجعه مسكوت یا پوشیده مانده است یا ادامه فاجعه و وخیم تر شدن آن به عكس العمل های دولت های عربی در قبال آن مربوط می شود و جوامع عربی تحت سیطره در آن دخالتی ندارند.

قابل توجه اینكه روایت محافل رسمی درباره فاجعه روایت محافل رسمی "اسرائیلی" را كه درباره حمله ارتش هفت كشور عربی بر دولت نوپای "اسرائیل" صحبت كرده است، تقویت می كند. چگونه این دولت كوچك بر ارتش های بزرگ عربی چیره شد، در حالی كه همه این ارتش ها و دولت های عربی از نفوذ دولت های تحت الحمایه خارج و تعداد افراد این ارتش نیز ده ها هزار تن بودند.

شمار نیروهای این ارتش ها به هیچ وجه بیشتر از مزدوران یهودی نبود و سلاح های آنها هم خراب و پوسیده بود. علاوه بر آن رهبران آنها با هم اختلاف داشتند و صاحب اراده ای قوی نبودند. این ارتش ها متأسفانه نه تنها نتوانستند بر گروهك های صهیونیست چیره شوند بلكه حتی نتوانستند آن مناطقی را كه در فرمان تقسیم مشخص شده بود حفظ كنند.

از آنجایی كه حكومت های عربی آن زمان مسئول مهاجرت یهودیان كشورهای عربی به ویژه عراق، یمن و شمال آفریقا به "اسرائیل" بودند، این مهاجرت در پنج سال اول تشكیل رژیم صهیونیستی به تعداد یهودیان در "اسرائیل" افزود و نیروی انسانی لازم را برای فعالیت های مختلف آن فراهم ساخت.

چنان كه گفته اند یهودیان در این كشورها جنبش صهیونیستی را قبول نداشتند و پیش از سال ۱۹۴۸ یعنی پیش از تشكیل رژیم صهیونیستی به دعوت آن برای مهاجرت به سرزمین فلسطین پاسخ نمی دادند.

در مقابل نظام حاكم بر كشورهای عربی در آن زمان از فلسطینیان آواره به این دلیل كه آنها پناهنده و غریب هستند، استقبال كرد و آنها به موضوعی در جهت تغییر تركیب جمعیتی و (حامی) امنیتی و ابزاری برای فعالیت های سیاسی داخلی این كشورها شدند. همچنین درباره عدم حضور قانونی فلسطینیان در كشورهای عربی بحث و بررسی صورت نگرفت گویی رفتار تبعیض آمیز با آنها وطن خواهی آنها را ثابت می كرد!

همچنین دولت های عرب در آن زمان مسئولیت خود را در قبال به شكست كشاندن تلاش های اولیه تشكیل حكومت برای فلسطینیان موسوم به تشكیل حكومت عموم فلسطین ۱۹۴۸ فراموش كرده بودند.

كسی نمی تواند علت اشتیاق شدید فلسطینیان را نسبت به داشتن حكومت و پاسپورت را درك كند و نیز نمی تواند مخالفت بعد آزادیخواهی فلسطینیان را با دولت های عرب و تمایل مقامات رسمی را نسبت به اسكان فلسطینیان در سرزمین های دیگر و نیز رابطه آن با روند سازش را بفهمد. در اغلب اوقات این تحولات و مواضع بدون بررسی و توضیح جدی رها شد.

از این رو فلسطینیان به بینشی جدید و همه جانبه نسبت به فاجعه و اسباب و نتایج و نیز نحوه پشت سرگذاشتن آن نیاز مبرم دارند. بینشی كه به آنها امكان می دهد به تاریخ واقعی فاجعه پی ببرند، بینشی كه متكی بر فراموشی نیست. همچنین نیازی به مرور خاطرات گذشته نیست مگر اینكه در خلال آگاهی های تاریخی نسبت به هویت عربی آنها برای رویارویی با سیاست حذف و نابودی "اسرائیلی" به وحدت جامعه فلسطین و تحكیم هویت آنها خدمتی صورت گیرد.

بینشی كه متكی بر معادلات كنونی باشد تا از این طریق از خاطره به عینیت، از رویا به واقعیت و از مفاهیم ایدئولوژیك به مفاهیم استراتژیك تبدیل شود و درك مثبتی نسبت به سیاست ها، موازنه قوا، واقعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به ویژه در این زمان كه زورگویی ها، منافع و نسبیات در آن حكفرماست، به دست آید.

نویسنده: ماجد كیالی

منبع:مركز اطلاع رسانی فلسطین