جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

مصرف گرایی و چرخه فقر و نابرابری


مصرف گرایی و چرخه فقر و نابرابری

فقر، آلودگی محیط زیست و نابرابری از جمله بخش های اصلی سیستم اقتصادی و ایدئولوژیک سرمایه داری مصرف گرا به شمار می آیند. در نظام سرمایه داری مصرف گرا، مصرف بیش از حد به عنوان یک …

فقر، آلودگی محیط زیست و نابرابری از جمله بخش های اصلی سیستم اقتصادی و ایدئولوژیک سرمایه داری مصرف گرا به شمار می آیند. در نظام سرمایه داری مصرف گرا، مصرف بیش از حد به عنوان یک ارزش به زندگی، محیط زیست و فرهنگ های مختلف تحمیل می شود.

این ارزش به نحوی در فرهنگ کشورهای ثروتمند ریشه پیدا کرده است که این سبک زندگی و سیستم اقتصادی در اذهان بسیاری از مردم، پایدار به نظر می رسد. به عبارت دیگر در این سیستم اقتصادی و فرهنگی، مکانیسم هایی وجود دارد که مصرف بیش از حد را بدون در نظر گرفتن هزینه های آن، ترغیب می نماید.‏

‏ به عنوان نمونه این نوع زندگی موجب فروش داروهایی خاص یا افزایش صنعت خدمات درمانی خصوصی و مشابه آن می شود؛ از سوی دیگر به جای اینکه صنایع مذکور به عنوان هزینه در نظر گرفته شوند، به مثابه ایجاد شغل و ثروت افزایی معرفی می گردند و از این رهگذر در تولید ناخالص ملی و دیگر شاخص های سلامت اقتصادی مدنظر قرار می گیرند.البته ساده ترین راه این است که مصرف کنندگان در کشورهای ثروتمند را به عنوان دلایل اصلی این مشکلات مورد سرزنش قرار داد. با این حال باید در نظر داشت که بخش اعظمی از این فرهنگ مصرفی در کشورهای شمال بر تقاضای طبیعی مبتنی نیست بلکه در تقاضای ساخته شده ریشه دارد.

به عبارت دیگر صنایع بزرگ به هر طریقی که شده می خواهند محصولات بیشتری را به فروش رسانده و سود افزون تری را به دست بیاورند. این امر از نظر سیاسی نیز مورد ترغیب قرار می گیرد زیرا شهروندان را با نیازهای مادی به درجه ای از رضایت می رساند. از سوی دیگر صنایع مذکور تلاش می کنند تا با بزرگ تر و بزرگ تر شدن، رقابت را از میان بردارند و همین امر خود به نیروی ویرانگرتری مبدل می شود.در ایالات متحده هر گاه رکود اقتصادی آغاز می شود، سران سیاسی و اقتصادی با ترغیب مردم به مصرف بیشتر به آن واکنش نشان می دهند. خرید همیشه سرگرمی محبوب آمریکایی ها بوده است ولی اخیرا در عرصه تلاش برای ممانعت از ورود بزرگ ترین اقتصاد جهان به ورطه رکود، نقش محوری را به خود اختصاص داده است. با این احوال به نظر می رسد که اعتیاد آمریکایی ها به خرید درمانی، به نوعی علاج ناپذیر شده است.

البته باید گفت که کشورهای فقیر نیز از این درد رنج می برند. به عنوان مثال در دوران رکود اقتصادی آسیا در سال ۱۹۹۷، سقوط اقتصادی بدین معنا بود که شرکت های غربی قادر بودند تا با هزینه ای اندک روند رشد خود را ادامه دهند. این امر موجب تخریب روند رقابت اقتصادی می شد؛ و با رقابتی تر شدن اوضاع بهترین راه این بود که شرکت های تجاری، رقبای خود را خریداری کنند یا اینکه با هم ادغام شوند. در نتیجه سرمایه ها به سوی غرب حرکت کرد و غرب به سوی مصرف منابع کشورهای فقیر روی آورد.

همان طور که ذکر شد یکی از شیوه های تداوم رشد و سود برای صنایع عبارت است از ایجاد تقاضا. در جایی که بازار وجود دارد باید بازارهایی ایجاد شود. این مسئله پیامدهای ذیل را به دنبال دارد:‏

در جایی که تقاضا وجود ندارد یا اندک است، باید تقاضای ساختگی ایجاد شود.

کالاهای لوکس و تشریفاتی باید به عنوان ضروریات اولیه معرفی شوند.‏

کالایی شدن غذا در نتیجه سیاست هایی همانند تعدیل اقتصادی، به تولید انبوه کالاهای مشابه از مناطق مختلف و صادرات آن به کشورهای ثروتمند می گردد.‏

در کشورهای ثروتمند که این صادرات را با هزینه ای ارزان دریافت می کنند، تقاضا و مصرف انبوه افزایش می یابد.

تولید کنندگان فقیر بیشتر به حاشیه رانده می شوند و تولیدکنندگان ثروتمند برای افزایش سود خود از طریق تامین این تقاضا، منابع بیشتری را مورد استفاده قرار می دهند.

فشارهای بیشتری نیز به محیط زیست وارد می آید.‏

چرخه رکود و رونق اقتصادی نیز پویایی های خاص خود را به دنبال دارد؛ در دوران رونق، مصرف بیشتری در مناطق ثروتمند وجود دارد و از این رو افراد بیشتری از کشورهای فقیر به مناطق ثروتمند مهاجرت می کنند. در دوران رکود نیز لفاظی های ضدمهاجرت افزایش می یابد و این امر موجب می شود تا در کشورهای فقیر افراد به حاشیه رانده شده به سوی مناطق غیر حاصلخیزتر حرکت کنند چرا که مناطق بهتر قبلا تصاحب شده اند؛ در نتیجه منازعه در کشورهای فقیر بیشتر می شود.‏

آنوپ شاه-مترجم: آیدین تبریزی