چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
جاده سرخ red Road
کارگردان و نویسنده:
آندریا آرنولد
تهیهکننده:
کری کامر فورد
زمان:
۱۱۳ دقیقه
نخستین فیلم جالب آندریا آرنولد (که برای ”زنبور“ نامزد جایزه اسکار فیلم کوتاه شد) در دنیائی اتفاق میافتد که فعالیتهای روزمره شهروندان بهطور دائم تحتنظر است و وقایع آن در یک شهر معمولی (گلاسکو) رخ میدهد.
Orwellian شوم اخطار میدهد که مشاهدات برادر بزرگتر از یک خیالپردازی ترسناک استبدادی به یک واقعیت پیش پا افتاده زندگی در جوامع دموکراتیک و قدرتطلب تبدیل شده است. دوربینهای امنیتی روی تیرهای چراغ و گوشههای ساختمانها با امنیت ذهنی انسانها آمیخته شدهاند و ما آموختهایم که با اطمینانی مضاعف و نه با دید یک خطر به آنها بنگریم.
جمی (کیت دیکی) در مرکز توجه فیلم قرار دارد. او در مرکز مشاهدات پلیس که به ”چشم شهر“ معروف است، کار میکند که به نام ”چشم شهر“ خوانده میشود و در انجا در مقابل دیواری مملو از نمایشگرها مینشیند تا بهرهگیری از صفحه کلید و کنترلگر دستی تصویرهای زندگی شهری بیربط را بیرون آورده و روی آنها زوم کند.
او مثل کسی است که به سینما میرود و توانائیاش را صرف ویرایش و تصحیح تصویرهای جمعآوری شده میکند. او به یک کارگردان هم شباهتهای بسیاری دارد. درست از ابتدای فیلم، کارگردان، قهرمان فیلم و تماشاچیان گرفتار و درگیر بازی دقیق و غریب جاسوسی محرمانهای میشوند.
در ابتدا نیروی هوسرانی جکی ملایم است. او به نشانه همدردی به مردی که همراه با سگ بیمارش راه میرود و به جاروکشی که با هدفونش میرقصد، لبخند میزند. اما جکی تنهاست و آشکارا از این موضوع رنج میبرد. افراد غریبهای که هر روز کنترل میکند کسانی هستند که با او ارتباط دارند.
خانم آرنولد اجازه میدهد تا جزئیات شرایط جکی بهتدریج و بهصورت پراکنده (بیشتر به کمک ژست و گفتگو) آشکار شود. ویژگیهای غم و اندوه او (که عزادار شوهر و کودکش است) کمتر از وضع او اهمیت دارند.
خانم دیکی با قد بلند و شانههای خمیده و چهرهای لاغر که از نشان دادن زیبائیاش پرهیز میکند هم هرگز غم و رنج این شخصیت را به افراط نمیکشاند. عمق مشکلات چندان مشخص نیست تا آنکه یک روز عصر پس از کار، یکی از دوربینها تصویری از چهره مردی به نام کلاید (تونی کارن) را برمیدارد که آشکارا با نابودی خانواده جکی در ارتباط است.
او یک مجرم سابقهدار، با موهای قرمزرنگ و خشن است (همانند آدمکشها، نه کاملاً فاقد دلربائی و شایستگی) که در خانهای بلند زندگی میکند که آدرس آن خانه همان تیتر فیلم است. او بهعنوان جانشین برادر بزرگتر برای یک جوان مهیج به نام استیو (مارتین کامپسون) و دوست دخترش آپریل (ناتالی پرس) کار میکند. در حالیکه جکی در کمین کلاید است، با بهرهگیری از منابع کاریاش، رفت و آمدهایش را زیر نظر میگیرد. در نهایت وارد فضای تیرهای میشود و فیلم به زمینه باتلاقی ملودرام وارد میگردد.
به سختی میتوان فهمید که جکی چه نقشهای دارد. آیا او بهدنبال انتقام است؟ یا بهدنبال آشتی؟ آیا او واقعاً از آنچه که میخواهد انجام دهد آگاه است؟ دستیافته جکی و خانم آرنولد، حفظ این احتمالات و تعلیق است. پس شما شاهد این هستید که یک نفر با نزدیکی به گزینهای خطرناک و غیرممکن میتواند به آن و دست مییابد.
شاید کمی نابهجا بهنظر میرسد که شاهد چنین دردی در چنین حوزه بستهبندی که مربوط به شغل جکی و استفاده نادرست او از آن است باشیم. اما اینکار بهنوعی یک عدالت شاعرانه به حساب میآید. ترکیب وسواسی همدردی و کنجکاوی که ”جاده سرخ“ نشان میدهد نشانه حضور یک فیلمساز باهوش، با استعداد و ریسکپذیر است که قدرت خود را کشف کرده است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست