پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
دیدار به وقت ماوراء
از زمانی که حضرت ابراهیم(ع) ندای توحید سر داد و مردم را به سوی یکتاپرستی دعوت کرد تا دورانی که پیامبر(ص) به رسالت مبعوث شد، قرنها میگذشت. بهرغم آنکه در این سالها پیامبرانی در میان بنیاسرائیل مبعوث شده بودند، یکتاپرستی از میان مردم بخصوص از میان اعراب رخت بربسته بود.
اما در میان اعراب بودند کسانی که از بتپرستی و شرک انزجار داشتند و در جستجوی حقیقت بودند. آنها توحید و خداپرستی را باور داشتند و معتقد بودند خداوند نیکوکاران را پاداش میدهد و بدکاران را مجازات میکند. آنها آنچنان که در کتب مقدس خوانده بودند، در انتظار منجیای بودند که دین واقعی را به ارمغان آورد. از این میان میتوان به قسبن ساعده و ورقهبن نوفل اشاره کرد. قسبن ساعده از سخنوران بینظیر عرب بود و سخنان او در میان اعراب به مثل بدل گشته بود. او معاد را باور داشت و پیامبر(ص) او را در دوران کودکی خویش در حالی دیده بود که سوار بر شتر با مردم سخن میگفت و آنها را به ترک عادات زشت دعوت میکرد و به بعثت پیامبر بشارت میداد. وقتی پیامبر(ص) از خبر فوت قس آگاهی یافت، فرمود: «خدا قس را بیامرزد امیدوارم که در روز قیامت به تنهایی مانند یک امت محشور شود. گویی او را میبینیم که در بازار عکاظ بر شتر سرخی سوار است و گوید: ای مردم فراهم شوید و بشنوید و به خاطر سپارید. هر که زنده باشد، خواهد مرد و هر که بمیرد، از دست میرود و هر چه آمدنی است زود بیاید... .» (مسعودی، ۱۳۷۰)
ورقهبن نوفل پسرعموی حضرت خدیجه بود. او کتابهایی را که پیش از او بر انبیا نازل شده بود، خوانده بود و به معاد و بهشت و جهنم ایمان داشت. او با شنیدن نخستین مکاشفه پیامبر از زبان خودش او را به نبوت بشارت داد و خود نیز به او ایمان آورد. (زرینکوب، ۱۳۸۸)
چنین شرایطی وجود یک پیامبر را میطلبید؛ پیامبری که کامل کننده ادیان پیشین باشد؛ ایثارگری که خود هدایت یافته باشد و مردمان را به راه راست هدایت کند. کسی که اوضاع آشفته و نابسامان آن روزگار او را در فشار قرار داده و خود نیز مستعد دریافت وحی و ابلاغ آن به امتها باشد. با بررسی زندگی وافکار پیامبر(ص) میتوان دریافت که ایشان همان پیامبر مرسلی هستند که ظهورش را انبیای پیشین بشارت داده بودند. ظهور پیامبر(ص) در کتب انبیای سلف آمده بود و کتب حقوق نبی و یوحنا نیز از رسالت او سخن گفته بودند.
بنا بر حدیثی که از خود پیامبر(ص) نقل شده است، ایشان از نوادگان حضرت اسماعیل(ع) بودند: «خدا از فرزندان اسماعیل، کنانه را برگزید و از بازماندگان کنانه، قریش را برگزید و بنی هاشم را از قریش برگزید و مرا از بنیهاشم برگزید. بنابراین من نخبه برگزیدگانم.» از این رو توحید و یکتاپرستی از اجداد پیامبر(ص) به ایشان به ارث رسیده بود. همچنان که جد او عبدالمطلب نیز یکتاپرست بود. حتی نام پدر پیامبر(ص) یعنی عبدالله نیز بیانگر آن یکتاپرستیای است که در خاندان او وجود داشته است. (زرینکوب، ۱۳۸۸) پیامبر(ص) در کنار چنین افرادی، کودکی خود را سپری کرد. این امر باعث شده بود او از بتپرستی و اعمال شنیعی که در میان اعراب رواج داشت، بیزار شود. سالها بعد، وقتی که پیامبر(ص) برای تجارت به نقاط مختلف سفر کرد، با پیروان دیگر ادیان آشنا شد. ادیان مسیحیت و یهودیت در میان مردمی که در مکه یا حتی شهرهای مجاور آن زندگی میکردند، پیروانی داشتند. این دو دین تنها ادیانی بودند که توحید گرا بودند. (ناس، ۱۳۷۹) اما در نظر پیامبر(ص) این دو دین نیز با آنکه ادیانی وحیانی بودند، از دستبرد تحریف روزگار مصون نمانده بودند. از این رو پیامبر(ص) در جستجوی دینی کاملتر و پویاتر بود.
پیامبر(ص) رفتار قوم خود را بحق نمیدید. چرا که آن کسانی از قبیله قریش که عهده دار امور کعبه بودند، کارهای ناشایستی در حق مردم مظلوم روا میداشتند. تولیت کعبه که در نظر آنها امتیازی محسوب میشد، فقط مختص آنها بود. به همین علت قریشیان در مراسم حج مقرر کرده بودند که هر زائر باید اولین طواف خود را با جامهای انجام دهد که از آنها، گرفته باشد وگرنه میبایست بیجامه طواف کند. این کار برای قریش منبع درآمدی بود که پیامبر به آن معترض بود. (زرینکوب، ۱۳۸۹) {اغلب مردم قریش تاجر بودند و کلاً تجارت در عربستان در دست آنان بود. زیرا فقط قریشیان بودند که از راههای امن عربستان با خبر بودند و از پادشاهان ایران، شام، حبشه و یمن نامهای داشتند که به توسط آن میتوانستند آزادانه و بیآنکه کسی متعرض آنان شود، تجارت کنند. موقعیت جغرافیایی شهر مکه که سرزمینی خشک و بیآب بود، باعث شده بود که این شهر به مرکزی تجاری بدل شود. مکه مرکز رفت و آمد کاروانها و زوار بود و در میان یمن و شام و حبشه قرار داشت. (ابراهیم حسن، ۱۳۸۸)}
نکته: دیدار پیامبر(ص) و جبرئیل در زمان قدسی رخ داد، این زمان آن اکنون سرمدی است. این اکنون همان دروازهای است که پیامبر با عبور از آن به ورای دریای پریشانی و اضطرابآمیز زندگی که همان اسارت در زمان مادی است، رسید
مواجهه با چنین شرایطی بود که پیامبر را به تفکر وا میداشت. پیامبر(ص) هر از چند گاهی به کوههای اطراف مکه پناه میبرد تا از غوغای شهر به دور باشد. او در غار حرا به تفکر مشغول میشد تا بلکه پاسخی برای تمامی سؤالاتی که ذهن او را به خود مشغول کرده بود، بیابد. روح او در طلب معنایی برای این زندگانی و غایت آن بود. طلب پیامبر(ص) برای یافتن پاسخی برای سؤالاتش، او را با فرشت ه وحی رویاروی ساخت. پیامبر(ص) در کودکی نیز شاهد کشف وشهود بود. هنگامی که ایشان در بادیه و در کنار حلیمه، دایه خود زندگی میکرد، شرح صدری برایشان رخ داد. چنین پیش آمد که در آن زمان و هنگامی که با پسر حلیمه به چوپانی رفته بود، ۲ نفر ملکوتی را دید. (مسعودی ۱۳۷۰) برخی معتقدند این حکایت به آیه «الم نشرح لک صدرک» اشاره دارد. (زرینکوب، ۱۳۸۹) این کشف و شهود که در کودکی رخ داده بود و همچنین گفته بحیرای راهب که رسالت پیامبر را اذعان کرده و عموی پیامبر را به نبوت او بشارت داده بود، بیانگر آن است که دریافت وحی حالت خاصی است که فقط مختص پیامبران است و در وجود آنها امری ذاتی محسوب میشود.
به این ترتیب، پیامبر(ص) در حالی با جبرئیل رویاروی شد که او را به خواندن تشویق میکرد. در واقع او پیامبر(ص) را به خواندن نام خدایی فرا میخواند که آفریننده کل شیء بود. اما این مواجهه که شاید در نظر پیامبر(ص) ساعتها طول کشیده باشد، در یک لحظه رخ داده بود. چرا که پیامبر(ص) جبرئیل را در زمانی جدای از زمان دنیایی ملاقات کرد. این دیدار در زمانی که زمان قدسی نامیده میشود، روی داد. این زمان زمانی است که در گذشته و حال و آینده نمیگنجد. این زمان، آن اکنون سرمدی است که به ابدیت متصل است. چرا که نمیتوان زمانی را برای اکنون سرمدی مشخص کرد. (شهرامبخت، ۱۳۹۰) آن اکنون همان دروازهای است که پیامبر(ص) میبایست از آن عبور میکرد تا به ورای دریای پریشانی و اضطراب آمیز زندگی که همان اسارت در زمان مادی است برسد. در همین اکنون سرمدی بود که پیامبر وحی را دریافت کرد. در این زمان خاص جبرئیل به اذن خداوند از ساحت یک فرشته به مرتبه انسانی رسید تا پیامبر(ص) قادر به دریافت وحی از او شود. تمثل فرشته به هیات انسان امری است که فقط برای پیامبران مرسل روی میدهد.
وقتی پیامبر(ص) به اصرار حضرت خدیجه، نخستین وحی خود را برای ورقهبن نوفل بازگو کرد، وی به نبوت پیامبر(ص) اقرار کرد و چنین گفت: « قسم به خدایی که جان ورقه به دست اوست، تو پیامبر این امتی که آزارت کنند و تکذیب شوی و برونت کنند و به جنگ کشانند.» (مسعودی، ۱۳۷۰)
پیامبر(ص) بتدریج دعوت خود را آشکار کرد و نه تنها اعراب که تمامی مردم، از هر قوم و نژادی را به سوی دینی فرا خواند که رستگاری امتها در آن بود. پیامبر(ص) صرفاً از اسلاف حضرت ابراهیم(ع) نبود، بلکه ادامهدهنده راهی بود که در ابتدا حضرت ابراهیم(ع) آن را آغاز کرده بود. پیامبر(ص) تمامی آلودگیها و پلشتیها را از دین ابراهیم(ع) زدود و خانهای را که ابراهیم(ع) بنا کرده بود، از وجود تمامی بتان پاک نمود و نام الله را نه فقط بر سر زبانها که بر دلها انداخت.
منابع:
ـ تاریخ سیاسی اسلام، حسن ابراهیم حسن، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بدرقه جاویدان ۱۳۸۸.
ـ تاریخ ایران بعد از اسلام، عبدالحسین زرینکوب، انتشارات امیرکبیر ۱۳۸۹.
ـ مروج الذهب، ابوالحسن علیبن حسین مسعودی، ترجمه ابوالقاسم پاینده ۱۳۷۰.
ـ تاریخ جامع ادیان، جان بیناس، علی اصغر حکمت، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۷۹.
ـ تخیل خلاق در عرفان ابن عربی، هانری کربن، انشاءالله رحمتی، نشر جامی ۱۳۸۴.
ـ زمان قدسی، هما شهرامبخت، روزنامه ایران، ۲۷ بهمن ماه ۱۳۹۰.
حما شهرامبخت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست