جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

زیستن در بیخبری


زیستن در بیخبری

هادی طباطبایی و سیروس دین محمدی, در آرزوی مربیگری

یکی از جذابیتهای کار روزنامهنگاری کشف کردن آدمهاست. البته کشف دوباره خیلی جذابتر است. فکرش را بکنید که ستارهای با چهره معروفی که سالها خبرساز بوده و پیش چشم، ناگهان (یا آرام آرام) در دل زندگی گم شود و هیچ کس از او خبری نداشته باشد و بعد فرصتی پیش بیاید که او را دوباره پیدا کنی و از شرایط جدیدش بپرسی و ببینی که زیستن در دنیای گمنامی نسبی پس از شهرت مطلق چه حسی به آدم میدهد. این احساسی است که پس از نشستن روبهروی سیروس دینمحمدی و هادی طباطبایی داشتم. سیروس دینمحمدی حالا ۳۷ ساله است و هادی طباطبایی ۳۴ ساله. همسن و سالهای آنها هنوز فوتبال بازی میکنند، اما سیروس و هادی چند سالی هست که فوتبال را گذاشتهاند کنار و خبری هم از آنها نیست. اما هر دو تا قول میدهند که خیلی زود آنها را در نقشی متفاوت مربی ببینید.

این مصاحبه با بدقولی دو بازیکن دوست داشتنی استقلال در سالهای نه چندان دور سه چهار روزی به تعویق افتاد، اما بالاخره انجام شد.

▪ آن زمان که فوتبال بازی میکردید هم بدقول بودید؟

دینمحمدی: ما این قدرها هم بدقول نیستیم، دوست داشتیم با هم باشیم و حداقل اینجا همدیگر را ببینیم، چون بیرون که واقعاً وقت نمیشود که قرار بگذاریم.

طباطبایی: ما واقعاً زیاد بدقول نیستیم، البته دیروز من در جاده ماندم و نتوانستم خودم را به موقع به تهران برسانم و عذرخواهی میکنم.

▪ از شما دو تا خبری نیست؟ حتی برای بازی داربی هم که از خیلی بازیکنهای قدیمی در رسانهها نام برده شد، مصاحبهای از شما نبود؟

طباطبایی: این خاصیت فوتبال است، فوتبال مثل یک منحنی میماند که شما از نقطه صفر شروع میکنید که کسی شما را نمیشناسد و بعد کمکم اوج میگیرید و یک مدتی در اوج میمانید، بعد دوره افول شروع میشود و از نظر فوتبال به نقطه صفر برمیگردید: اما از نظر شهرت و محبوبیت هیچ وقت صفر نمیشود، من خودم از این بیخبری لذت میبرم.

دینمحمدی: در دوره فوتبال بازی کردن همه چیز شلوغ و پر سر و صدا است، اما باید برای ورود به دوره مربیگری ابتدا از فوتبال دور شوی و از آن جو خارج شوی تا بتوانی بعداً با قوای بیشتری به فوتبال بر گردی.

▪ اما علی دایی، خداداد عزیزی و حمید استیلی این کار را نکردند.

دینمحمدی: آنها استثنا هستند، همه را نباید با هم مقایسه کرد، خود من به این دوری احتیاج داشتم.

▪ چرا شما کمتر برای بازیهای استقلال به استادیوم میروید؟

طباطبایی: ترجیح میدهم کمتر خودم را آفتابی کنم. آخر اگر تیم ببازد ممکن است به اینکه من به استادیوم رفته باشم هم ربط بدهند.

دینمحمدی: من عاشق استقلال هستم و همه بازیها را دنبال میکنم، اما دلم از استقلال شکسته است. مدیران استقلال باید ما را دعوت کنند تا برویم، باید یک شأن و منزلتی برای ما در نظر بگیرند. نمیگویم فتحاللهزاده خودش دعوت کند، اما حداقل از طریق روابط عمومی باشگاه که میتواند این کار بکند، همان کاری که در تمام دنیا رسم است. حدود پنج سال است که به استادیوم آزادی نرفتهام. خیلی دلم تنگ شده برای دیدن از نزدیک استادیوم.

▪ هادی تو چرا خیلی زود از دروازهبانی کنار کشیدی؟

طباطبایی: خودم بعضی وقتها فکر میکنم اگر میرفتم سراغ هنر خیلی بهتر بود، چون روحیه حساسی دارم. اتفاقاتی که برای من در باشگاه استقلال افتاد و آنها ۱۶ ماه به من رضایتنامه ندادند، باعث شد دیگر نتوانم به دروازه برگردم. حتی یک بار رفتم به تیم صنایع اراک زیرنظر آقای پورحیدری، اما دیدم نمیتوانم به غیر از استقلال جای دیگری بازی کنم. فکر میکنم اشتباهی فوتبالیست شدم. در حق من خیلی بیحرمتی و بیمعرفتی شد. همین عوامل باعث شد از فوتبال زده بشوم، اما در دوره مربیگری آن را جبران میکنم.

▪ چرا از استقلال رفتید؟

دینمحمدی: من از سال ۷۶ تا ۸۲ در استقلال بودم، زمان امیر قلعهنویی ایشان اسم یک سری از بازیکنان را به مدیریت باشگاه داد که اینها را نمیخواهم. آقای قریب هم بدون اینکه از سابقه ما چیزی بداند عذر ما را خواست.

جالب اینکه مدیر باشگاه حتی قیافه ما را تا آن زمان ندیده بود و فقط از روی اسم گفت مربی باشگاه شما را نمیخواهد.

طباطبایی: وقتی یک آدم کوچک از نظر شخصیتی را سرمربی تیم بزرگی مثل استقلال میکنند آن مربی برای اینکه بتواند تیم را اداره کند باید تیم را به اندازه خودش کوچک کند. امیر قلعهنویی همین کار را انجام داد، اما نمیدانست استقلال ذاتاً بزرگ است و دوباره همان بازیکنان جوان که خودش آورده بود بزرگ میشوند و برایش مشکل به وجود میآورند. تازه جالب اینکه این آدم را آوردند سرمربی تیم ملی ایران کردند، در حالی که سرمربی تیم ملی ایران باید یک کاراکتر بزرگ داشته باشد که قلعهنویی این را ندارد. قلعه نویی میخواهد ادای پروین را در بیاورد. در حالی که پروین در فوتبال ایران یکی است و غیر قابل تکرار. قلعهنویی بهترین تیم تاریخ فوتبال ایران را نابود کرد. البته من دنبال ترور شخصیت امیر قلعهنویی نیستم!

خب طبیعی است وقتی استقلال در سال ۸۲ نهم جدول میشود، مربی جدید تغییراتی در ترکیب تیم ایجاد کند.

دینمحمدی: فوتبال ما روی اصول نیست و هیچ وقت به گذشته بازیکنان نگاه نمیکنند. من آن فصل همیشه در ترکیب ثابت بودم، پس میتوانستم باز هم برای استقلال مفید باشم.

وقتی در فوتبال ما یک مربی به تیم دیگر میرود و ۱۵ بازیکن از تیم سابق خودش به آن تیم میبرد نمیشود به آن اعتراض نکرد، آن سال که استقلال نهم شد، من در مسابقات باشگاههای آسیا دو تا هزار درهم جایزه بهترین بازیکن زمین را گرفتم.

طباطبایی: زمانی که رولند کخ به ایران آمد، برای اردوی تدارکاتی تیم به عربستان رفت، آن موقع من در تمرینات اینترمیلان حاضر بودم و کخ چون پرویز برومند و مسعود قاسمی در آن اردو خیلی خوب کار کرده بودند، گفته بود به من احتیاجی ندارد، اما ۱۰ روز از برگشتنم به تمرینات نمیگذشت که بازیکن فیکس استقلال شدم. آن سال اگر یادتان باشد به من میگفتند هادی برو جلو گل بزن، یکی از بهترینسالهای دوران ورزش آن سال بود.

▪ ولی گلهای بدی خوردید؛ دو تا از سپاهان، یکی از ملوان؟

این زاییده تخیل شما است، به نظرم شما این سؤال را پرسیدید چون بقیه همکارانتان به شما گفتند وگرنه شما اصلاً آن بازیها را ندیدید. آن سال اگر من در دروازه استقلال نبودم، استقلال به دسته دوم سقوط میکرد و حتی رولند کخ میگفت دلم برای تو میسوزد، چون میدانم اگر توپ از همه رد بشود کسی آن پشت هست که آنها را بگیرد.

▪ به چه دلیل استقلال آن سال نهم شد؟

دینمحمدی: چون بازیها در زمین تختی برگزار میشد و ما به دلیل اینکه بازیکنان تفکیکی زیادی مثل یدالله اکبری، علیرضا اکبرپور و ... داشتیم و فوتبالی که بازی میکردیم روی زمین بود، برای همین نتوانستیم خوب نتیجه بگیریم. الان وقتی زمین آزادی را میبینم، افسوس میخورم که چرا آن موقع این زمین نبود، البته دلیل دیگر آن دخالت بازیکنان و مدیران تیم در ارنج تیم بود. شب کخ یک ترکیب میداد، صبح آن ترکیب با فشار و مصلحت اندیشی عوض میشد، آن موقع ابراهیم طالبی خیلی در این مورد نقش داشت.

طباطبایی: استقلال آن سال از مشکلات درون تیمی ضربه سختی خورد. در بازیای که ما چهار بر دو به سپاهان در اصفهان باختیم، قبل از بازی من مصدوم بودم، اما به اصرار امیر قلعهنویی که آن موقع کمک مربی استقلال بود به زمین رفتم و گلهای بدی دریافت کردم. بعد از بازی قلعه نویی گفت چرا به ما نگفتی مصدوم هستی!

▪ رقابت شما با برومند بیشتر بود یا رقابت طالبلو و رحمتی؟

من در استقلال رقیب نداشتم، فقط خودم را رقیب خودم میدانستم. برومند آن موقع سعی میکرد با کارهای حاشیهای خودش را مطرح کند. اما حداقل کخ فرقهای فنی ما را فهمید. رحمتی و طالبلو هر دو دروازبانهای خوبی هستند، اما اگر من مربی تیم بودم طالبلو را ترجیح میدادم. امسال طالبلو افت کرده، اما احتیاج به بازسازی روحی دارد. البته یک نکته دیگر هم در مورد افت طالبلو وجود دارد؛ اینکه کار کردن کنار حجازی برای دروازهبانها کار خیلی سختی است، زیرا هر دروازبانی فکر میکند اگر هر کاری بکند حجازی بهتر از او میتوانسته این کارها را انجام دهد.

▪ سیروس به عنوان یک بازیکن شوخطبع در میان بازیکنان معروف بود؟

بله، من سعی میکردم با همه زود جوش بخورم. اول هر کسی را تجزیه و تحلیل میکردم و سعی میکردم با همه بازیکنان حالت رفاقتی داشته باشم. سالها با خداداد عزیزی، علی دایی و کریم باقری، در تیم ملی بودیم و در کل این سالها هیچ وقت کسی از دستم ناراحت نشد.

▪ با این بازیکنهایی که نام بردی هنوز هم در ارتباط هستی؟

بله، خیلی وقتها با آنها تماس میگیرم. همین چند روز پیش به کریم باقری زنگ زدم و گفتم خیلی جوانتر شدی. سعی کردهام رابطههای گذشته را نگه دارم. چون دوران فوتبال بالاخره یک روزی تمام میشود و فقط همین رفاقتها میماند.

▪ هادی طباطبایی چرا بازیهای ملی کمی دارد؟

متأسفانه من تنها ۱۶ بازی ملی دارم، اما میتوانستم ۱۶۰ بازی داشته باشم. من خیلی دیر توانستم فیکس تیم ملی شوم و خیلی زود کنار رفتم.

▪ الگوی تو کیبود؟

طباطبایی: روزی آرزو داشتم عابدزاده را از نزدیک ببینم، اما یک موقع چشم باز کردم و دیدم در کنارش در حال تمرین کردن هستم، از کسی الگو برداری نکردم، اما گرفتن تک به تکها را از اشمایکل و ون درسار یاد گرفتم.

▪ بهترین بازی عمرتان؟

طباطبایی: بازی با دانمارک از نظر همه مردم بهترین بازی من بود، اما خودم بازیهای زیادی بود که خیلی خوب بودم، اما به همه القا شده تنها بازی خوب من همان بازی است. حتی خودم کمکم باور کردم که فقط همان یک بازی خوب بودم.

دینمحمدی: بازیهای جام باشگاههای آسیا در عربستان که به عنوان بهترین بازیکن ماه فوریه آسیا انتخاب شدم، البته یک گل هم به جوبیلو در فینال جام باشگاههای آسیا زدم که به عنوان گل ماه آسیا انتخاب شد.

▪ بدترین بازی؟

طباطبایی: بازی با سپاهان که دو چهار باختیم، بدترین بازی دوران ورزشیام است.

دینمحمدی: ایران – بحرین که سه یک باختیم. در آن بازی از زمین اخراج شدم که علت خاصی داشت. نیکبخت واحدی را در آن بازی سه نفر داشتند میزدند، من رفتم که از علیرضا دفاع کنم، چون یکی از بهترین دوستان آن موقعم بود.

▪ استقلال را این روزها چطور میبینید؟

طباطبایی: امسال استقلال ۱۵ بازیکن جدید گرفته است. تا این بازیکنان با هم هماهنگ شوند، زمان میبرد. در این دو سه هفته هم که استقلال خوب نتیجه گرفته، نتیجه همین هماهنگی است. شما اگر دقت کنید میبینید که مهاجمان استقلال خیلی زمان میبرد تا مثل زوج سیاوش اکبرپور و عنایتی که به نظرم بهترین زوج ۱۰ سال اخیر فوتبال ایران بودند، بشوند.

دینمحمدی: سه چهار بازی استقلال رو به صورت خیلی فنی دیدم. به نظرم مشکل استقلال اضافه نشدنهافبکهای این تیم موقع حمله است.

الان همه مشکلات گل زدن استقلال را آرش برهانی میدانند، در حالی که آرش یکی از باهوشترین مهاجمان تاریخ فوتبال ایران است که خودش را در موقعیت گل قرار میدهد. همین مشکل را آن موقع مؤمنزاده داشت و نمیتوانست گل بزند. اما بالاخره ما به قدری به او پاس دادیم تا توانست گل بزند.

▪ الان مشغول به چه کاری هستید؟

طباطبایی: با پولی که از فوتبال کسب کردم در حال سرمایهگذاری هستم تا بتوانم شغل خوبی برای خودم دست و پا کنم. اما هدف اصلی که دارم این است که به مربیگری فوتبال بپردازم، چون عشقم فوتبال است و به دنبال این هستم که روزی مربی بزرگی شوم و این توانایی را در خودم میبینم.

دینمحمدی: من مشاور فنی دانشگاه آزاد هستم و یک مغازه هم در شهرک غرب دارم. درآمدم بد نیست، اما دنبال این هستم که به مربیگری بپردازم. تا حالا به چند تا کلاس مختلف رفتهام و منتظر پیشنهاد خوب هستم.

▪ بهترین دوست زمان فوتبال شما چه کسی است؟

طباطبایی: یدالله اکبری، سیروس دینمحمدی و مهدی پاشازاده.

دینمحمدی: علیرضا اکبرپور که همچنان با او رابطه نزدیکی دارم، محمد نوازی که همیشه با هم هماتاق بودیم و علیرضا نیکبخت واحدی که پسر بسیار خوبی است و بزرگ و کوچک را خوب میفهمد و یکی از دلایل موفقیت او همین عامل است و البته کریم باقری که زمان حضور در جوانان تراکتورسازی با هم بودیم.

▪ بهترین دربی که بازی کردید؟

(هر دو با هم): بازی برگشت سال ۷۹ که با نتیجه یک بر صفر تمام شد و گلش را هم علیرضا اکبرپور زد.

▪ اگر کسی بخواهد از این در وارد شود، دوست دارید چه کسی باشد؟

دینمحمدی: علیرضا اکبرپور.

طباطبایی: پرویز برومند، حیف که خیلی وقت است که از او بیخبر هستم.

▪ چه بازیکنی الان شما را یاد خودتان میاندازد؟

طباطبایی: علیرضا حقیقی و سوشا مکانی

دین محمدی: عباس آقایی.

▪ آرزویی داشتید که در دوران فوتبال به آن دست پیدا نکردید؟

طباطبایی: آرزو میکردم روزی مربی تیم ناصر حجازی باشد که هیچ وقت در چهار سالی که در استقلال بودم، برآورده نشد.

دینمحمدی: به هر آرزویی که یک فوتبالیست میتواند داشته باشد رسیدم، اما آرزوی مربیگری دارم.

نویسنده : پویان امیری



همچنین مشاهده کنید