یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

نگاهی به فیلم چهره به چهره ساخته علی ژکان ؛ نوسان ژنریک احساس و عاطفه


نگاهی به فیلم چهره به چهره ساخته علی ژکان ؛ نوسان ژنریک احساس و عاطفه

«چهره به چهره» از جمله آثار اخیر علی ژکان، فیلمساز خوش نام است که مدتی است بر پرده سینماها به نمایش گذاشته شده است. ژکان اگرچه با اثر «سایه به سایه» گونه ای از ژانر پلیسی- معمایی را …

«چهره به چهره» از جمله آثار اخیر علی ژکان، فیلمساز خوش نام است که مدتی است بر پرده سینماها به نمایش گذاشته شده است. ژکان اگرچه با اثر «سایه به سایه» گونه ای از ژانر پلیسی- معمایی را تجربه کرده است، اما در «چهره به چهره» تلاش دارد تا با ترفند فریب در ارایه اطلاعات، شکل دیگری از این ژانر را تجربه کند. طرح کلی داستان اگرچه به نحوی تکراری است به گونه ای که یادآور قسمتی از سریال «شرلوک هلمز»، «گدای شکسپیرخوان» است، اما با گذشت از این اشاره، در این مقال سعی می شود تا خود اثر مورد نقد و بررسی قرار گیرد.

در «چهره به چهره» گونه ای کشمکش دو جانبه مطرح است، کشمکش دو جانبه یا دو سویه به معنای دو راهی نیست، بلکه تردید و نوسانی است میان دو قطب مثبت و منفی نوعی نوسان دایم میان خوب و بد است و در واقع معرف مسایل لاینحل داستانی است. این تردید نه تنها نباید تکراری و خسته کننده باشد، بلکه پایانی بر آن نیز نباید متصور باشد، اما نوسان میان خوب و بد، زمانی واقعاً مجذوب کننده می شود که موقعیتی سه جانبه یا سه سویه ایجاد کنیم.در زندگی واقعی نیز تصمیمها و انتخابهای بامعنا، همواره سه جانبه هستند برای پرهیز از تکرار، میان خوب و بد، خنثی را نیز اضافه کنیم. به عبارتی، جدل میان الف، ب و ج رخ می دهد و قهرمان برای به دست آوردن ب یا ج باید دست به انتخاب بزند. این انتخاب می تواند میان دو شخص، یک شخص، یک سبک زندگی، دو سبک زندگی یا دو گرایش مختلف در باطن و ذات شخصیت باشد. میان هر نوع تمایلات متضاد در هر سطحی از کشمکش یعنی آنچه در «چهره به چهره» به نمایش گذاشته می شود.

فیلمهای گنگستری، پلیسی، جنایی- معمایی، کارآگاهی و... عنوانهای جور واجوری هستند که به ژانر خاص تلقی می شود، اما به سبب نوع پرداخت و شکل ظاهری داستان، اگرچه قواره آنها یک گونه می نماید، سبب تداخل نامگذاری بر آنها می شود. اثر ژکان از جمله همین آثار است که در گام نخست عنوان دقیق ژنریک آن مشخص نیست و یا دست کم ما را با چالش مواجه می سازد.

اگر در حوزه کارگردانی، پرداخت مناسب تری در نظر گرفته می شد، خلق و انتقال احساسی که در پایان فیلمنامه برای تزریق شوک مهیا شده بود، تأثیر شدیدتری می گذاشت، در حالی که هم اکنون میان غافلگیری سطحی و حقیقی سرگردان است. استفاده از نماهای بسته صورت مهران و گاه زیاد بودن بی دلیل آنها، دیالوگهای گاه نالازم و گاه جانیفتاده و تقطیع های بسته و درون پرشها، چندان خوب از کار در نیامده است.

گر چه کلیت اثر قابل توجه است، زیرا ساختن فیلم پلیسی- جنایی به واسطه نبود و کمبود امکانات فنی و اجرایی و عدم بهره بری از جلوه های ویژه مورد نظر سازنده، کاری سخت است؛ درهر حال دیدن این اثر دوستداران وی را قطعاً خوشحال می کند.

در ادامه اشاره می کنیم به دو نوع غافلگیری سطحی و حقیقی. غافلگیری حقیقی، ناشی از فاش شدن ناگهانی شکاف میان پیش بینی و نتیجه است. حقیقی است، چون آگاهی و بصیرت ناگهانی منجر می شود و حقیقتی را فاش می کند که زیر سطح ظاهری داستان مخفی شده است.

در مقابل، غافلگیری سطحی از آسیب پذیری بیننده سؤ استفاده می کند. بیننده در سالن سینما افسار عواطف خود را به دست سازنده می دهد تا با او با برش به چیزی که انتظارش را نداریم، ما را غافلگیر سازد. با قطع ناگهانی یا توجیه ناپذیر داستان، همواره می توان تماشاگر را از جا پراند؛ اما ارایه اطلاعات زیربنایی داستان که سبب چرخش آن می شود، «غافلگیری» است که سخت تر است و ژکان سعی در دستیابی به آن را دارد، با این آگاهی که چنین ترفندی، اجرایی سخت و تسلطی کامل را می طلبد.

به عواطف اشاره کردیم؛ بد نیست بگویم که نظر آنها به دو دسته تقسیم می شود؛ لذت و رنج. هر یک از این دو، انواع و شکلهای فراوانی دارد. ما به عنوان بیننده، زمانی یک حالت عاطفی را تجربه می کنیم که قصه ما را درگیر یک انتقال ارزشی کند. نخست باید با شخصیت همدلی و همدردی کنیم و بدانیم که شخصیت چه می خواهد و آرزو کنیم آن را به دست آورد.

در مرحله بعدی باید ارزشهای حاکم بر زندگی شخصیت را درک کنیم. در این شرایط، تغییر در ارزشها باعث تحریک عواطف ما می شود.اما وقتی یک انتقال ایجاد می شود یا تغییر ارزشی حادث می گردد، نوعی حالت عاطفی ایجاد می کند، «احساس» پا به میان می گذارد و اگرچه شاید با هم اشتباه گرفته شوند، اما احساس و عاطفه یکی نیستند.عاطفه، تجربه ای کوتاه مدت است که به سرعت اوج می گیرد و به انتها می رسد؛ اما احساس نوعی پس زمینه طولانی، فراگیر و حسی است که به روزها، هفته ها، حتی سالهایی از زندگی ما رنگ و بویی خاص می دهد. هنگام تماشای فیلم «چهره به چهره» و پس از آن، با لمس عاطفه و احساس، می توانید میزان رضایت خود را پس از فیلم تعیین کنید. اگرچه این گونه آثار بیشتر تمایل به سرگرم نمودن تماشاگر دارند. تا درگیر احساس و عاطفی ساختن آنها.

رضا خسروزاد