چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
زندگیتان را کارگردانی کنید!
نمایشنامهنویس نمایش کوتاه و بلند زندگیام نیستم. نه اینکه نخواستهام باشم؛ سالها اینور و آنور زدهام تا اختیار نمایشنامهی زندگی خودم را دست بگیرم؛ نشده است. یعنی نتوانستهام حتی دو خط نمایشنامهای را بنویسم که عیناً اجرا شود. کسی مدام در نمایشنامهی زندگیام دست میبرد و بر خلاف میل و ارادهی من نمایشنامه را پیش میبرد.
اگر به من بود شاید نمایشنامهی زندگیام غم نداشت، داغ نداشت، حادثه نداشت، شکست نداشت، گناه نداشت، عشق و پریشانی نداشت، جدایی نداشت، دعوا نداشت، افسردگی نداشت. اگر نمایشنامهی زندگیام دست خودم بود شاید برای نقش اولی که خودم بودم تاریخ و جغرافیای دیگری را برای زیستن انتخاب میکردم. شاید حتی جنسیتم را تغییر میدادم. چه میدانم؟ شاید! شاید هم نه.
نمایشنامهنویس است که تعیین میکند کجای قصه غم باشد و کجای داستان شادی. من نه غمهای داستان زندگیام را رقم زدهام نه شادیهایش را به بار آوردهام. اگر دست من بود هیچ وقت نمیگذاشتم در نمایشنامهام عزیزترینهایم جان ببازند. اگر دست من بود... دست من نیست.
در عوض کارگردانی نمایش را خودم دست گرفتهام. کارگردانی را تصور کن که نمایشنامه را خط به خط دریافت میکند و بی آنکه تا آخر داستان را بداند یا حتی بتواند حدس بزند میخواهد نمایش را به بهترین شکل ممکن از آب در بیاورد. آن کارگردان غوطهخورده در ابهام منم! برایم مهم نیست چه نوشته شده. اما نحوهی اجرا برایم مهم است. خیلی خیلی مهم است. من کارگردان زیبایی و ماندگاریام!
اگر در نمایشنامهی زندگیام غم گذاشته غم را زیبا نمایش میدهم. اگر داغ است با داغم همه را داغ میکنم. اگر شکست است همهی چشمها را به تحسین شکستخوردگیام وا میدارم. اگر عاشق میشوم شور عشقم زیر لب همه شیرینی میکند. اگر حتی در نمایش کارم به جدایی و طلاق کشید زیبا جدا میشوم. اگر قرار است فحش و ناسزا بدهم زیبا و ماندگار ناسزا میگویم. صحنهی دعواهایم را در ذهن همهی بینندگان نمایشم ثبت میکنم و آنها را به هواداری خودم برمیانگیزم. اگر در خط بعدی نمایشنامهای که به دستم رسید زلزله بود زیبا میمیرم. اگر زنده ماندن بود زیبا شیون میکنم. اگر افسرده شدن بود زیبا در کنج عزلت خودم سر به زانوی افسردن میگذارم. اگر خط بعدی نمایشنامهام ناگهان عشق به ماهرویی بود که بیخبر سبز میشود زیبا عشق میبازم. حتی اگر به گناه افتادم آنقدر زیبا و معصومانه گناه میکنم که هیچ کسی از بازگشتم ناامید نشود.
نمایشنامهنویسی دست من نیست. در دیالوگها که میتوانم دست ببرم. موقعیتها را که میتوانم عوض کنم. احساسها را که میتوانم بیافرینم. حتی وقتی که نمایشنامه خط به خط نوشته میشود خود نمایشنامه و نمایشنامهنویس را که میتوانم به بازی بگیرم! چقدر زیادند کارگردانهایی که نمایش را به بازی میگیرند. من هم یکی از آنها. همین.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست