دوشنبه, ۲۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 17 March, 2025
مصاحبه ای خواندنی با دکتر احمدی نژاد پیرامون ماهیت و آسیب شناسی جنبش دانشجویی

صبح آن روز برفی، سردبیر با عجله وارد دفتر ماهنامه شد تا عازم دانشگاه علم و صنعت شویم و درباره جنبش دانشجویی با دکتر محمود احمدینژاد گپی بزنیم و گفتوگویی کنیم.
حال و هوای تحصیل بیش از دانشگاههای دیگر حس میشد. وارد دانشکده عمران شدیم و به دنبال دفتر کارش در کریدورهای دانشکده سرک میکشیدیم. یکی از دانشجویان با لبخند ملیحی جلو آمد و گفت: دکتر احمدینژاد را میخواهید؟ طبقه دوم، سمت چپ... خیلی تعجب کردیم.
قرار ما ساعت ۱۰ صبح بود و دکتر هنوز نیامده بود. چند دقیقهای پشت در اتاق ایستادیم. دکتر نفسزنان رسید و ضمن عذرخواهی از تاخیر، به گرمی احوالپرسی کرد. اتاق جالبی داشت. کوچک و دنج. میز کارش پر از پوشهها و پایاننامهها بود و روی دیوار عکسها و نوشتههای معنیدار، مثل جملهای که روی تخته سفید نوشته شده بود «الملک یبقی معالکفر و لایبقی معالظلم.»!!
دکتر، عضو هیات علمی و استادیار دانشگاه علم و صنعت و مشاور فرهنگی --- اجتماعی وزیرعلوم است و ۴۵ سال دارد. پرکاری، نشاط و حال و هوای انقلابی در او همچنان موج میزند. چهرهای آرام و مطمئن دارد و شمرده سخن میگوید. او که خود از فعالان جنبش دانشجویی قبل و بعد از انقلاب است، ما را به آن حال و هوا میبرد و به قدری در سخنان جذابش فرو میرویم که فقط با صدای تمام شدن نوار ضبط صوت گفتوگو قطع میشود و سوالات دیگرمان را به سخنانش گره میزنیم.
● فکر می کنم برای شروع بحث اگر از تعریف جنبش دانشجویی شروع کنیم خوب باشد. ما در تعریف جنبش دانشجویی میبینیم که تشکلها و محفلهای دانشجویی وجود دارند. آیا اینها همان جنبش دانشجویی هستند؟ اگر نه، اسمشان چیست و چه ارتباطی با جنبش دارند؟ به عبارت دیگر این عکسالعملهای خودجوش و خوداندوخته دانشجوها را می گویند جنبش دانشجویی یا نه یک حرکت سازمان دهی شده است یک پشتوانه فکری لازم دارد؟ اگر ما بگوییم حرکت سازمان دهی و حساب شده است و پشتوانه فکری دارد، چه بسا باز به نوعی نزدیک بشویم به یک تشکل دانشجویی درست است؟
▪ دکتر محمود احمدینژاد: بله بسم الله الرحمن الرحیم. ببینید دو عنصر وقتی کنار هم قرار می گیرند یک تحرکات و فعالیتهایی شکل می گیرد که تا حالا به نامهای مختلفی نامگذاری شده است. یک عنصر، عنصر جوان است. معمولاً جوان مظهر نشاط و شادابی و آرمان گرایی و عدم رضایت به وضع موجود و تلاش برای پیشرفت و تعالی، آمادگی برای ایثار و سرمایه گذاری کردن روی اهداف، عدم تعلقات مادی و این قبیل ویژگیهاست. محیط دانشگاه هم یک محیط آزاد است؛ محل تعاطی افکار و اندیشهها و اطلاعات و جریان آزاد افکار و اطلاعات دوران دانشجویی برای جوان علاوه بر اینکه در معرض افکار و اندیشههاست یک دوران فراغت از مسوولیتهای خانوادگی هم هست. خوب به طور طبیعی اینجا حرکات و فعالیتهایی شکل میگیرد. این واژه جنبش دانشجویی واژه جدیدی است. ما قبلاً حرکتی تحت عنوان یک حرکت مستقل از دیگران به عنوان جنبش دانشجویی نداشتیم. اتفاقاً کسانی هم که امروز واژه جنبش دانشجویی را مطرح می کنند، آن بخش از حرکتهای دانشجویی که متکی به جریانات سیاسی بیرون است، به عنوان جنبش دانشجویی به رسمیت میشناسند. بقیه فعالیتها را خیلی اهمیت نمیدهند. در صورتی که اگر ما اسمش را حرکت دانشجویی یا فعالیت دانشجویی یا سیر بیداری دانشجویی بگذاریم، تقریباً همه فعالیتهای دانشجویی را در برمیگیرد. فعالیتهای دانشجویی وجوه مختلفی دارد: وجوه فرهنگی، وجوه سیاسی، وجوه اجتماعی، اما فعلاً آن چیزی که بیشتر مد نظر گروهها و تحلیل گران سیاسی قرار گرفته است، وجوه سیاسی حرکت دانشجویی است. بالاخره یک نسل و یک قشر آیندهساز است. هم مدیران آینده از بین این قشر بیرون میآیند، هم تحرکات دانشجویی به لحاظ آن ویژگی هایی که عرض کردم و به لحاظ پوشش نام دانشگاه که یک نام معتبری است معمولاً در محیط سیاسی تاثیرگذارتر است.
▪ وقتی میگوییم جنبش، یک بارِ معنایی خاصی در پی دارد یعنی بیشتر متمایل است به سمت فعالیتهای سیاسی. در صورت امکان بیشتر توضیح بدهید?
▪ من فکر میکنم بعضیها حرکت دانشجویی را صرفاً در موضع ضدیت با نظام و اپوزیسیون میپسندند یا تعریف میکنند. این به اعتقاد من یک امر انحرافی است. حرکت دانشجویی یک حرکت طبقاتی یا دارای منافع قشری نیست؛ چرا که اگر این ویژگیها را داشته باشد قطعاً از تاثیرگذاری خودش خارج میشود. میشود یک حرکت صنفی. ما به این نمیگوییم حرکت دانشجویی یا جنبش دانشجویی. جنبش دانشجویی آن بخشی از حرکتهای دانشجویی است که مهمترین مسائل کشور را مد نظر قرار می دهد و آرمانهای ملی را تعقیب میکند. ما به این میگوییم حرکت دانشجویی یا جنبش دانشجویی. حالا در دانشگاه گروههایی شکل می گیرند و خیلی کارها میکنند. ما هم اصلاً به آنها توجهی نداریم. چرا که در محیط سیاسی و اجتماعی تاثیرگذار نیستند. ما در دانشگاهها گروههای صنفی هم داریم؛ اما صرفاً مسائل صنفی دانشجویی، از قبیل وضعیت آموزش و غذا و خوابگاه و رفاه را دنبال میکنند. اینها جنبش دانشجویی نیستند.
● از این جهت جنبش دانشجویی ایران با جنبش دانشجویی کشورهای دیگر متفاوت است یعنی خیلی از آنها خواستههای صنفی داشتهاند و چه بسا بعضیها مطرح میکنند که جنبش دانشجویی ایران هم در ابتدای شکلگیری به هر حال خواستههای صنفی داشته!
▪ جنبش دانشجویی به این مفهوم در همه جای دنیا مطرح نیست. در کشورهای غربی که فضای دانشگاهی اصلاً مستحیل در حرکت عمومی دولت و نظام حاکم است. یعنی در مطالبات آن دانشجویان، یک مولفههای رو به جلوی آرمان خواهی مشاهده نمیکنیم. در بعضی کشورها این حرکت را میبینیم. عمدتاً در کشورهای اسلامی و یک مقدار کشورهای تحت سلطه، حرکات دانشجویان همراه با آرمانهای ملی است. یک موقعی هست مطالبات صنفی بهانهای و پوششی برای پیگیری مطالبات سیاسی است. دیگر ما اسم آن را نمی گذاریم حرکت صنفی، آن حرکت سیاسی است. قبل از پیروزی انقلاب در دانشگاهها، دانشجوها یک مدت زیادی تلاش کردند مثلاً اجازه نظارت بر غذا و غذا خوری را به دست آوردند. این در آن شرایط خفقان نظام استبدادی و وابسته، بیشتر یک پیروزی سیاسی بود تا صنفی. همه هم این را میفهمیدند. واقعاً یک مطالبه صنفی محض نبود؛ اما خیلی فعالیتها هم بود و حالا هم هست و کاملاً صنفی است. بچهها بالاخره می خواهند کلاسشان منظمتر باشد، تعاملشان با اساتید و با مقررات آموزشی دانشگاه و غیره تعریف شدهتر باشد. مثل خوابگاهشان، غذایشان، سرویس رفت و آمدشان، زمان واحدگیریشان، حذفشان و نقصشان و دهها مساله دیگر...؛ اینها کاملاً مسائل صنفی است. به همین خاطر ما در دانشگاهها شوراهای صنفی داریم. شوراهای صنفی صرفاً مسائل صنفی را تعیقب میکنند. اینها هم طبق مقررات و هم طبق چارچوبی که خودشان پذیرفتند، به دنبال مسائل سیاسی و اجتماعی نیستند.
● یک مقدار هم پیشینه جنبش دانشجویی در ایران را بررسی کنیم، آن زمان که شکل گرفت و زمینهای برای پیروزی انقلاب اسلامی شد
▪ قبل از آن اجازه بدهید یک مقدمهای عرض بکنم. بالاخره حرکت دانشجویی تحت تاثیر چندین عامل بسیار مهم است. یک عامل، خود دانشگاه است. جهتگیریهای دانشگاه، اهداف دانشگاه، معیارهای ارزشیابی و ارزشگذاری در دانشگاه، متون درسی دانشگاه، مقررات و قوانین حاکم بر دانشگاه، اساتید، فرهنگ اساتید، اخلاق اساتید، جهتگیریهای اساتید، گروههای موجود در دانشگاه، این یک بخش از عوامل است. عواملی که برمیگردد به خود دانشگاه. همه اینها اثر دارد که من اگر بخواهم باز کنم خودش یک بحث مستقلی است. بالاخره اگر جهتگیری دانشگاه به سمت تولید مدرک باشد، روی رفتار و حرکت و جهتگیریهای کلی حرکت دانشجویی اثر میگذارد. اگر به دنبال علم باشد، اگر به دنبال استقلال باشد، اگر به دنبال قطع وابستگی باشد، اگر به دنبال تربیت عناصر شجاع و نترس و نوآور و مبتکر باشد، یا اگر نه به دنبال آدمهای مصرفیِ دنباله رو و تابع باشد، اینها بالاخره در ساختار دانشگاه اثر دارد. مثلاً در مورد مدیریت دانشگاه، یک مدیر فرهنگی است، هزینهها و پشتیبانیها و تدارکات را هدایت میکند به سمت مسائل فرهنگی؛ یک مدیر سیاسی است امکانات را میبرد به سمت مسائل سیاسی، یک مدیر اصلاً جناحی و گروهی است و فقط از آن زاویه هدایت میکند، این عامل اول؛ یعنی وضعیت دانشگاه که همهٔ اجزایش بر روی جنبش تاثیر میگذارد. عامل دوم عامل احزاب و گروهها است. به دلایل مختلف در طول تاریخ حرکت دانشجویی، یکی از مهمترین کانونهای توجه و سرمایهگذاری احزاب و گروهها، دانشگاهها بودند. به دلیل تاثیرگذاری بیشتر، امکان فعالیت بازتر و نیز کم هزینهتر بودن فعالیت سیاسی در دانشگاه، احزاب روی دانشگاهها سرمایهگذاری کردند. قبل از سال ۱۳۲۰ حزب توده تقریباً حاکم مطلق بود تا حدود سال ۱۳۳۰. بعد، یواش یواش جریانات ملی آمدند، بعد هم جریانات مذهبی وارد شدند. تا میرسیم به فاصله بین دهه ۳۰ تا ۴۰، ما در فضای دانشجویی تقریباً یک رکودی داریم که مربوط به فضای عمومی کشور بعد از کودتا است. بعد از سال ۴۰ دوسه تا جریان کاملاً مشخص در دانشگاه وجود دارد، جریان مذهبی به تبعیت از حضرت امام آرام آرام پایگاههای خودش را در دانشگاهها پیدا و تقویت کرد.
احزاب مارکسیست که اصلاً ایدههای مارکسیستی داشتند و گروهها و احزاب التقاطی هم فعال بودند. یک طیفی هم از ملیگراها و لیبرالها، جریانات چسبیده و هممرز با جریانات مارکسیستی، التقاط مارکسیستی و التقاط لیبرالی، اینها نقطه اصلی فعالیتها و سرمایهگذاریهایشان در دانشگاه بود. به دلیل خفقان ناشی از استبداد حاکم تا حدود سال ۵۴ و ۵۵، مجموعه این جریانات یک اشتراک مسیر و یک اشتراک روش و اشتراک حوزه فعالیت داشتند. خواستگاهشان شاید واحد نبود، ولی جهتگیریهایشان واحد بود. بالاخره همه مقابل یک حکومت فاسد بسیار خشن وابسته قرار داشتند. خوب در این شرایط هر کس به این حکومت ضربه میزد، مورد حمایت قرار میگرفت. خیلی مرزبندی رقابتی یا تقابلی بین اینها وجود نداشت. بعد از آن ماجراهای سال ۵۳ و ۵۴ و حرکت مارکسیستها که در سازمان منافقین به اصطلاح استحاله ایدئولوژیک کردند و آن بیانیه تغییر مواضع و این حرفها، یک مرزبندی مشخصی بین جریان مذهبی به طور عام و جریان مارکسیستی پیدا شد. این ادامه داشت تا نزدیکیهای انقلاب. نزدیکیهای انقلاب، هم در جریان مارکسیستی انشعابات و مرزبندیهای جدید به وجود آمد و هم در جریان مذهبی. مذهبیهایی که در جهت اسلام ناب و امام و انقلاب اسلامی بودند، از جریانات مذهبی التقاطی جدا شدند. اینجور مرزبندی نزدیک پیروزی انقلاب ایجاد شد.
● چرا عموم جنبش دانشجویی،پیروی از امام و جریان مذهبی را انتخاب کردند؟
▪ اجازه بدهید من این قسمت را تمام کنم، بعد پاسخ شما بدهم. در طول این مدت، در محیط دانشجویی احزاب و گروههای سیاسی بیرون همواره تاثیرگذار بودند.
عامل دیگری که در جنبش اثر داشته و دارد، خود انقلاب اسلامی است. امام بیشترین تحرک و بیشترین تحول را در محیطهای دانشجویی به وجود آورد و بزرگترین حرکتهای ماندگار را آفرید. در تاریخ دانشگاه خصوصاً سال ۴۰ به بعد که امام حرکت کرد، نقاط برجستهٔ حرکت دانشجویی در پیوند با حرکت انقلاب اسلامی و مذهبی است. علتش هم کاملاً روشن است. بالاخره مارکسیستها تجربهشان را در نهضت ملی شدن نفت نشان دادند.
جریان ملی گرایی هم بالاخره تجربهاش را پس داد. من نمیخواهم وارد بحث نهضت ملی شدن و سازشها و همکاریها و غیره شوم، نه جریان مارکسیستی و نه جریان ملی گرایی ظرفیت پاسخگویی به مطالبات آرمانی ملت ایران را نداشت. مارکسیستها که اصلاً دنبال ایجاد یک جامعه بسته و وابسته بودند. ملت ما هم که نمیخواست از زیربار امریکا در بیاید و برود زیر بار شوروی یا چین یا جای دیگر. این که اصلاً خیلی سخیف بود. اتفاقاً مردم خیلی خوف داشتند از اینکه فاز مارکسیستی بر کشور حاکم شود. شاه و امریکاییها هم شعارهای مارکسیستی را به طور غیرمستقیم تقویت می کردند، چرا که بهانه خوبی برای سرکوب نهضت اسلامی دستشان میداد و خیلی از نیروهای مذهبی را با طراحیهایی متهم می کردند به اینکه اینها مارکسیستند. حتی از آن کودتایی که در سازمان منافقین اتفاق افتاد، ساواک حداکثر بهرهبرداری را کرد؛ برای اینکه نیروهای مذهبی را بکوبد و بگوید اینها مارکسیستند، یا مارکسیست اسلامیاند. مردم را بترساند که به جریان نهضت حضرت امام نپیوندند. جریان لیبرالی هم که ادعای مبارزه داشت. آنها نهایت خواستهشان این بود که شاه را در قالب نظام شاهنشاهی تعدیل کنند. به شاه بگویند آقا شما سلطنت کن، حکومت نکن. تا روزهای آخر پیروزی انقلاب هم این حرف را میزدند و حتی دفاعشان از شاپور بختیار هم در همین قالب بود. طبیعی بود که اینها نسل جدیدی که در معرض افکار بلند امام قرار گرفته و آرمانهای بلندی که ریشه در تاریخ ملت ما دارد را ارضا نمیکنند. بیش از ۱۲۰۰ سال، نسل به نسل آمده، پخته شده، تقویت شده و چندبار هم ملت ما در دورهٔ آل بویه آمده یک آزمایش کرده، در دوره صفویه آمده مزهاش را چشیده، بعد جنبش تنباکو، نهضت مشروطه، نهضت ملی بالاخره صیقل خورده و صیقل خورده تا رسیده به نهضت امام. مثلاً روزهای انقلاب دانشجویان طرفداران امام، شعارهایشان اینها بود: نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی، استقلال آزادی جمهوری اسلامی. گروههای مارکسیستی چی میگفتند، آنها میگفتند: نان، مسکن، حکومت زحمت کشان، شما این دوتا شعار را کنار هم بگذارید، ببینید برای یک انسان آزاد و فرهیخته، کدام یک از اینها جاذبه دارد و کدام یک از این شعارها با فرهنگ و خواستهای ما پیوند برقرار میکند؟ طبیعی است که شعار نه شرقی نه غربی، خیلی شعار بالایی است، نان، مسکن، حکومت زحمتکشان در مقابل آن شعارهای بلند، یک شعار بسیار کهنه و پایینی است.
حرکت حضرت امام هم عامل بسیار مهمی در فعالیت های دانشجویی است. خصوصاً بعد از سال ۴۲ که حضرت امام نهضت خودشان را آشکار کردند، تقریباً نقاط اوج حرکت دانشجویی توسط جریاناتی به وجود آمد که متعهد به خط امام و مکتب فکری امام بودند یا جریانات اسلام ناب که در دانشگاهها حضور داشتند. در طول ۱۶، ۱۷ سال تا پیروزی انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب تا امروز، ما هیچ حرکت برجسته ماندگاری از گروههای مارکسیست مطلقا نمیبینیم، از گروههای التقاطی هم نمیبینیم. بلکه عکسش را میبینیم. خیانتهایی که جریانات التقاطی و مارکسیست به کشور کردند، بالاخره بخش عمدهای از آنِ دانشجویان بود.
مدیریت آموزش عالی خصوصاً بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که روابط دولت و ملت از آن حالت تضاد قبل از انقلاب به حالت تفاهم و اعتماد تبدیل شد، در محیطهای دانشجویی خیلی تاثیرگذار بود. عامل دیگری که در حرکت دانشجویی اثر دارد، عامل مدیریت آموزش عالی است. اگر نگرش وزارت علوم. یک نگرش جناحی کوتاه و محدود حزبی بود، آشفتگی به وجود آورده، اما اگر نگرش آن بلند و ملی و آرمان خواهانه بود، به رشد حرکت دانشجویی کمک کرده است. عامل موثر دیگر در دانشگاه و فضای دانشجویی، جریان سلطه و استعمار است. محور فعالیتهای نظام سلطه و استعمار نو روی نیروی انسانی و نخبگان و به طور طبیعی دانشگاهها تاثیر میگذارد. بالاخره برای این طراحی کردند، سیصد سال هم تجربه دارند و کار کردند. چه در تربیت نیروی انسانی و استادها، چه در تدوین منابع درسی، چه در جهتگیریها و هدایتهای عمومی، اینها با برنامه میآیند و سرمایهگذاری میکنند و تاثیر میگذارند.
مجموعهٔ این عوامل دو نوع نگرش و دو رویکرد را در حرکت دانشجویی شکل داده است. یکی نگرش ابزاری است که رویکرد ابزاری دارد و یکی نگرش اصالت دادن حقیقی و ارزش مداری است. این دو تا در طول چهل سال اخیر کارکردهای خودشان را داشتهاند. گرچه تا حدود سال ۵۴ مجموعهٔ جریانات دانشجویی یک نقاط اشتراکی داشتند و با هم کار می کردند. خیلی فعالیت هایشان حتی مشترک بود؛ اما از آن موقع بالاخره مرزبندی بین جریان مارکسیستی و مذهبی مشخص شد و نزدیکیهای پیروزی انقلاب در جریان مارکسیستی انشعاباتی اتفاق افتاد. در جریان مذهبی هم جریان التقاطی --- چه مارکسیستش و چه لیبرالش --- از جریان اصیل مذهبی منفک شد و جدا شد. این دو تا نگرش و دو تا رویکرد دو نوع عملکرد متفاوت در دانشگاه داشتند. باز تاکید میکنم نقاط برجسته حرکت دانشجویی متعلق به جریانی است که به دنبال امام بوده. اگر ما سیزده آبان را یک نقطه برجسته میدانیم، یا ۱۶ دی هویزه، انقلاب فرهنگی، نهادهایی مثل جهاد و سپاه و جنگ و جبهه و بیش از سه هزار شهید دانشجو مایه افتخار ما هستند، همه اینها متعلق به آن جریان مذهبی است که به دنبال امام بوده است. بعضیها هستند که اصرار دارند بهطور عام حرکت دانشجویی را مقدس جلوه دهند و تقدیس کنند. این هیچ پایه و مبنایی ندارد. به چه دلیل؟ حالا جالب است آنها باز حرکتهای اسلامی و مذهبی را هم جزو جریان دانشجویی به حساب نمیآورند. آن حرکتی را حرکت دانشجویی و مقدس و تابو میپندارند که دنبال خودشان باشد. نگرش ابزاری فقط به دنبال انرژی عظیم و عنوان دانشگاه و دانشجوست. یک مثال برایتان بزنم بد نیست. مثالها را بزنم ببینید واقعاً نگرش ابزاری چه بلاهایی تا حالا سر دانشجو و دانشگاه آورده و هنوز هم جزو خطراتی است که دانشگاه را تهدید می کند. ما دوستانی داشتیم که هم دوره ما بودند البته من قبل از سال ۵۴ که وارد دانشگاه شوم با محیطهای دانشجویی ارتباط داشتم. از سال ۵۴ هم که دانشجو شدم، دوستان هم دورهای داشتیم که در دوران مبارزه با هم فعالیت می کردیم. بعدانقلاب پیروز شد. بعضی از اینها به سازمان منافقین و گروههای التقاطی پیوستند. با یکی از این آقایان در جلسهای صحبت می کردیم. او مدعی بود که حضرت امام معصوم نیست و چون معصوم نیست لزومی به تبعیت از ایشان نداریم. ما به ایشان عرض کردیم که امام یک شخصیتی است که بیش از شصت سال خودسازی و عبادت و ریاضت و مطالعه داشته و اسلامشناس قطعی درجه یک و آدمِ آزمایش پس داده، شجاع، در متن مبارزه و در مرزهای عصمت است. خب اگر ما از ایشان تبعیت نکنیم به طریق اولی نباید از مرکزیت سازمان شما هم تبعیت کنیم. چون مرکز سازمان شما نه تنها هیچ کدام از این ویژگیها را ندارد، بلکه عکسش را هم آشکارا در خودش دارد. ایشان پذیرفت و گفت حرفتان درست است، من این منطق را می پذیرم. بعد از ایشان خواهش کردیم این ارتباط قطع نشود. گفتیم حالا بالاخره که شما رفتید توی این سازمان، ماهی، پانزده روزی یک بار ما یک نشست داشته باشیم، شما سوالاتت را بپرس ما هم بپرسیم، بالاخره ارتباط داشته باشیم. ایشان گفت: نه! اینجا را دیگر من نمی توانم. دستور مرکزیت سازمان هست که با اینها تماس نداشته باشید. اینها ارتجاعی هستند و ذهن شما را تحت تاثیر قرار می دهند. یادم است همان موقع گفتیم خب اگر نمیخواهی ارتباط داشته باشی اشکالی ندارد ولی یک سری کتابهایی هستند، این کتابها را بخوانید. جالب است همان موقع گفت که نه سازمان دستور داده نه تنها ارتباط نداشته باشید، بلکه کتابهای امثال آقای مطهری و اینها را هم نباید بخوانید. چون افکار آنها ارتجاعی است و شما را تحت تاثیر قرار می دهد. ببینید نگرش ابزاری چه جور آن را بزک کرده و آمده در ذهن یک دانشجو و نخبه جا انداخته و به طور کامل و دربست دارد از او استفاده می کند.
از همین سازمان منافقین هم برایتان مثال بزنم. در دانشگاه ما یک جوانی بود به نام قاسمعلی هدایتی کلیشادی. این یک دانشجوی جوانی بود، کار می کرد، درس میخواند و مادر پیرش را هم نگهداری می کرد. سرپرست خانواده بود. در روابط بین انجمن اسلامیِ دانشجویانی که پیرو خط امام و اسلام ناب بودند و دانشجویان طرفدار سازمان منافقین، اختلاف نظری پیش آمد. یک گروهی را مامور کردند که اظهار نظر کند. ایشان را هم به عنوان حکم مرضیالطرفین تعییین کردند. ایشان رفت بررسی کرد بالاخره حق را به آنها نداد. حالا دقت کنید. همین موضوع باعث شد که سال شصت آمدند ایشان را در خانهاش دم افطار پیش مادرش کشتند، به رگبار بستند. به دلیل اینکه آن روز به نفع آنها رای نداد. چه کسانی او را کشتند؟ یک عده دانشجو. بسیاری از حوادث جنایت بار را یک عده دانشجویی که عضو گروههای سیاسی بودند انجام دادند. هفتتیر را کی بهوجود آورد؟ یک گروه دانشجویی. یک دانشجو که عضو دانشجویان طرفدار سازمان منافقین بود بمب را گذاشت. شهید مطهری را کی شهید کرد؟ یک دانشجو، تیم دانشجویی بودند اصلاً طرفدار گروه فرقان بودند. یک گروه التقاطی. شهید مفتح را کی شهید کرد؟ همینها. شهید قاضی را کی؟ همینها. اصلاً سازمان منافقین نخستوزیر را شهید کرد و مردم کوچه و بازار را از بچه و بقال و سبزی فروش و روحانی و کاسب و دانشجو به رگبار بست. توی همین دانشگاه دانشجویانی داریم که به دست گروههای دانشجویی سازمان منافقین ترور شدند. ببینید، کسانی که خیلی مدعی منطق و گفتوگو و این حرفها بودند، اما از لحاظ منطق حریف یک دانشجو نمیشدند، بالاخره مسلسل دست میگرفتند. تازه اینها مسلسل هم نداشتند آدمهای توی خیابان، دارد راه می رود می آیند به رگبار می بندند. تقدیس حرکت دانشجویی به طور دربست یا به طور خاص؛ گروههای دانشجویی که دربست در خدمت احزاب بیرونی هستند این به نظر من خودش یک فریب بزرگ است، چنین چیزی واقعیت ندارد.
منبع:مجله زمانه ماهنامه اندیشه و تاریخ سیاسی معاصر ایران،
شماره ۳.۴
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست