دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

به بهانه «آناهیتا» به پاکی آب, به زلالی فطرت


به بهانه «آناهیتا» به پاکی آب, به زلالی فطرت

نگاهی به سینمای عزیزالله حمیدنژاد

حمیدنژاد را با فیلم های متفاوت در صحنه سینما می شناسیم. متفاوت از این جهت که او به یک هدف متعالی در سینما معتقد است که برای نیل به آن تعالی، خود را ملزم به صبر و تأمل و رسیدن به پختگی در موضوعاتی می داند که می خواهد مطرح کند. آناهیتا نشان می دهد که وی حالا دغدغه های جدیدی در طرح اسطوره های ایرانی و در عینیت با جامعه اسلامی دارد. به خصوص این که آناهیتا به الهه پاکی و طهارت در فرهنگ ایران باستان مشهور است. کارگردان این بالانس بین فرهنگ ایران باستان و فرهنگ اسلامی را به زیبایی هرچه تمامتر ایجادکرده تا موضوعات موردنظر خویش را بیان نماید. در واقع آناهیتا بهانه ای است برای ورود به فرهنگ و فلسفه اسلامی. فیلم در ظاهر ممکن است یک فیلم جنایی و پلیسی به نظر بیاید ولی در زیر این پوسته مغزی دارد که بسیار قابل تأمل است و از فرهنگ غنی اسلامی حکایت می کند.

برای شناخت هرچه بیشتر حمیدنژاد باید فیلم های گذشته اش را مرور کرد. او بیشتر با فیلم هایی چون «هور در آتش» و «اشک سرما» شناخته می شود. این فیلم ها از ویژگی مشترکی برخوردارند و آن طبیعت است؛ سختی هایی که طبیعت پیش پای رزمندگان در دوران دفاع مقدس گذاشت. طبیعت گرایی در غرب ضوابط و قوالب خاص خود را دارد. ولی حمیدنژاد یک اعتقاد ویژه ای به طبیعت دارد که ناشی از ایدئولوژی خاص وی است. یعنی وی به نقش طبیعت در زندگی انسان اعتراف می کند ولی تحمیل طبیعت را به انسان هرگز قبول نمی کند.

طبیعت در نگاه این فیلمساز، تکامل بخش انسان است.در همه فیلم های او این موضوع، کاملا مشخص و معین است. در «هور در آتش» این موضوع بسیار ظریف و زیبا انجام و به تصویر درآمده است. هور منطقه ای است در دل آبهای جنوب و پوشیده از نی، منطقه ای که مردابی است و راز و رمزهای بسیاری را در دل خود دارد. زندگی در هور، یعنی زندگی در کنار طبیعت و کنارآمدن با سختی های آن. حمیدنژاد این زندگی در کنار طبیعت و استفاده و کمک گرفتن از آنرا در نظرها جلوه می دهد و این امر در نهایت زیباشناسی صورت می پذیرد. پدری که دنبال پسرش آمده تا از سلامت او مطمئن شود سوار بر یک قایق در دل آب برای یافتن او به دل هور می زند غافل از اینکه قرار است در آنجا عملیاتی بزرگ انجام شود. حضور در طبیعت هور برای او به این فرصت مغتنمی می شود که جوانانی همسن و سال پسر خود را ببیند. آنهایی که چون مرغان عشق در دل این طبیعت دغدغه هایی دیگر از شهود به خدا را در دل دارند. این وجه زیبایی شناسی در «اشک سرما» تجلی دیگری می یابد. این بار برف است و سرما و کوه های سر به فلک کشیده کردستان و انسانی که از دل این طبیعت می خزد و به راستای کوههای سر به فلک کشیده و حتی بالاتر از آنها اوج می گیرد.

طبیعت گرایی زیبای حمیدنژاد، سلیقه ای است تعمیق یافته و انسان در مواجهه با این طبیعت، سخت کوش است و دیرپا و جوهره انسانی اش در سختی ها شکل می گیرد و خود را نشان می دهد. اشک سرما درام عاشقانه ای است برای عبور از عشق مجازی و رسیدن به عشق الهی که برای رسیدن به آن مراحل مختلفی را باید طی کرد تا به پله آخر برسد. عشق به میهن، عشق به وظیفه شناسی، عشق به دینداری و بالاخره عشق به طبیعت از جمله مراحلی است که دراین فیلم شمرده شده است. حالا چرا عشق به طبیعت؟ به خاطر این که عشق به خالق طبیعت را به وجود می آورد. در اشک سرما دو دیدگاه متضاد درباره طبیعت مطرح می شود. یک دیدگاه تخریبی و با شاخصه هدف وسیله را توجیه می کند که دراین فیلم گروهک های ضدانقلاب در آن طیف قرار دارند و سربازی که با این تخریب یعنی کاشتن مین در زمین های کردستان مقابله می کند، در طیف مقابل.

«آناهیتا» نیز علاوه برداشتن شاخصه طبیعت گرایی این بار سلاح علم را برای نمود بیشتر طبیعت آشکار می کند. آناهیتا در واقع نگاه چندجانبه و تکامل یافته حمیدنژاد به طبیعت است. اما در آناهیتا این نگرش به صورت علمی تجلی یافته است. یعنی تا دیروز جوانان ما در جبهه جنگ مسلحانه می رزمیدند و حالا در جبهه جهاد علمی؛ نقش ها این بار تعویض شده است. اگر دقت بیشتری داشته باشیم به تمثیلات فلسفی خاص این اثر نیز می رسیم. روح فلسفه صدرایی در زیرساخت های علمی این فیلم موج می زند و آن کشف حرکت جوهری درساختار قطرات آب است که توسط خورشید نمایانده می شود. در واقع علم امروز با ریزشدن بر جزئیات، نظریه حرکت جوهری را خود به خود تایید می کند. چون ملاصدرا به عنوان واضع این نظریه ملهم از قرآن کریم، معتقد است که ذرات و اجزای عالم سکون و آرامش ندارند. طبیعت دارای دونوع حرکت است: حرکت درونی که ما کمتر به آن توجه داریم و حرکت بیرونی که ما را به خطا می اندازد و فقط آن را می بینند. در این فیلم کارگردان این نظریه فلسفی را درمورد قطرات آب برملا ساخته است و آن را به کل حیات تعمیم داده و نظریه هیئت دایمی و پیوسته موجودات به یکدیگر را نشان می دهد.

حمیدنژاد دراین فیلم به خوبی بالانس های متناسب با مغز فیلم نامه خویش را ایجاد می کند.

نکته بسیار مهم تعمیم دادن پاکی آب به وجود شخصیت های حاضر در فیلمنامه است و صداقت به عنوان محور تجلی و تاثیر آنها در قطرات آب مطرح می شود.

قطره آب در اینجا معیار قضاوت فیلم راجع به آنها می شود. برهمین مبنا وقتی ما پله پله جلو می رویم همین قطرات آب موجب کشف رازهای خطرناک و جنایت بار انسانها علیه یکدیگر می شود و این در واقع تعلیقی است که حمیدنژاد به عنوان یک کارگردان مسلط در کار به وجودآورده و اینجا نیز پاکی و زلالی قطرات آب پاکی و زلالی فطرت آدمی را درمقابل خباثت درونی انسانها یادآوری می شود. درنهایت نیز به این نتیجه می رسد که انسان نباید به اطراف خود و اتفاقات طبیعی پیرامون آن بی اعتنا باشد، بلکه هرآنچه می کند و انجام می دهد بر طبیعت هم تاثیر می گذارد.

علی اکبر باقری ارومی