چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

سناریوی امریكا برای عراق


سناریوی امریكا برای عراق

در حالی كه برخی مخالف حضور بلند مدت نیروهای امریكایی در عراق هستند اما مقامات ایالات متحده و برخی از كارشناسان سیاست خارجی چند سناریو را در زمینه چگونگی و الگوی حضور ایالت متحده در عراق پس از خروج نهایی نیروهای ائتلاف از این كشور پیشنهاد می كنند

● الگوی كره جنوبی، لبنان، ویتنام یا بوسنی؟

در حالی كه برخی مخالف حضور بلند مدت نیروهای امریكایی در عراق هستند اما مقامات ایالات متحده و برخی از كارشناسان سیاست خارجی چند سناریو را در زمینه چگونگی و الگوی حضور ایالت متحده در عراق پس از خروج نهایی نیروهای ائتلاف از این كشور پیشنهاد می كنند. برای نمونه بوش هوادار الگوی مشهور به الگوی كره جنوبی است كه در چارچوب آن یك حضور بلند مدت نیروهای برجای مانده در عراق در راستای جلوگیری از بروز جنگ داخلی در این كشور است. در همین زمینه برخی نیز با همانند دانستن جنگ عراق با الگوی ویتنام كه در آن سقوط سایگون ها نتوانست از دومینوی گسترده و پیامدهای پیش بینی شده آن جلوگیری كند، سناریوی ویتنامیزه كردن عراق را پیشنهاد می كنند.

برخی دیگر نیز از الگوی لبنان كه از بروز یك جنگ طولانی پیش از خشك شدن جوهر پیمان صلح رنج می برد به عنوان الگویی دقیق نام برده اند.دسته دیگر اما گروهی هستند كه باور به فدرالی كردن عراق همانند بوسنی پس از سال ۱۹۹۵ دارند. اكنون به ادامه بررسی هر الگو پرداخته خواهد شد.

▪ الگوی كره جنوبی

پس از پنجاه سال از جنگ كره اكنون نزدیك به سی هزار نیروی امریكایی در منطقه دی ام زد به عنوان خط تقسیم دو كره به سر می برند كه امید می رود در سال آینده به ۲۴۵۰۰ تن كاهش یابند.نیروی های امریكایی اكنون در راستای پاسداری از یك صلح سرد و جلوگیری از رشد دوباره جوانه های جنگ در این بخش رسوب كرده اند. از این رو مقایسه عراق با كره جنوبی ترسیم كننده چهره جنگ عراق به عنوان حضور بلند مدتی كه نیازمند یك رسوب نظامی بلند مدت برای پشتیبانی از نیروهای نظامی عراق و پاسداری از صلح سرد است می باشد. به باور رابرت گیتس این اندیشه بیشتر گویای ساز و كاری توافقی برای بلندمدت و دیرپای نیروهای امریكایی است كه نیازمند همراهی همه گروه های عراقی و در شرایطی آرام است.

به باور وی الگوی كره جنوبی نقطه مقابل الگوی ویتنام است، جایی كه ایالات متحده مجبور به رها كردن جنگ افزارها و ادوات نظامی خود شد.

هنوز برخی از مخالفان جنگ همانند چند تن از نامزدهای ریاست جمهوری دلیل گفت وگو پیرامون بررسی الگوی كارآمد چگونگی خروج نیروهای خود از عراق را مشروعیت بخشیدن به حضور بلندمدت نیروهای امریكایی در عراق می دانند. در این راستا برخی از نامزدهای دموكرات همانند بیل ریجاردسون هوادار برنامه صفر كردن نیروها، شامل رسوب نیروهای امریكایی و حتی خروج كاركنان سفارت ایالات متحده در صورت به خطر بدتر شدن شرایط امنیتی است.

برخی بر این باورند كه الگوی كره جنوبی و رسوب گذاری نیروهای امریكایی در عراق به دلیل افزایش بدگمانی عراقی ها پیرامون اولویت دادن امریكایی ها به منافع نفتی بر گسترش دموكراسی از برانگیختن و خسته كردن تندرو های اسلامی در صورت پررنگ شدن اندیشه، الگوی ناكارآمدی است. از این رو هرگونه حفظ پایگاه های امریكایی در این كشور به عنوان در دست گرفتن لوله های نفت و با سكوی پرش حمله به كشورهای همسایه عراق بوده و توان نیروهای شورشی و القاعده را علیه نیروهای امریكایی كاهش خواهد داد.

▪ الگوی لبنان

وضعیت لبنان پس از جنگ داخلی میان سال های ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ كه گویای جنگ و خشونت فرقه ای است به دلیل داشتن پتانسیل درگیر كردن كشورهای منطقه در آن و بروز جنگ گسترده تر در منطقه بسیار همانند شرایط كنونی عراق بود. اما برخی از كارشناسان بر این باورند كه شرایط كنونی عراق متفاوت با لبنان آن روز است و یادآور شده اند كه اكنون خشونت های قومی در عراق كنترل شده و پتانسیل گسترش به كشورهای همسایه را ندارد.

این دسته بر این باورند كه بروز جنگ داخلی عراق تنها مروری است كه امكان كشیده شدن پای كشورهای همسایه عراق به جنگ داخلی این كشور را افزایش می دهد. الگوی لبنان برای اداره عراق برای نخستین بار در سال ۲۰۰۴ از سوی مقامات كاخ سفید به عنوان طرح نخستین چگونگی برخورد با عراق شاخ و برگ گرفت. پیش از جنگ تابستان گذشته در لبنان، این طرح به عنوان الگوی شكست خورده در انتقال به یك دموكراسی تقریبا باثبات در جهان عرب با سامانه توزیع قدرت تا اندازه ای ترد و شكننده پنداشته می شد.

با این حال تنها نقطه اتكای لبنان به عنوان الگوی سیاسی شكسته و آشفته، مستعد، نبودن سامانه سیاسی این كشور برای دیكتاتوری است چرا كه درست چند ماه پیش این كشور به دلیل توافق توزیع قدرت میان اردوگاه های قومی از لبه یك جنگ قومی برگشت. الگویی كه می تواند در عراق كارایی بسیاری داشته باشد.

این در حالی است كه برخی كارشناسان پیرامون بروز پیامدهای بدتر در عراق نسبت به آنچه به لبنان دهه ،۱۹۸۰ بیم دارند چرا كه جنگ خروشان داخلی لبنان سرانجام با به آتش كشیدن این كشور تمام شد و آنچه باقی ماند، كشوری چسبناك حاصل از خاكسترهای باقیمانده در این جنگ بود. در حالی كه به نظر می رسد عراق به عنوان كشور كاملا فروپاشیده، آشفته و شكست خورده كه بسیاری از بخش های كلیدی جهان را در كام ناآرامی های خود خواهد كشید، به زودی رنگ كاملی از سومالی دهه ۱۹۹۰ را به خود خواهد گرفت. از این رو برخی نامزدهای ریاست جمهوری ایالات متحده نسبت به نمودار شدن چشم اندازها و سایه روشن های نسل كشی در عراق پس از جنگ هشدار داده اند.

▪ الگوی ویتنام

سومین الگو و سناریویی كه امریكایی ها برای برخورد با عراق پس از جنگ مطرح كرده اند ویتنامیزه كردن عراق است، جنگ ویتنام كه چهار سال پس از خروج نیروهای امریكایی و سقوط سایگون و بقیه ویتنام جنوبی به دست ویتنام شمالی پایان یافت نیروهای امریكایی را مجبور به واگذاری وظیفه جنگ به نیروهای محلی به عنوان بخشی از برنامه ویتنامیزه كردن جنگ بود.

راهبردی كه باور برخی كارشناسان كاربردی كردن آن در عراق به دلیل نبود انگیزه مبارزه ایدئولوژیك در راه آزادسازی ملی همانند آنچه در ویتنام وجود داشت، به پیچیده تر شدن جنگ داخلی همه گیر در این كشور انجامیده و با زمینه سازی بروز تنش های گروهی و زیرسازی جنگ داخلی، گفت وگوهای توزیع قدرت را به عنوان پیش نیاز پایان دادن به این تنش ها بی ثمر خواهد كرد.

در همین حال برخی ویتنامیزه كردن عراق را باعث حفظ حضور ایالات متحده و كمك های این كشور در عراق به تا رسیدن به راه حل سیاسی ضروری می دانند.

ننگ ویتنام بیشتر به دلیل فدرالی كردن همپیمانان ایالات متحده در پایان جنگ در این كشور بود نه به دلیل دست بالا داشتن ایالات متحده در ویتنام. از این رو كیسینجر در اظهارنظر تازه ای بیان كرده است كه دست بالا داشتن در عراق در آینده نزدیك پیش نیازهای ضروری راه حل سیاسی است.

از این رو برخی كارشناسان بر این باورند كه عراق كنونی بسیار همانند ویتنام است، چرا كه هر دو كشور نمایانگر اشتباهات استراتژیك سیاست خارجی ایالات متحده و برانگیخته شدن افكار عمومی جهانی و داخلی ایالات متحده علیه كاخ سفیدنشینان و به ویژه سیاست مداخله گرایانه آن و سندرم ویتنام در امریكاست. این دسته از كارشناسان خروج یك باره از عراق را همانند آنچه كه در ویتنام به وقوع پیوست، نشان دهنده عقب نشینی موقتی و بازسازی نیروها در معماری جنگ می دانند. این در حالی است كه منتقدان جنگ در هنگام جنگ ویتنام در دهه ۱۹۶۰ ناكارآمدی راهبرد ایالات متحده در عراق را پیش بینی كرده بودند، جایی كه سایگون سقوط كرد، دومینویی رخ نداد و موازنه قدرت جنگ سرد نیز تغییری نكرد.

▪ الگوی بوسنی

چهارمین الگو و سناریوی پایانی كه در این نوشته به آن پرداخته خواهد شد، سناریوی بوسنی است كه مهم ترین همانندی آنها موازی ملت سازی میان دو كشور است. چرا كه گروه تحقیق عراق هوادار یك برنامه صلح همانند صلح دیتون بوسنی برای به كارگیری همكاری همسایگان عراق برای كنترل مرزها و انجام اقدامات امنیتی است.

افزون بر آن، كردها، سنی ها و شیعیان عراق كه تلاش فراوانی برای بردن سهم بیشتری در روند توزیع قدرت انجام داده اند رفتارشان بسیار همانند گروه های گوناگون قومی بوسنی و هرزگوین در دهه ۱۹۹۰ است. استقرار نیروهای پاسدار صلح در عراق و افغانستان همانند استقرار نیروهای خارجی پاسدار صلح در یوگسلاوی به منظور جلوگیری از برخوردها در بوسنی نیازمند فرستادن ۲۵۸۰۰۰ تن از نیروهای ائتلاف به عراق خواهد بود. از این رو به باور برخی به كار بردن سناریوی بوسنی در عراق، به كارشناسان توسعه فرصتی برای بازسازی عراق خواهد داد، به ویژه با توجه به كمك هایی كه وعده اعطای آنها داده شده است.

به كار بردن سناریوی بوسنی در عراق بیشتر در میان كسانی رواج دارد كه از فدرالی كردن آن در مقابل ایجاد تمركز حمایت می كنند.

میشل اوهانلون از بنیاد بروكینز بر این باور است كه عراق كنونی در حال تبدیل شدن به بوسنی دیگری است. چرا كه تمركزگرایی در عراق همانند بوسنی نیازمند معاوضه زمین، جدا كردن گروه های قومی و توافق سیاسی كه قدرت را در بخش های گوناگون عراق پراكنده خواهد كرد و پاسداری همزمان از وحدت كشور خواهد بود. این برنامه در زمینه جابه جایی اقوام ناخوشایند بوده و خالی از ریسك نخواهد بود، اما به باور كارشناسان در صورت خواست و نظارت دولت با آسیب های كمتری از بالكان انجام خواهد شد.

بسیاری با سناریوی یاد شده مخالفند، چرا كه با وجود گذشت بیش از یك دهه از پیمان صلح دیتون بسیاری از صرب ها، كروات ها و مسلمانان بوسنی هنوز فاقد احساس جزیی از یك كل بزرگتر بودن هستند.

از این رو به باور بروس هیتجر از دست اندركاران صلح دیتون هیچ یك از داستان های طنز ایالات متحده به اندازه كارایی سناریوی بوسنی در عراق خنده آور نیست. چرا كه پیمان دیتون در زمینه موازنه قدرت در سطوح مركزی، منطقه ای و محلی بسیار ناكارآمد بوده و میراث این پیمان، مرزهای نفوذپذیر بوسنی این كشور را به بهشت قاچاقچیان مواد مخدر و سلاح، تروریست ها و سایر عوامل جرایم سازمان یافته تبدیل كرده است.ترسی كه در زمینه اجرای طرح بوسنی در عراق نیز وجود دارد.

مجید علیزاده

منبع: كریستن ساینس مانیتور



همچنین مشاهده کنید