یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

باند مهدی هاشمی و تضعیف فرماندهی دفاع مقدس


باند مهدی هاشمی و تضعیف فرماندهی دفاع مقدس

مهدی هاشمی حوزه های علمیه را به عنوان تنها مجموعه هدف برنامه های خود برنگزیده بود از ابتدای پیروزی انقلاب نهادهای انقلاب وخصوصا سپاه مورد طمع او قرار داشتند

برجستگی نقش باند مهدی هاشمی در تحولات دهه ۶۰ تطویل این بحث را ناگزیر ساخته است. مهدی هاشمی حوزه های علمیه را به عنوان تنها مجموعه هدف برنامه های خود برنگزیده بود. از ابتدای پیروزی انقلاب نهادهای انقلاب وخصوصا سپاه مورد طمع او قرار داشتند. او کمترین مانعی را نیز در این زمینه برنمی تافت. از دیدگاه مهدی هاشمی و باند او ناهمراهی رئیس کمیته انقلاب اسلامی اصفهان با خواسته های آنان جواز کافی برای قتل او بود. علاوه بر نقش امید نجف آبادی در صدور مجوز این قتل اجرای آن توسط باندی در واحد اطلاعات سپاه منطقه اصفهان صورت گرفت.

بدین صورت که حسن ساطع مسئول واحد اطلاعات سپاه اصفهان پس از گرفتن دستور قتل از مهدی هاشمی و هماهنگ ساختن با امید نجف آبادی، حاکم شرع اصفهان، سه نفر از اعضای اطلاعات سپاه لنجان را مامور انجام این جنایت کرد. مهدی هاشمی هم چنین در کنار فعالیت برای اثرگذاری بر حوزه علمیه قم واصفهان بیت آقایان منتظری و طاهری و واحد نهضت های آزادی بخش ستاد مرکزی سپاه، لنجان، سفلی قهدریجان را به صورت یک مجموعه خودمختار که حامیان او را در مرکز استان و نیز شهرهای مبارکه، درچه و خمینی شهر حمایت می کرد، در آورده بود. این خود مختاری همراه با سیطره طلبی بردیگر ارگان های انقلابی و دولتی و در موردی به یک درگیری خونین با کمیته انقلاب اسلامی و به قتل رسیدن تعدادی از نیروهای این دو نهاد انقلابی منجر شد.

درست است که واسطه حضور مهدی هاشمی در مرکزیت سپاه کسی جز شهید محمد منتظری نبود اما رویه های خودمحور و خلاف قانون مهدی هاشمی گاه با اعتراض آن شهید بزرگوار همراه می شد. احمد عرب زاده از همراهان مهدی هاشمی در واحد نهضت سپاه می گوید:« در بحثی علی رغم نظرات جلسه او ( مهدی هاشمی) گفت: ما هرکاری که در سپاه تشخیص بدهیم انجام خواهیم داد. مرحوم (شهید) محمد (منتظری) به شدت از این حرف او ناراحت شد و گفت اگر این طور باشد من هم از طریق شورای عالی دفاع- که آن موقع عضوش بود- می توانم امکانات را بگیرم وهر کاری که بخواهم بکنم و آمد و به بنده گفت: این حرکت (مهدی) هاشمی حرکت خوبی نبود.» دامنه خودمحوری های مهدی هاشمی در واحد نهضت ها به نافرمانی نسبت به مرکزیت سپاه منحصر نمی شد، خود او می گوید:«روحیه مستقل عمل کردن از دولت و مسئولین: تصور می کردم هر کاری که دارم منهای ارگان های اجرایی کارهایم را انجام می دهم مانند نهضت ها و غیره این روحیه از تکبر نفسانی و عدم تواضع و خودبینی نشات گرفته بود ولی از آنجا که مسیرم باطل بود، عملا به بن بست رسیده بودم و جز جنگ اعصاب ره آورد دیگری نداشت.»

وقتی نظام برای چیدن پروبال مهدی هاشمی از مراکز مختلف سپاه (واحد نهضت ها، سپاه قم، سپاه لنجان و ...)اقدام کرد، مهدی هاشمی با خارج ساختن صدها قبضه سلاح از مراکز سپاه آنها را در نقاط مختلف مخفی ساخت.

او حتی در این زمینه از رفاقت با خوبانی که بعدها به درجه رفیع شهادت نائل شدند، سوءاستفاده کرد. اقدام دیگر مهدی هاشمی هدایت نیروهای تصفیه شده از سپاه در این جریانات به مجموعه های تحت هدایت خود مثل مدارس علمیه وابسته به منتظری،مراکز نهضت جهانی اسلام و متشکل ساختن آنان در مجموعه ای با عنوان حزب ا... بود. آنها از طریق ارتباط قبلی خود با سپاه به بخش شب نامه هایی برضد مسئولان مختلف نظام از رئیس جمهور وقت(رهبر معظم انقلاب) گرفته تا فرماندهی جنگ مشغول شدند. هر جا نارضایتی وجود داشت جریان مهدی هاشمی برای سوءاستفاده از آن در جهت جاه طلبی های باندی وارد صحنه می شد. به عنوان مثال گروهی از فرماندهان عملیات سپاه با فرمانده کل سپاه در این که سرکوب صدام متجاوز بایستی از طریق جبهه های غرب صورت گیرد یا جنوب، اختلاف داشتند، باند مهدی هاشمی سعی داشت باورود به این منازعه آن را وسیله تضعیف فرماندهی قرار دهد.

حال آن که فرماندهان عملیات اغلب هیچ نسبتی با خواسته های این گروه جاه طلب نداشتند. بخشی از ماموریت تضعیف فرماندهی دفاع مقدس به هادی هاشمی ( برادر مهدی هاشمی و داماد و مسئول دفتر منتظری) سپرده شده بود. این اعتراف مهدی هاشمی روشن کننده زاویه ای از این واقعیت است:« می توان گفت آقا هادی در دادن و ندادن وقت ملاقات یا حداقل در دادن تسهیلات لازم و ندادن آن ملاحظات خطی را شدیدا مد نظر داشته است. بسیاری از افراد بارها مراجعه می کردند و تحت این عنوان که وقت آقا پر است یا حال آقا سازگار نیست، از ملاقات محروم می شدند در حالی که از باب نمونه (عبدا...) نوری و ... هر هفته یک ملاقات تفصیلی با آقا داشت و همه هفته نامش از رادیو تلویزیون پخش می گشت و به حدی رسیده بود که خود رفقا اعتراض می کردند که این چه وضعیتی است. به عنوان مثال در امر واحدهای سپاه واحد اطلاعات چون حساسیت خطی بیشتری داشتند معمولا از ملاقات ها محروم بوده و یا وقت سوخته آقا را به آنها می دادند ولی بچه های عملیات که ناقل ضعف ها و نارسایی های عملیاتی جبهه بودند مرتبا از اوقات خوب بهره مند می شدند.» او در بخش دیگری از اعتراف های خود درباره محاصره ذهن آقای منتظری درباره سپاه چنین نوشته است:« در یک مقطعی جمع ما که مرکب از من و آقا هادی (هاشمی) شریعتی و (عبدا...) نوری بود که اکثر انرژی خودمان را روی تضعیف فرماندهی سپاه متمرکز کرده بودیم. شگرد ما و اخوی این بود که هر چه نقاط ضعف خطی یا عملیاتی از سپاه به دست می آوریم با گزارشی کتبی یا شفاهی خدمت آقا (منتظری) سعی می کردیم این انگیزه را در ایشان تقویت کنیم. با هر شکستی که در عملیات نظامی رخ می داد یک سلسله تلاش تضعیفی صورت می گرفت تا این که به حدی رسید که ملاقات های محسن رضایی با آقا محدودتر گشت و زمانی اخوی از قول آقا نقل کرد که ایشان مایل به ملاقات فرماندهی نبوده و دیدارها ممنوع شده است که قضیه به حضرت امام رسید و مورد اعتراض معظم له قرار گرفت. القائات اخوی و سایر دوستان در جمع بیت و نزد آقا پیرامون سه محور دور می زد:

۱) تصفیه نیروهای صالح از سپاه

۲) انحراف خط فکری سپاه

۳) شکست های پی درپی در عملیات نظامی. از این سه محور عدم لیاقت محسن رضایی برای فرماندهی به اثبات می رسید.» وی همچنین به یک خط خطرناک دیگر در دفتر منتظری با اجزایی شامل رو در رو قرار دادن ارتش و سپاه ومخالفت با تشکیل سه نیروی زمینی و هوایی و دریایی در سپاه اشاره دارد.

ظاهر این درگیری در دیدگاه افراد ساده بین جدال بین دو جناح موسوم راست و چپ تعبیر می شد، چنان که به عنوان مثال محافظان بیت منتظری با اشاره دست اندرکاران دفتر وی به تفتیش بدنی یکی از مهمانان منتظری یعنی وزیر کشور وقت ( آقای ناطق نوری) که در آن زمان یکی از ارکان اصلی جریان موسوم به راست در منازعات سیاسی شناخته می شد، دست زده بودند. اما هواداران جریان موسوم به چپ از این واقعیت بی خبر بودند که بیت منتظری که دعوای خود را در قالب مباحثی مثل مبارزه با طرفداران لیبرالیسم اقتصادی واقتصاد آزاد جلوه می دهد باب ارتباط وی را با سردمدار جریان لیبرالیسم در آن زمان یعنی مهندس مهدی بازرگان گشوده است تا ذهن منتظری را از مخالفت با تمام برنامه های حضرت امام انباشته سازد. مبارزه با مخالفان دولت محوری اقتصادی کجا و همپالگی با بازرگان که کمترین اقدام عدالت طلبانه را تحت تاثیر تفکرات مارکسیست ها می پنداشت کجا؟!

بیت منتظری توانسته بود افرادی را تا مسئولیت مراکز حساس و اجرایی بالا ببرد اما در همان حال اراده خود را برای تضعیف تدابیر حضرت امام و حتی به تدریج در مواردی در جهت تخریب دولت مهندس موسوی پیش برد. البته مدیریت مرحوم حجه الاسلام حاج سید احمد خمینی فرصت سوءاستفاده بیت منتظری از طریق اعمال نفوذ بر بیت حضرت امام را گرفته بود و چه بسا همین مسئله یکی از علل کینه توزی های بعدی نسبت به آن مرحوم بود. براساس یک تحلیل در کنار این واقعیت که تایید حضرت امام نسبت به تشکیل یک تشکل روحانی موازی جامعه روحانیت مبارز به سبب احساس ضرورت فعالیت مستقل صاحبان یک نوع تفکر و سلیقه متفاوت در درون جامعه روحانیت مبارز بود شاید مرحوم حاج احمد خمینی از سوی حضرت امام ماموریت یافته بود تا تاسیس مجمع روحانیون مبارز را وسیله ای برای از بین بردن محوریت دنباله های جریان جاه طلب و خطرناک مهدی هاشمی در مجموعه نیروهای جریان موسوم به چپ قرار دهد.

مرتضی صفار هرندی

صبح صادق شماره ۳۲۱



همچنین مشاهده کنید