یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

اصلاحات رادیكالیسم آنارشیسم ۲


معمولاً این گونه است كه هرچه برای یك فرد فرصت سخن گفتن كمتر باشد, او بیشتر مجبور می شود دیدگاه های اساسی ترش را مطرح كند و دیدگاه كم اهمیت تر, خودبه خود فرصتی برای مطرح شدن نمی یابند آقای خاتمی در مجمع پرالتهاب دانشجویان در مراسم شانزدهم آذر دانشگاه تهران به طرح چند نكته اساسی پرداخت كه در عین حال مجبور شد به سادگی و به سرعت از آنها عبور كند, زیرا در فضای پر التهاب ناشی از حضور ویروس رادیكالیزم سیاسی توضیح بیشتر آنها ممكن نبود

بین سال های ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ دومین جنبش توده ای قرن بیستم به نحو برجسته ای سراسر ایران را فرا می گیرد. این برجستگی به آن دلیل است كه در طول تاریخ ایران، این دومین باری است كه ملت، رو در روی قدرت های خارجی می ایستد و نیز داعیه های سیاسی «توأمان دینی- مدرن» را علنی می سازد.علل جنبش ملی سال های ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ عللی مشهور و كمابیش شناخته شده هستند. در تفسیر این جنبش پردامنه، نظرات مختلفی ابراز شده و بعضی نیز همچون سپهر ذبیح و همایون كاتوزیان آن را جنبشی لیبرالی دانسته اند. این داوری اندكی زیاده قاطعانه است. اما در عین حال تا حدی نیز قابل دفاع است، مخصوصاً اگر آرمان های عدالت طلبانه ای را كه به آرمان های سوسیالیستی مدرن تنه می زنند، نیز در نظر آوریم؛ آرمان هایی كه در این جنبش جایگاه رفیعی داشته اند. وصف لیبرالی برای این جنبش از این رو قابل دفاع ارزیابی می شود كه آن ارزش های سیاسی كه قرار بود جایگزین سلطنت مطلقه شوند، به طور ناخودآگاه از انبان یك جهان شناسی لیبرالی نشأت می گرفت كه - چنان كه گفتیم- ظلم ستیزی و عدالت طلبی پرشوری نیز با آن همراه بود. بدین ترتیب، جنبش وسیع ملی كردن صنعت نفت از خصلتی سوسیال دموكرات برخوردار می شود.ادبیات سیاسی كنونی درباره تحول ۲۸ مرداد بیشتر به طرح ابعاد جامعه شناسانه و داخلی این جنبش(آن گونه كه در فوق اشاره شد،) متمایل می باشد. اما باید توجه داشت كه تحلیل های جامعه شناختی- سیاسی از این دست می تواند موجب گمراهی شود. بیش از همه به این دلیل كه آحاد طبقه متوسط نوین در ایران دارای تجربیات عملی و حكومتداری چندانی نبوده و در واقع- چنان كه مشهور است- آنان به اندیشه پردازی و ایمان ورزی بیشتر متمایل بوده اند تا سیاستمداری و مملكت داری. واقعیت بعدی آن است كه طبقات متوسط ایرانی با این ویژگی و شأن تاریخی، در واقع ادامه دهنده مسیر تاریخی پدران دولت- گریز و به شدت متفرد خود بوده اند و بر این اساس، هر بار كه احساس كهن دولت گریزی خود را به سیاست گرایی پیونده زده اند، حاصل عملی آن ناتوانی آنان از نهاد سازی بوده است. سنت ستیزی، دولت گریزی و ناتوانی از نیل به اجماع در عمل سیاسی، خود را در دلخوشی نخبگان به اندیشه های بزرگ و اتوپیایی نشان می دهد. مصدق در آخرین تحلیل، نماینده نسلی از نخبگان آشنا با غرب بود كه می خواستند خود را از پیله پردازش های انتزاعی به درآورند و به حل مشكلات عریان جامعه خود بپردازند. اما مصدق و این بخش سرزنده از طبقه متوسط حامی وی، موفق به این مهم نشدند؛ زیرا سنت سیاسی اساسی طبقه متوسط ایران(ویژگی هایی كه برای آن برشمردیم) هیچ گونه مزیت ساختاری، اقتصادی و روانی قابل ذكری نداشت كه در اختیار آنان بگذارد.جنبش ملی منتهی به كودتای ۲۸ مرداد، علی الاصول در اندیشه دولت پردازی نبود و بدان توجهی نداشت. در سطحی كلی تر، بحران مداوم كابینه ها و كم دوامی آنها مؤید ضعف اندیشه «دولت» در این دوران است...

تجربه دموكراتیك بعد از اشغال نظامی كه دوازده سال به طول انجامید، به آزادی منجر نشد، اما چرا و چگونه؟ اغلب چنین بوده كه هجوم توده ای و هیجان آمیز گروه های سركوفته و تحت فشار به صحنه سیاست، فضای عمل را محدود می كند.عمل چیست؟ پاسخ انسان به «ضرورت» های حیات در وضعیت زیست دنیوی، زیستی آكنده از تحیر، پرسش های ناآزموده و تجارب به سختی حاصل آمده، آزادی حاصل و نتیجه عمل است كه ضرورتاً دستجمعی است. «عمل» امری مداوم است و به طور عمودی بر فراز تجارب پیشین، بالندگی دارد. در پاسخ به ضرورت هاست كه انسان فرا می رود و آزادی ، بیان ظرفیت انسان برای فرا رفتن است. آزادی ، امكان عمل به ضرورت است . آزادی بنابراین در عین حال كه ذاتی انسان است، فضیلت نیز هست،یك فضیلت مكتسبه عمل به گونه ای كه بهترین پاسخ ها را به ضرورت های حیات انسانی ارائه كند.آزادی مفهومی نیست كه به خودی خود و به طور اثباتی واجد معنا باشد، مگر آن كه معنایی منفی (آزادی از) از آن به ذهن بیاوریم. آزادی در ماهیت خود معنایی عدمی دارد. به بیان دیگر، آزادی در نبود دیكتاتوری معنا می یابد . دموكراسی از زمان یونان باستان و دموكراسی آتنی، صرفاً نامی برای موازینی بوده است كه از دیكتاتوری جلوگیری می كرده است. اما به هر حال این موازین خیلی ساده، محصول عمل انسانی بوده است.نیروهای مدرن سیاسی در ایران معاصر عمدتاً در دوران مرحوم مصدق تحت تأثیر برداشتی از آزادی آن هم به شدت سیاسی انتزاعی و مستغنی از عمل قرارداشته اند. آزادی برای آنها جنبه ای اخلاقی و فرهنگی نداشته، در نهادها و تاریخ ریشه نگرفته و معطوف به عمل (تدریجی ودسته جمعی) نبود. تصور آنان از آزادی (نظر به ضعف جنبه عملیاتی آن و متأثر از تاریخ نسبتاً طولانی سركوب و بیداد) چیزی فراتر از یك «نه» ، آن هم نه ای احساسی نبود. اصولاً آزادی مستغنی از عمل، آزادی ای وحشی است و این آزادی علیه خود عمل می كند، یعنی با محدودسازی فزاینده آزادی ، آن را نابود می سازد. مفهوم «آزادی از» اصولاً نه به معنای آزادی منفی بلكه ضد آزادی است. نیروهای سیاسی و اجتماعی زمانه مصدق، در تصور خود از آزادی ، نظر به رهایی از عمل داشتند، رهایی از قید و تكلیف و در واقع رهایی از ضرورت. غافل از آن كه آزادی ، نامی دیگر برای مسئولیت یا تكلیف است، مسئولیت انسان در برابر راه بی پایانی از ناشناخته ها، خطرها، گمراهی ها، نایابی ها و تعارض ها. آزادی ، امكان عمل اوست بر این بسیط بی پایان حیات. برای بهبود حیات، انسان باید دست به دست پدران خود و دستامدهای فرهنگی و جمعی آنان بدهد. آزادی در متن سنت های حیات جمعی معنا دارد. مبارزه با تاریخ ، سنت ، دین و تكلیف ، عدم آزادی و نتیجتاً دیكتاتوری و ضیق فضای عمل را نتیجه می دهد.

بر این اساس دیكتاتوری شاه، نتیجه ای ناگزیر بود و قبل از هر چیز، مولود اقدام بخش سرزنده طبقه متوسط ایرانی و سیاستمداران این طبقه برای رهایی از تاریخ خودشان به منظور پیوستن به سپهری از ارزش های سیاسی مدرن اما انتزاعی. در ایران اراده فرد اگر به گسست از نهادها، عقاید و ارزش های دینی باشد، به معنای گسست فرد ایرانی از تاریخ خود و همه آن چیزهایی است كه حاصل عمل پدرانش می باشد. این كه فحاوی دینی یك رهبری دینی می تواند «ایران» را در تمامیت خود به تموج درآورد، احتمالاً به این معناست كه «ایران» تا حدی ناگزیر، اساساً مفهومی روحانی است.فحوای سخن خاتمی را یادآوری می كنیم ؛ دین در ایران در اندازه های تقدیر قرار دارد و كسانی كه با آن مخالفت می كنند در واقع «كشور را در مسیر خطرناكی قرار می دهند كه معلوم نیست آن سویش كجاست»