یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

نقد اکران


نقد اکران

نگاهی به دو فیلم «هر شب تنهایی» و «تاکسی نارنجی»

● تلاش برای دگرگونی

«هر شب تنهایی» ساخته رسول صدرعاملی را می توان ترکیبی از معناگرایی و ملودرام نامید چرا که سازنده تلاش کرده در آن به بیان داستان خود بپردازد و به جای طرح باورهای دینی و مذهبی به باوردینی شخصیت محوری قصه توجه نماید و معجزه را در مکاشفه ای درونی برای مخاطب فیلم به تصویر درآورد.

این فیلم را حتی می توان یک فیلم سفرنامه ای قلمداد نمود، چرا که در آن سفری به تصویر کشیده می شود که قهرمان داستان از حس فنا و مرگ به احساس بقا و زندگی می رسد، ضمن آنکه در مسیر آن مکاشفه ای نیز صورت می گیرد.

در این فیلم، «عطیه» همان وضعیت و موقعیتی را دارد که دکتر «عالم» در فیلم «خیلی دور، خیلی نزدیک» داشت. مردی که در شرایط سخت و دشواری، ایمانش محک می خورد و او در موقعیتی قرار می گیرد که شاید تنها معجزه و ایمان خالصانه به خدا گره گشای کار او باشد. در آن فیلم دکتر عالم به دلیل بیماری سخت فرزندش به استیصال رسیده بود و در این اثر «عطیه» خود، بیمار است. با این همه در هر دو فیلم شخصیت های مورد بحث پس از پشت سر گذاشتن فرایندی سخت و طاقت فرسا و دراماتیک به تحول و دگرگونی می رسند. اما افسوس که با همه تلاش های صورت گرفته، فرایند تحول و دگرگونی اخلاقی قهرمان فیلم رسول صدر عاملی که از قضا پیام فیلم نیز در آن نهفته است، خیلی اتفاقی، ناگهانی و غیر منطقی صورت می گیرد. هر چند او «عطیه» را در چارچوب و مسیری قرار می دهد که تحول و دگرگونی اش باورپذیر و منطقی صورت پذیرد و تماشاگر با وی احساس همذات پنداری نماید.

در این فیلم، حسی که در مقابل مرگ و ناامیدی، عطیه را خستگی ناپذیر می سازد ایمان به خداست، اما باید گفت تعلیق درام بیشتر از آنکه دراتفاقات و موقعیت های بیرونی خودی نشان بدهد، در عالم ذهنی قهرمان داستان روی می دهد و باورهای دینی هم در همین چارچوب انتزاعی پر رنگ و برجسته می گردد و در این مکاشفه و دگرگونی یک تناقض دیگر نیز به چشم می خورد که آن متوسل گشتن کارگردان به تمهیدات عامیانه برای این تغییر و تحول است.

آخر چه کسی باور می کند که «عطیه» که خود نویسنده و کارشناس برنامه های خانوادگی در تلویزیون است و قاعدتا باید کنش های روشنفکرانه ای از خود نشان دهد، تنها با تکیه بر تجربه حسی به تحول و دگرگونی برسد؛ به بیان دیگر در این فیلم اگر چه تحول شخصیت محوری هر طور شده باورپذیر درآمده اما پیچیدگی های لازم را ندارد.

حرف آخر اینکه صدر عاملی پس از سه گانه خود با موضوع مسائل دوران نوجوانی دختران، این بار با سه گانه ای دیگر در زمینه معناگرایی و سینمای دینی، به عرصه هنر هفتم گام نهاده که البته فیلم «شب» از این مجموعه تاکنون به اکران نرسیده و «هر شب تنهایی» دومین فیلم این تریلوژی است، که حس و حال آن با تصاویری از حرم مطهر رضوی دوست داشتنی و جذاب است.

● قهرمان سازی افسانه ای

«تاکسی نارنجی» را باید یک فیلم جنسیت محور دانست، چرا که در آن شخصیت سیمین به عنوان کاراکتر محوری فیلم آن طور که باید پرداخت نگردیده، اما در عوض روی جنسیت او به عنوان یک زن راننده تاکسی که درموقعیتی مردانه قرار گرفته تاکید شده است.

می توان گفت که جذابیت های این فیلم در تصویر غیر معمول و نامتعارفی است که از یک زن در قصه آن به تصویر آمده، اینکه یک زن، شغلی مردانه را برگزیده و همکاران صنف او غالبا مردان و از جنسی دیگر هستند.

فیلم تازه ابراهیم وحید زاده به نظر نگارنده بهتر از «شام عروسی» (از ساخته های پیشین او) می باشد، زیرا گر چه کمدی فاخری نیست، اما در دام ابتذال هم نمی افتد و سعی دارد از موقعیتی به ظاهر تراژیک، یک تصویر کمیک ارائه دهد تا مخاطب را راضی و سرگرم نماید.

این فیلم، روایت کننده یک قصه زنانه است، هر چند داعیه حمایت از حقوق زنان را ندارد و شعارهای فمینیستی نمی دهد. با این همه شخصیت اصلی داستان را زنی جسور قرار داده که به تنهایی مسئولیت یک زندگی را بر عهده گرفته، البته تصویر قهرمانانه این زن در برخی سکانس های فیلم بسیار غلو آمیز شده مثل سکانسی که دختر پلیس بر اثر تصادف، جراحت هایی دیده و او همانند فرشته نجات به یاری اش می شتابد. ویژگی دیگر فیلم این است که از وارد شدن به خلوت سیمین و دنیای درون او پرهیز می کند و تادلتان بخواهد او را در اجتماع و در حال تعامل با دیگران می بینیم.

در این اثر، شخصیت سیمین آنچنان که باید واکاوی نمی گردد و او در تناقض های متعددی گرفتار است. چنانکه هرگز برای مخاطب روشن نمی گردد که او به سیمون علاقه مند است یا همکار مردش؟! جالب آنکه فیلمساز، سیمین را در محیط اجتماعی بسیار مقاوم و انعطاف ناپذیر نشان می دهد و در واکنش های درونی و احساسی آسیب پذیر و متزلزل.

در نگاه اول شاید این دوگانگی را بتوان به طنز بودن ژانر نسبت داد که سازنده فیلم می کوشد تا قصه به تراژدی نزدیک نگردد. ولی در ادامه یک دو گانگی دیگر هم در فیلم به چشم می خورد و آن هم حضور پیرزنی ارمنی به نام شارلوت است که بر خلاف سیمین، حسود و خود خواه است و به دلیل همین حسادت زنانه (بر عکس سیمین که خصلت های زنانه این چنین در او یافت نمی گردد) نمی گذارد که پسرش سیمون که به سیمین علاقه مند شده با وی ازدواج کند، آن هم به واسطه ترس از تنهایی.

یادآوری این نکته نیز خالی از لطف نیست که بدانید نقش پیرزن مورد نظر را ماهایا پطروسیان بازی کرده که در فیلم نامش شارلوت پطروسیان شده و حتی گریم هم نتوانسته آن طور که باید او را پیر نشان دهد و همین موضوع نیز اسباب خنده مخاطب فیلم را فراهم می سازد.

نکته دیگر اینکه گاه تصویر اغراق شده سیمین از حالت واقع گرایانه و رئالیستی فاصله گرفته و تخیلی می شود که باعث دلزدگی مخاطب می گردد مثل سکانس دروازه بانی کردن او برای تیم فوتبال پسرش که با استفاده از تکنیک های رایانه ای، خیز برداشتن و پریدن او برای گرفتن توپ را نشان می دهد.

باید گفت سکانس هایی از این دست از هیچ منطق دراماتیکی پیروی نمی کنند و صرفا برای تاکید بر قهرمان یا ابر قهرمان نشان دادن شخصیت محوری فیلم به کار گرفته شده اند. حرف آخر اینکه آزیتا حاجیان پس از سال ها دوری از پرده سینما در این فیلم نقشی متفاوت را تجربه و خلق کرده است.

محمد عمرانی



همچنین مشاهده کنید