شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

بدرقه ارسطوی موسیقی ایران


بدرقه ارسطوی موسیقی ایران

استاد داریوش صفوت در ۸۵ سالگی تسلیم مرگ شد

در هفته‌ای که گذشت موسیقی ایران یکی دیگر از چهره‌های برجسته، تاثیر گذار و مهم خود را از دست داد. هنرمندی که جامعه فرهنگی به او لقب ارسطوی موسیقی داده بود و بسیاری از چهره‌های مشهور از شاگردان او به‌شمار می‌آمدند.

استاد داریوش صفوت موسیقی‌دان بزرگی بود که رسانه‌ها آنگونه که شایسته نام بزرگش بود به مرگش توجهی نکردند. اتفاقی که بارها در اندوه از دست دادن هنرمندان اصیل و مهم این سرزمین تکرار می‌شود و آب هم از آب تکان نمی‌خورد. بی‌تردید بخش وسیعی از این بی‌توجهی‌ها را باید به حساب بیگانگی مدیران فرهنگی ورسانه‌ها با هنراصیل ایرانی و بزرگانش گذاشت وگرنه مرور کارنامه موزیسینی همچون داریوش صفوت گواه این نکته است که او حق بزرگی به گردن فرهنگ و هنر ایرانی داشت و باید به خاموشی ابدی‌اش توجه بیشتری نشان می‌دادیم. مگر موسیقی ایرانی چند استاد برجسته مثل داریوش صفوت دارد که اینگونه بی‌تفاوت از کنار مرگشان می‌گذریم؟! آنچه در این صفحه می‌خوانید ادای دینی هرچند کوچک به استاد داریوش صفوت و یک عمر حضور درخشانش در هنر ایران است که شبانگاه دوشنبه ۲۶ فروردین پس از چند سال بیماری در ۸۵ سالگی درگذشت.

استاد داریوش صفوت متولد سال ۱۳۰۷، اهل شیراز بود که موسیقی‌دانان برجسته و نامداری تحت آموزش وی اسرار نت‌ها و آوای موسیقی را آموخته بودند. او از شاگران استاد ابوالحسن صبا بود و تا آخرین لحظه حیات وی، هنرهای موسیقایی را در محضر وی آموخت. این هنرمند در طول حیات، مدتی نیز تدریس مطالعات موسیقی شرقی را در انستیتو موزیکولوژی سوربن فرانسه تجربه کرد و به موازات آن، در رشته‌ حقوق بین‌الملل مدرک دکترا کسب کرد. در سال‌هایی که موسیقی ایران ردیف دستگاهی‌اش را از دست داده بود، قطعات پاپ و مردم‌پسند رسانه‌های دیداری و شنیداری را اشغال کرده بودند و موسیقی ردیف دستگاهی ایران در حال از دست دادن آخرین استادانِ کهنسال خود بود، استاد صفوت با راه‌اندازی و سرپرستی مرکز حفظ و اشاعه موسیقی، جان تازه‌ای به این هنر دمید.

بیشتر نامداران و چهره‌های سر‌شناس امروز موسیقی ایرانی به نوعی وامدار موجی هستند که ۴۵ سال پیش از سوی او شکل گرفت. دکتر صفوت معتقد بود که در زندگی ‌موسیقایی‌اش دو روشنایی اصلی وجود داشت که از آن به عنوان «یقظه» یاد می‌کرد. اولین یقظه او در سیزده سالگی اتفاق افتاد که شب‌هنگام با صدای کوک‌ کردن ساز پدرش از خواب بیدار و متوجه می‌شود که صدای ساز پدر و موسیقی او به ‌کلی برایش فرق کرده است. او از فردای آن روز در مقابل چشمان بهت‌زده پدر، ساز را به همان کوک شب گذشته، کوک‌کرد و به خوبی نواخت. از آن روز، او با عشقی روز‌افزون و پایان‌ناپذیر، ردیف‌های موسیقی ایرانی را در ابتدا نزد پدر، سپس مدت کوتاهی نزد استاد حبیب سُماعی و بعد از آن در یک دوره ده‌ساله نزد استاد ابوالحسن صبا به خوبی و مهارت می‌آموزد و می‌نوازد، به‌طوری که هنرمندان زیادی وصف هنر او را از استادانش شنیدند. به این ترتیب مهارت تکنیکی او روی ساز، در آن زمان به کمال خود ‌رسید.

«یقظه» دوم او، در سی و دو سالگی زمانی اتفاق افتاد که مرحوم موسی‌خان معروفی که علاقه خاصی به صفوت جوان داشت شرح شنیدن یک موسیقی معنوی را به او توضیح می‌دهد. کنجکاوی صفوت منجر به آشنایی او با «استاد الهی» فیلسوف، عارف و موسیقی‌دان معاصر، که خالق آن موسیقی بود، می‌گردد. آشنایی با استاد الهی تعریفی نوین از موسیقی در ذهن وی بنیان می‌نهد، به طوری که موسیقی از صنعت تولید اصوات قشنگ به ابزاری جهت بیان افکاری زیبا مبدل می‌شود. در عین حال که حفظ اصول زیبایی اصوات از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، اما مفاهیم و علت غایی موسیقی ‌ا‌ست که موسیقی اصیل را پدید می‌آورد. در این دوران است که عنصر حال را در موسیقی درک می‌کند و در بسط و گسترش آن می‌کوشد. دکتر صفوت معتقد است که برای او یقظه دوم تحولی بسیار بنیادی‌تر به همراه داشت، به طوری که ساختار‌های روحی او را یکسره دگرگون کرد و اعتقادات او را به اعتقاداتی کاملا عرفانی مبدل ساخت. شهرام ناظری که یکی از جوانان دهه ۵۰ و استادان امروز موسیقی کشورمان است، در باره نقش داریوش صفوت در رشد و احیای موسیقی ایرانی می‌گوید: «آن سال‌ها موسیقی ردیف دستگاهی ما از دست رفته بود و بیشتر کار‌ها حال و هوای مجلسی و تفننی داشتند.

از یک سو قطعات پاپ و مردم‌پسند تمام رسانه‌های دیداری و شنیداری را اشغال کرده و از طرف دیگر موسیقی ردیف دستگاهی ایران در حال از دست دادن آخرین استادان کهنسال خود بود. در چنین شرایطی، استاد صفوت با راه‌اندازی و سرپرستی مرکز حفظ و اشاعه موسیقی، جان تازه‌ای در این هنر دمید.» این استاد آواز ایرانی با اشاره به بینش عمیق دکتر صفوت به فرهنگ، اندیشه، ادبیات، هنر و تاریخ ایران ادامه می‌دهد: «او کار‌شناس و استاد واقعی موسیقی ایرانی بود و راه را برای نوآوری در این عرصه باز کرد. داریوش صفوت بر خلاف دیگران، تنها به میراث موسیقایی به جا مانده از دوره قاجار اکتفا نکرد و گذشته‌های دور‌تر را نیز کاوید؛ همین هم باعث شد که بتواند این تحول عمده را در موسیقی به وجود آورد.» ناظری با بیان اینکه استاد صفوت را باید پایه‌گذار رنسانس موسیقی ایرانی دانست، می‌افزاید: «تا پیش از تشکیل مرکز حفظ و اشاعه‌، اصولا این دیدگاه عمیق امروزی راجع به موسیقی دستگاهی و ردیف‌های آن وجود نداشت. ایشان بود که با کوشش‌های خود، این نوع موسیقی را از چارچوب‌های تنگ و فضاهای بسته بیرون آورد و به مدد جوانانی که تربیت کرده بود، در سطح جامعه گسترش داد. البته دیگرانی هم در کنارش در این نوزایی نقش داشتند که از آن میان باید به هوشنگ ابتهاج در مدیریت تولید موسیقی رادیو در دهه ۵۰ خورشیدی اشاره کرد.» این آهنگساز، خواننده و نوازنده تاکید می‌کند: «اگر دقت کنید، می‌بینید که تمام ستون‌ها و نامداران موسیقی امروز ایران از سرچشمه هنر و فرهنگ استاد صفوت سیراب شده‌اند و به نوعی شاگرد او بوده‌اند.

او برای هم‌نسلان من، حکم سرچشمه معرفت، اخلاق و هنر را داشت.» او درباره تاثیرپذیری خود از راهنماهایی داریوش صفوت می‌گوید: «سال‌های ۱۳۵۲ و ۵۳ که از محضر ایشان کسب فیض می‌کردم، دکتر صفوت بر لحن حماسی صدای من انگشت نهاد و تاکید کرد باید این راه را ادامه دهم و از نوحه‌خوانی دوری کنم. او می‌گفت به علت مشکلات اجتماعی، تاریخی و سیاسی، چهار قرن است لحن حماسی در آواز ایران گم شده که باید دوباره زنده شود.

درواقع به خاطر راهنمایی‌های استاد بود که فهمیدم چگونه باید مولانا را اجرا کنم و چطور به سمت فردوسی بروم.» خواننده آلبوم‌های ماندگاری چون «گل صد برگ»، «آتش در نیستان»، «یادگار دوست»، «آواز اساطیر»، «لیلی و مجنون» و «سفر عسرت» ادامه می‌دهد: «استاد صفوت برای من پرده‌های موسیقی ایرانی را بالا زد و دنیایی دیگر را پیش چشمم آورد. او وجه حماسی موسیقی ایرانی و رنگ در دستگاه‌ها و ردیف‌های آن را جوری برایم توضیح داد که تا پیش از آن از هیچ‌کس نشنیده بودم.» شهرام ناظری با اشاره به اینکه یک سال‌ونیم پیش برای آخرین بار به دیدار داریوش صفوت نائل شده است، با ابراز تاسف از بیماری طولانی و درگذشت این موسیقی‌دان بزرگ می‌گوید: «میراث این استاد بلند مرتبه تنها در حوزه موسیقی محدود نمی‌شود و جنبه‌های فرهنگی گسترده دیگری هم دارد. دیدگاه عرفانی و زندگی اخلاقی او از زمره این یادگار‌ها به شمار می‌آیند که برای موفقیت هر هنرمندی لازم و واجب هستند.»