یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

گاهی كه كریشنا خندید


گاهی كه كریشنا خندید

مسعود عربشاهی از جمله هنرمندان فعال دهه ۳۰ و ۴۰ شمسی است كه در پاگیری جنبش هنر سقاخانه در كشور نقش بسزایی داشته است

مسعود عربشاهی از جمله هنرمندان فعال دهه ۳۰ و ۴۰ شمسی است كه در پاگیری جنبش هنر سقاخانه در كشور نقش بسزایی داشته است.

او برخلاف بسیاری از هنرمندان هم مسلك خود به نقش های آدمی و جانداران موجود در نگاره های قجری وقعی نمی نهاد و یا هیچ گاه فریفته غریب نمایی (exotism) موجود در اشیای جادویی و دعا نوشته های عصر خود نشد.

هر چند توجه به این نقش مایه های تزئینی، نوعی رویكرد همه پسند در جنبش سقاخانه پی ریخت كه موجب افول آن را در خود داشت، اما آنچه عربشاهی به آن پرداخت از غنای فكری عمیق تری برخوردار بود.

عربشاهی در آن زمان به خلق آثاری انتزاعی پرداخت كه تا امروز همچنان درگیر تصویر كردن آن است. آثار عربشاهی به شكل كلی اشكال هندسی رنگینی هستند كه خاطره ای ازلی از درون مایه های فرهنگ ایرانی با خود دارد.

دوره ای از آثار این هنرمند با تكه چسبانی (collage) طناب ها و توربافی های مختلف همراه بود كه وجه غریب نمای (exotic) آثار را دو چندان می كرد اما امروزه دیگر هنرمند علاقه ای به ادامه این رویكرد ندارد.

آثار عربشاهی نشانگر وجهی از نقاشی انتزاعی رایج در كشور است كه از كنكاش در هنرهای قدیم ایران مایه گرفته اند.

هنگامی كه سخن از هنر انتزاعی (abstract) می شود، نوعی از هنر مورد نظر است كه از تصفیه (Purgation) عاملی حاصل می شود. هنرمند هنر انتزاعی در اثر خود دستمایه ای مضمونی برای خلق اثر دارد و اثرش نتیجه تفكر درباره آن موضوع است. امكان آن هست كه این فرآیند در پایان راه به خلق هنری تجریدی منجر شود و اثری بدون ارتباط با موضوع انتزاع خلق شود.

در برخورد با یك اثر تجریدی امكان تفسیر به حداقل می رسد و تنها می توان با آگاهی از سیر تحول تاریخی آثار هنرمند به تأویلی از كل تفكر هنری وی دست یافت در حالی كه آثار انتزاعی همچنان به خودی خود قابل تفسیر و تأویل هستند زیرا واسطه رجوع به محل انتزاع هستند.

سیر حركتی هنرمندانی مانند پیت موندریان در تاریخ هنر به خوبی نشان دهنده چگونگی پدیدار شدن هنر تجردی در نتیجه ممارست هنرمند در تحلیل شیوه انتزاعی خویش است.

اما هنر نقاشی مدرنیستی در ایران چندان به دروازه های تجرید نزدیك نمی شود و سیر گسترش خود را در محدوده انتزاع ادامه می دهد.

آثار نقاشی انتزاعی عربشاهی با تكیه بر فرهنگ ایرانی و انتزاعی از آن است. آنچه دستمایه انتزاع اوست، فرهنگی نماد پرداز و استعاره گوست . این فرهنگ در آثار جعفر روحبخش نیز منبع انتزاعی بوده است.

آثار روحبخش و عربشاهی هر دو مجموعه تصاویر انتزاعی با شكل های هندسی هستند كه از فرهنگ ایرانی مشتق شده اند. تنها یك تفاوت در این بین وجود دارد.

روحبخش میل بسیاری به نقش معماری ایران داشت در حالی كه عربشاهی صنایع دستی و فرهنگ ایلات را در آثار خود دخیل كرده است. زبان آثار عربشاهی، زبانی نمادی است كه با دانش بر منبع الهام این نمادها می توان به تأویل آن پرداخت.

او هنرمندی است كه به نقاشی اهمیت می دهد و بنابر این تركیب های آثار او با توجه به اهمیت رنگ ها معنی می یابد. همان گونه كه رنگ شناسی در سال های اخیر تحت تأثیر كاندینسكی، هربین و هاینریش پفایفر بسیار متحول شده است، نمادگرایی رنگ ها نیز تمام ارزش های گذشته و سنتی خود را باز به دست آورده است.

نخستین خاصیت نمادین رنگ ها در فراگیری ، جهان گستری آن است كه تمام سطوح موجودیت و شناخت، از جمله كیهان شناسی، روانشناسی و علم باطن را در بر می گیرد.

نماد شناسی رنگ در ایران دارای بار مذهبی است. در سنت اسلام، سفید رنگ نور و درخشش و نشانه سعد است و برخلاف آن سیاه رنگ پلیدی و شوم است. برای عرفای اسلامی رنگ ها نشانه ظهور و نور مطلق در خلسه و جذبه هستند و دارای درجاتی است كه از جلال الدین رومی آن را از آبی به سرخ و زرد و سفید و سبز به نور بی رنگ تقسیم می كند.

بنابر شیوه ذكر در میان مرشدان نقشبندیه، وقتی مراكز لطیف انسان را با نور مربوط به آنها ارتباط می دهیم، می توانیم آنها را ببینیم كه در این حالت رنگ مقام قلب نور زرد است و رنگ مقام روح نور سرخ است و نور مركز لطیف راز سفید مطلق است.

این انوار برای سالك مراحل رشد در طریقت را آشكار می كند و نمادهایی با عمر كهن اند. همچنین رنگ ها در این كشور به عنوان نمادهای سیاسی نیز به كار برده شدند و برای مثال جنبش های متفاوتی با توجه به معنای نمادی رنگ ها به استفاده از پوشش های رنگی پرداختند كه سیاه جامگان و سرخ جامگان از جمله آن هستند.

مشخص است كه هنرمندی كه با چنین بار فرهنگی و پیشینه غنی به سمت هنر انتزاعی می رود در آثار خود این بار غنی معنایی را مستتر دارد و می توان در پیوند شكل و تركیب آثار با رنگ ها به معنای مستتر در آن دست یافت.

در آثار عربشاهی تركیب با استفاده از شكل های هندسی نقش شده است و این اشكال در پیوند درونی آثار با ریشه های علوم سنتی همانند علم الباطن و یا مفاهیم سنتی زیست همانند تفسیر خیمه های ایلاتی معنای مستتر می یابند.

در میان اشكال هندسی چهار نماد اصلی مركز، دایره، صلیب و مربع از اهمیت ویژه ای برخوردارند.

دایره نقطه بسط یافته است و نه فقط عدد كمال پنهان نقطه نخستین خلقت بلكه نماد اثرات مخلوق نیز هست.

دایره شكل كامل و علامت مطلق است و نماد آسمان و كیهان پنداشته شده است. در مقابل دایره مربع قرار دارد كه نماد زمین است. مربع چهار جهت اصلی را در خود مستتر دارد و هر ضلعش به یكی از چهار عنصر اصلی خلق جهان مربوط است. این شكل آب، باد، آتش و خاك را در یك زمان نشان می دهد.

مربعی كه در دایره تصویر شود یا برعكس، یادآور صورت ذهنی حركت و تغییر در توالی و در سطح است. این شكل در ورای انسان به ناخود آگاه به صورت تصویر پویای گفت وگوی آسمان و زمین تجلی می یابد و نشان دهنده عبور از ماده به كمال است.

تصویر مربعی كه در بالای آن قوس (نیم دایره) نصب شده باشد ساختار گنبد را می سازد كه در هنر اسلامی بسیار رواج دارد و گفت وگوی زمین و آسمان، ناكامل و كامل را می سازد.

این شكل پیچیده یادآور گسستگی وزن، خط و سطح است و به جست وجوی حركت و تغییر، از توازنی جدید دعوت می كند. این شكل نماد آرزوی عالم برین است كه به عنوان طاق نصرت برای عبور قهرمان فاتح عمل می كند.

مربع به تنهایی، زمین است كه محل زندگی انسان است، به این ترتیب با نماد خانه مرتبط می شود و جایگزین آن می شود. در یك انتزاع ناب، مربع خانه است. محل آسایش و اطمینان است و با اضلاع خود از آنچه خطرات بیرون است محفاظت می كند.

مربع حصاری است كه با زوایای قائمه خود بیرون و درون را جدا می كند و تهدیدی برای نفوذ به شمار می رود.

زمان در مربع از حالت اسطوره ای خارج می شود و به ساحت مادی راه می یابد. مربع نشانه ماده است اما خود پایگاه عروج است. مربع محل رشد است و دایره جایگاه به ثمر رسیدن و بازشدن گل است. تركیب این دو رشد نیلوفر آبی است كه از زمین مادی به آسمانی نورانی راه می یابد و بار خود را می دهد.

این نظام دقیق نمادها و معناها در هندسه ایرانی وجود دارند و علومی مانند معماری، صنعت هایی مثل صنایع دستی به كار گرفته می شوند و كلیه شئون زندگی را در بر می گیرند.

هرگاه مبدا انتزاع فرهنگ ایرانی باشد، این نظام معناها و نمادها در اثر منتزع رسوخ می كند و كاركرد خود را آغاز می نماید.

به این ترتیب آثار هنرمندانی همانند عربشاهی نیز متأثر از این نظام و در خدمت بست نشانه شناسی آن قرار می گیرد و تأویل آن بدون نظر به این رهیافت ممكن نیست.

آثار عربشاهی هندسه معانی ایرانی در جهان كنونی است و امتدادی از سنت هزارها ساله ای است كه در ذهن و دل هنرمند ریشه دوانده است.

پریس تنظیفی



همچنین مشاهده کنید