سه شنبه, ۲۵ دی, ۱۴۰۳ / 14 January, 2025
ضرب المثل های شیرین فارسی
ضرب المثل ها در زبان ما ریشه ای عمیق و محکم دارند و بی شک از همان ابتدای پیدایش زبان ساخته و پرداخته شده اند. احمد ابریشمی در کتاب خود با نام " فرهنگ نوین برگزیده مثل های فارسی" مثل ها را در هشت طبقه تقسیم بندی کرده است و برای هر یک ویژگی ها و تعاریف خاصی برشمرده است اما آن چه در صدد گفتنش هستم این که مثل ها قدرت بسیار بالایی در بیان مفاهیم و واقعیت ها دارند و گاه یک مثل کوتاه آن چنان ساختی محکم و استوار دارد که می تواند انسان صاحب دل و درد شناس را مدت ها غرق در اندیشه و تفکر سازد! چه، پدران و مادران ما با این مثل ها زیسته اند و آن را با گوشت و خون خود عجین نموده و به نسل های بعدی منتقل کرده اند و اگر دردی و خردی در مثلی نهفته است همان درد و رنج و اندیشه ای است که از سینه پدران و مادران این سرزمین به دل مثل راه یافته است! تعداد قابل توجهی از این امثال، آن چنان مفهوم، مضمون و ساختار گیرایی دارند که گویی بحری را در کوزه ای جای داده اند و اول و آخر هر گفتنی و شنیدنی را در بطن خود پروریده اند طوری که نه می توان بهتر از آن در آن مورد خاص حرفی گفت و نه نوشت!
به عقیده راقم این سطور، دلیل عمده این حقیقت این است که این مثل ها، غالب حرف میان تهی و پوچی نبوده است که از دهان موعظه گری که شاید خود در نهان، سر و سری غیر از آن چه می گوید داشته باشد و عالم بی عملی که " دو صد گفته چون نیم کردار نیست " را فرا یاد بیاورد.
آری این امثال، اغلب حرف توخالی و مفت نیستند. این ها انعکاس و تبلور قرن ها زیستن معتقدانه است. زیستنی از جنس اشک، ناله ، فریاد ، آه ، فغان و شاید گاه گاهی شادی، خنده، نشاط، عشق، شوریدگی، مستانگی، حیرانی و ...
این چنین است که این چنین به دل زخمه می زند و آدمی را غرق در تفکر و اندیشه می سازد. حتی کلام شعرای بزرگ ادبیات کلاسیک ما، آن جا که از دل صاحب درد نکته بین اش، موشکافانه برخاسته اند، مثل ساری و جاری شده اند و در افواه و گویش های مردم قرون متمادی جای خوش نموده اند. به عنوان مثال به این مثل " دود از کنده بلند می شود " دل بدهید. این چهار کلمه کوتاه، مفید و مختصر چه اندازه حرف، معنا و حقیقت در خود جای داده است!؟آیا نمی شود در مورد آن ده ها ورق نوشت و ساعت ها صحبت کرد..!؟ در مورد همین چهار کلمه! و قس علی هذا...
ویژگی بارز دیگر مثل، شاید این باشد که جملگی استفاده کنندگان و شنوندگانش با اندکی اختلاف در موردش اتفاق نظر دارند و امروزه هم هر انسان متوسط الحالی با شنیدنش با آن به مخالفت برنمی خیزد و حس می کند باید به این گفته دل داد و گوش نیز! و با گواه قرار دادن دل و جان و اندیشه، بر صحت آن صحه می گذارد و حداقل دقایقی کوتاه غرق در فکر می شود.
مشخصه دیگر مثل ها، روانی لفظ و روشنی معنا و لطافت ترکیبی آن تواند بود. به طرز شگفت آوری بیش تر امثال قدرتمند پارسی از خاصیت سهل و ممتنعی نیز برخوردارند یعنی علاوه بر این که شاید داستانی و حکایه ای در پشت سر خود پنهان کرده باشند می توانند در حالات و موقعیت های نوظهور با تطبیق و هماهنگی در ساختار و فرم تازه تاسیس اش، بهترین کانسپت و معنا را از خود بروز دهند. این حالت در کلام شعرا و نویسندگان امروز نیز همین خاصیت خود را حفظ و ضبط کرده است. به عنوان مثال، شاید خیلی از زیستندگان امروز ما حتی نام مهرداد اوستا را نیز نشنیده اند اما بارها در کلام شان از بیت معروفش که مثل معروف این سال ها نیز هست استفاده کرده باشند:
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد! ، ندانی که چه دردی ست!
هم چنین بزرگان علم و دانایی ملل مختلف نیز تعاریف و توصیفات بسیار زیبا و ارزنده ای در مورد مثل دارند که به چند مورد از آن ها بسنده می کنم. لرد جان راسل (۹۲۷۱- ۸۷۸۱ ) Russell john lorb، مثل را حاصل نکته سنجی فردی نکته سنج می داند که با استفاده از خرد و دانش ذاتی خود آن را به وجود آورده است یا بهمن یار، مثل را جمله ای مختصر و مشتمل بر نوشته یا مضمونی حکیمانه می داند که به واسطه الفاظ روان و معانی روشن و صریح بین عامه مشهور شده است.
در هر صورت من، مثل را حاصل تجارب و اندوخته زندگی های واقعی بشری می دانم که در قالب کوچک و محدود خود، دریایی از اندیشه، تامل، درد، رنج، زیرکی و... نهفته است.
در ادامه این نوشتار در چند نوبت به صورت موضوعی به موتیفی خاص که در ضرب المثل های ما نمود و نمادی پررنگ یافته است اشاره خواهم کرد. طبیعی است که این کار بنده تنها می تواند مشتی باشد نمونه خروار عظیم و تنومند ادبیات غنی کلاسیک پارسی و قطره ای از این دریای جوشان و خروشان اندیشه مندی و نکته مهم تر در این باب این که علاوه بر امثال و حکم رایج بر زبان ها و مثبوت در فرهنگ های ضرب المثل، بسیاری از گفته ها و سروده های جان دار شعرا و عرفای نامدار ما به علت عدم توجه و تدقق، در هاله ای از فراموشی و نسیان گرفتار آمده اند و با توجه و بررسی ادبای عزیز در دل خود گنجینه های عظیمی از معانی بکر پروریده اند که می توانند حتی حالت مثل سایر یابند و دنیای معنای امروز ما را متحول کنند.
در یک تقسم بندی موضوعی که در خصوص ضرب المثل های پارسی انجام شده موضوعاتی چون: سخن گفتن با تمام جوانب آن، قدر استاد و آموزگار، امید و آرزو ، توکل به خدا و شناخت او، خوشبختی و بدبختی، فضایل نیکو و ستودنی انسان چون نوع دوستی، راست کرداری، پرهیز از غیبت و تهمت، دوستی و محبت، عشق و ... استخراج شده است که هر کدام دامنه وسیعی دارند. جالب است که شما در بررسی مثل ها به این نکته می رسید که پدران و مادران ما از هیچ نکته ای به سادگی عبور نکرده اند و تقریبا به همه مفاهیم و گفتنی های درخو د که امروزه نیز می تواند چراغ راه ما باشد با استادی تمام پرداخته اند. حتی با نام حیوانات مختلفی چون سگ ، گربه ، اسب، موش، خر و... با توجه و در نظر گرفتن خصوصیات ذاتی این موجودات با مصادره به مطلوبی ظریف مثل ساخته اند که حایز اهمیت است.
برای افتتاح این باب با موضوع تلاش و کوششی که برای نیل به هدف و نتیجه ای در خور است آغاز می کنم. انسان همواره می کوشد تا به آن چه در سر دارد جامه عمل بپوشاند و به آرزوهای خود دسترسی یابد. شرط این کامیابی این است که انسان شرایط خود را خوب بسنجد و با آگاهی و اشراف کامل از زندگی و توانمندی های خود، به مصلحت پیش برود. پس موضوعات به هم پیوسته و متصلی چون سعی و کوشش، تجربه و نتیجه عمل انسان ، مصلحت طلب و خواسته وی، انتخاب و هدف و... در این موضوع جای می گیرند که نیاکان ما به شیوایی هرچه تمام تر در امثال و حکم خود بدان پرداخته اند که شمه ای از آن چه گفته اند در این جا می آید:
- از تو حرکت، از خدا برکت
- ای که دستت می رسد کاری بکن- پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار (سعدی)
- به چوگان همت، توان برد گوی
- هر چند موثر است باران تا دانه نیفکنی، نروید ( مولوی)
- خوش آن چاهی که آب از خود بر آرد!
- سایه خورشید سواران طلب رنج خود و راحت یاران طلب (نظامی)
- تو و طوبی و ما و همت یار سعی هر کس به قدر همت اوست (حافظ)
- طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد- در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد (نشاط اصفهانی)
- قومی به جد و جهد گرفتند وصل دوست- قومی دگر حواله به تقدیر می کنند (حافظ)
- کار نیکو کردن از پر کردن است
- کس نتواند گرفت دامن دولت به زور- کوشش بی فایده ست وسمه بر ابروی کور ( سعدی)
- نابرده رنج ، گنج میسر نمی شود- مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد ( سعدی)
- همت اگر سلسله جنبان شود مور تواند که سلیمان شود
- ای دل خام طمع ، شرمی از این قصه بدار- کار ناکرده ، چه امید طمع می داری!؟ (حافظ)
- کوشش بیهوده ، به از خفتگی
- همت بلند دار که مردان روزگار- از همت بلند به جایی رسیده اند
- خوش بود گر محک تجربه آید به میان- تا سیه روی شود هر که در او غش باشد (حافظ)
و صدها مثل دیگر که به علت ضیق وقت در این مقال نگنجید. امید که به خواندن این نمونه های ارزشمند، لختی بیش تر به خود آییم و تلاش کنیم.
نویسنده : سالار عبدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست