سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

چالش یک سویه در دنیای مدرن


چالش یک سویه در دنیای مدرن

نمایش «دنیای زنها» بر خلاف اسم و ظاهرش به طور كامل به دنیای مردان می پردازد و تلاش می كند تا به هر نحوی كه شده, روابط مرد, در تقابل با زن را, مورد چالش قرار دهد و دنیای مردان را, دنیایی پوچ, فاسد و هرزه, تلقی كند

نمایش «دنیای زنها» بر خلاف اسم و ظاهرش به طور كامل به دنیای مردان می‌پردازد و تلاش می‌كند تا به هر نحوی كه شده، روابط مرد، در تقابل با زن را، مورد چالش قرار دهد و دنیای مردان را، دنیایی پوچ، فاسد و هرزه، تلقی كند.

در واقع نمایش «دنیای زنها» تلاشی است با اتكا به كلام زنان، برای ترسیم دنیای مردانی كه انگار هیچ ویژگی مثبت و برجسته‌ای ندارند.

نویسندهٔ دنیای زنها به صورتی یك‌جانبه به مردان می‌تازد و از آنان هیولایی می‌سا‌زد كه حتی درك این هیولا برای شخصیتهای زن نمایش هم باورپذیر و قابل قبول نخواهد بود.

شخصیتهای این نمایش، زنانی هستند كه در تقابل با جنس مخالف در تضاد قرار دارند و هیچ‌گونه حس اعتماد نسبت به آنان در وجود خود راه نمی‌دهند. زنان این نمایش در ظاهر به مردانی علاقه‌مندند كه این علاقه نه از روی عشق كه از روی عادت و ارضای حس درونی است و بیشتر این علایق در ذهن شخصیت اصلی زنان نمایش قرار دارد. نمایش در ظاهر خود، دنیایی فمینیستی دارد كه البته این فمینیست بودن نمایش ربطی به معنای واقعی كلمه ندارد. چرا كه در اصل فمینیسم به طرفداری حقوق زن در جامعه می‌گویند اما در دنیای زنها فمینیسم تنها به ضعف و قدرت زنان در برابر مردان، معنا شده است و تنها كاربردی ذهنی و عاطفی پیدا كرده است كه صدالبته این تعریف كامل و جامعی از این اندیشه نبوده است.

نویسنده برای زنان دنیایی ساخته است تا بلكه فرصتی بیابند و به بیان حقایق و دفاع از خود در برابر مردان بپردازند. اما حتی نگارنده هم، نگاه درستی به این جمع خصوصی ندارد. او در عنوان نمایش برای جمع بستن دنیای مورد نظرش به جای علامت جمع فارسی «الف و نون» (ان) كه درباره انسانها به كار می‌رود از علامت جمع «ه‍ و الف» (ها) كه در دستور زبان و نگارش فارسی برای جمع بستن اشیای بی‌جان و حیوانات به كار می‌رود استفاده كرده است و مقام زنان را تا حدی تنزل داده است.

نگارنده در جای به جای نمایش خیانت مردان به زنان و روابط بی قید و بند را مورد توجه قرار داده است و از این مقوله به عنوان حربه‌ای برای تضعیف مردان استفاده كرده است. به هیچ عنوان نمی‌توان مرد یا زن را در این مورد مقصر و مورد بازخواست قرار داد.

پرداختن به چنین موضوعی بی‌تردید نیاز به بررسی جنبه‌های جامعه‌شناسانه و روانشناسانه دارد و چه بهتر بود كه نگارنده به جای سطحی‌نگری عمق این فاجعه را هدف قرار می‌داد و جنبه‌های گوناگون این دست روابط را بررسی می‌كرد تا نمایش از عمق و غنای بیشتری برخوردار می‌شد و در عین حال هیچ‌گونه انگ طرفداری از جنس خاصی به نمایش وصله نمی‌شد.

طر‌ّاحی صحنه نمایش، در نوع خود، نوآورانه و خل‍ّاقانه است. استفاده از نمادهایی چون ساعت و صندوق، بر جذابیتهای بصری و مفهومی نمایش، افزوده است. اساس نمایش با دنیای زنها با تكیه بر كلام و بیان دیالوگها توسط بازیگران است. به نظر می‌رسد تكیه بر دیالوگ، اصلی‌ترین انگیزه برای نگارش نمایشنامه باشد كه البته دیالوگها به جز بیان روایتهای عاشقانه زنان در رویارویی با مردان اجتماع در محیط پیرامونشان در دل و روایتهای آنان در قالب اشعاری كه توسط خوانندگان دیروز و امروز، به بازار موسیقی عرضه شده است بار معنایی خاصی، به همراه ندارد.

دیالوگهای نمایشنامه هم، مانند موضوعیت داستان نمایش در سطح باقی می‌مانند و تأثیرگذاری خود را از دست می‌دهند.

ریتم نمایش دنیای زنها با توجه به فضای تلخ و سنگین نمایش، تند است و ضرب‌آهنگ خاصی در روند نمایش دیده نمی‌شود.

در نیمه او‌ّل داستان و در صحنه جدال «منظر» و «عاطفه»، این مورد به وضوح دیده می‌شود در طراحی میزانسنهای نمایش هم دقت لازم صورت نگرفته است.

به طور قطع تأمل بیشتر بر میزانسنها، می‌توانست در تفكیك صحنه‌های رئال و سوررئال تأثیرگذاری بیشتری داشته باشد.

پردیس افكاری، بازیگر نقش منظر به لحاظ فیزیك و میمیك انتخاب مناسبی است اما او در ارائه ویژگیهای نقش، موفق عمل نمی‌كند.

به لحاظ ظاهری، او پیرزنی دل‌آزرده است كه از بیماری میگرن رنج می‌برد افكاری، در صحنه‌های بسیاری كنترلش را روی حركات از دست می‌دهد و از پیرزنِ داستان، فاصله می‌گیرد. وی همچنین از بیان مناسبی برای اجرای تئاتر برخوردار نیست و نمی‌تواند حجم صدایش را بسته به موقعیتهای مختلف نمایش تغییر دهد. او در لحظاتی كه بر حس تكیه می‌كند بسیار موفق‌تر از لحظاتی است كه باید با تكنیك ویژگیهای رفتاری منظر را ارائه كند.

در نمایش دنیای زنان از موسیقی، به جای اینكه عنصری باشد تأثیرگذار در خلق فضا و كمك به پیشبرد فضای داستان و نیز تعیین ریتم و ضرب‌آهنگ نمایش، استفاده نشده است. و در جا به جای نمایش، موسیقی منفك از نمایش، به گوش می‌رسد و نه تنها پس‌زمینه فضای نمایش نشده است، بلكه عنصری كاملاً مجزا تداعی می‌شود كه گویا در صحنه قرار است ساز خودش را بزند.

مهرداد ابوالقاسمی