سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

نقدی بر كتاب «پیش درآمدی بر استبدادسالاری در ایران»


نقدی بر كتاب «پیش درآمدی بر استبدادسالاری در ایران»

آقای دكتر احمد سیف در كتابی كه با عنوان «پیش درآمدی بر استبدادسالاری در ایران» به بازار كتاب عرضه كرده است با نگاهی موشكافانه به دنبال كشف مجموعه عواملی است كه در طول تاریخ در جهت پیدایش و سخت جانی فرهنگی استبداد سالار عمل كرده اند و از سوی دیگر دلیلی بر ایستایی فرهنگ و عدم رشد و شكوفایی كشور شده اند

«ما هیچ نبوده ایم،

جز انبوهی واژه در سلسله ی اندوه»

احمد رضا غفاری

«برای اینكه مردم دادگری و برابری را دوست داشته باشند نیازمند به فضایل بزرگ نیستند فقط كافی است خودشان را دوست داشته باشند.»

● روبسپیر

آقای دكتر احمد سیف در كتابی كه با عنوان «پیش درآمدی بر استبدادسالاری در ایران» به بازار كتاب عرضه كرده است با نگاهی موشكافانه به دنبال كشف مجموعه عواملی است كه در طول تاریخ در جهت پیدایش و سخت جانی فرهنگی استبداد سالار عمل كرده اند و از سوی دیگر دلیلی بر ایستایی فرهنگ و عدم رشد و شكوفایی كشور شده اند. در واقع او با كاوش در لایه های ذهن «من ایرانی» سعی در تبیین عناصری دارد كه در طول تاریخ دیرپای این سرزمین در دل فرهنگ و روابط اجتماعی نهادینه شده و همچنان سلسله وار به تداوم فرهنگی استبدادپرور توان و نیرو بخشیده اند. عناصری كه با توجه به كهن‍سالی تاریخ این مملكت آنچنان در تار و پود هستی یكایک ما رسوخ كرده اند كه بازیابی و شناسایی آن ها كار چندان ساده ای به نظر نمی رسد هر چند تأثیر حضور آن ها در تمام حوزه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و هنری كاملاً ملموس و قابل مشاهده است. تا آنجا كه حضور نامریی این عناصر هم در رفتار و كردار عامی ترین افراد جامعه خود را نشان می دهد و هم به شكل های گوناگون در اذهان و تفكرات روشنفكران متقدم و متأخر حضور خود را اعلام كرده و می كند.

آقای سیف در كتاب مذكور به خواننده بینشی وسیع ارایه می دهد. او در اثر درخشان خود سنت ها، بینش‌ها، مناسبات اجتماعی و شخصیت ها را بازبینی و بازشناسی می كند و كلیه ی عواملی را كه در تداوم چنین فرهنگی مؤثر بوده اند به زیر ذره بین نقد می برد و از این رهگذر جانانه می كوشد ـ و تا حد زیادی هم موفق می شود ـ كه سره را از ناسره بازشناساند.

در واقع او، تمام پیشینه ی تاریخی ما را با همه ی گران‍باری اش در ترازوی نقد می گذارد و از خواننده می خواهد تا با نگاهی دیگرگونه و رها از پیرایه های ارزشی و تعصبات ملی و مذهبی به بازشناسی و تحلیل فرهنگ حاكم بر سرزمینش همت گمارد.

و لذا با توجه به مواردی كه بیان شد ـ و نیز با عنایت به اینكه اگر یكی از وظایف روشنفكر در جامعه سنت شكنی و نقد گذشته با توجه به نیازهای زمانه ی خویش باشد به طوری كه بتواند عوامل پیش برنده ای را در جهت رشد و توسعه ی فرهنگ به مخاطبینش بازشناساند‍ ـ پدیدآورنده ی كتاب حاضر از انجام این وظیفه نسبتاً سر بلند بیرون آمده است. اما موارد قابل ذكری هم در این كتاب وجود دارد كه قابل بررسی و تعمق می باشند كه در این جُستار به آن ها اشاره خواهد شد.

حال ببینیم آن مجموعه عوامل كدامند؟

مشكلات كتاب به عقیده ی من در دو دسته ی كلی به شرح زیر قابل توضیحند:

نكته ی اول اینكه نویسنده در این كتاب برای تبیین و تفسیر دیدگاه خود سخن از عواملی می گوید كه به نظر می رسد خودشان عوامل دست دومی ـ و یا در خوش‍بینانه ترین حالت عوامل كامل كننده در كنار عناصر دیگر باشند. به عنوان نمونه در صفحه ی سیزده كتاب اولین پیش شرط پیدا شدن فرهنگی استبدادسالار «عدم فردیت» بیان شده است. نگارنده عوامل مؤثر دیگری را نیز در این كتاب ذكر كرده كه به نظر وی به ترتیب، پذیرش نابرابری و شیوه ی نگرش حاكم بر جامعه اندكه این مورد یعنی شیوه ی نگرش بر جامعه را به دو بخش كلی تقسیم می كند:

الف) نگرش سكولار كه حامی سلطنت مطلقه است.

ب) نگرش ایمان سالار كه مبلغ پوچی این جهان و زندگی دنیوی است.

ضعف نفس در انسان ایرانی، ترس، عدم رشد و تكامل زبان در حوزه های فرهنگ، سیاست و هنر كه این عامل خود منجر به پیدایش عوامل دیگر شده كه از آن ها با عناوین محافظه كاری در عرصه های سیاست، فرهنگ و عدم رشد اندیشه یاد گردیده است.

اما هنگامی كه به مجموعه عوامل مطرح شده در كتاب نگاهی اجمالی می اندازیم درمی یابیم كه این عوامل نه در عرض هم بلكه همگی در یک طول قرار می گیرند، به طوری كه هر كدام می توانند دلیل بوجود آمدن عوامل دیگر باشند. در پایان نتیجه این خواهد شد كه در این كتاب برای درک این معضل تاریخی نقطه ی ثقل مشخصی به خواننده شناسانده نمی شود یعنی مؤلف در كل كتاب تنها به صورت جسته گریخته عناصری را بیان می كند كه هر كدام می توانند به تنهایی دست كم یكی از عوامل مؤثر در قوام بخشیدن چنین فرهنگی باشند و همین طور است اگر بر اساس این منطق یک رشته عوامل دیگری را نیز ردیف كنیم كه از آن جمله اند خودسانسوری، عدم كار فكری، عدم رشد عقلانیت و عقل ستیزی، عدم پیدایش كلان شهرها و نهایتاً عدم رشد مدنیت. و لذا با وجود چنین نقصی است كه در نهایت خواننده نمی تواند به نتیجه ای قطعی برسد.

و نكته دوم:

بعضی از عوامل مطرح شده از سوی مؤلف با هم متضاد هستند. یعنی در واقع از دو دیدگاه متفاوت و مختلف سرچشمه می گیرند كه نمی توان آن ها را با هم جمع كرد. به عنوان نمونه در صفحه ی سیزده كتاب اولین پیش شرط اینگونه بیان می شود:

«پیش شرط پیدا شدن فرهنگی استبدادسالار این است كه در جامعه، فرد فردیت نداشته باشد.»

و سپس یكی دیگر از عوامل را در همان صفحه بدینگونه معرفی می كند:

«یكی دیگر از مقدماتش پذیرش نابرابری است.»

و از همین ابتدا خواننده ی كتاب با دو مفهوم متضاد روبرو می شود. همانگونه كه نبودن فردیت زمینه ساز استبدادسالاری است، وجود آن نیز می تواند زمینه ساز لیبرالیسم باشد و به نظر می رسد كه آقای سیف انتظار داشته از همان ابتدا در كشور به جای ظهور استبدادسالاری، نوعی لیبرالیسم شكل بگیرد كه در نهایت با توجه به استنباط ایشان، آنچه كه موضوع را بیشتر متناقض می كند بیان شرط دوم، یعنی «نابرابری» در برابر «عدم فردیت» است. همانگونه كه نویسنده معتقد است «واژگان نیز جان دارند.» (ص ۱۷)، ما نیز معتقدیم كه هر واژه بار معنایی خاصی را در ذهن تداعی می كند، لذا آنچه كه این دو واژه در فرهنگ واژگان سیاسی به دنبال خود دارند از دو تفكر كاملاً متضاد حكایت می كنند و هر كدام متعلق به پایگاه فكری خاصی هستند.

نیازی به گفتن نیست كه «فردیت» زمینه ساز لیبرالیسم است و بحث نابرابری و عدالت اجتماعی را باید در باورهای سوسیالیستی جستجو كرد كه با این توصیف نمی توان این دو شرط را در كنار یكدیگر قرار داد.

در صفحه ی چهارده كتاب عامل دیگر اینگونه ذكر می شود:

«با دو شیوه ی نگرش و دیدگاه روبرو بوده ایم كه هر كدام به سهم خویش در تدارک زمینه ی پذیرش استبداد و قوام بخشیدن به آن كارساز بوده اند، از یك‍سو در نگرش غیرمذهبی یا سكولار، نگرش سلطنت مطلقه را داشته ایم كه موجودیت فرد را در شاه خلاصه می كرد، [و] از سوی دیگر می توان به نگرش ایمان سالاران اشاره كرد كه مبلغ پوچی این زندگی بوده است.» (ص ۱۴)

مسأله ای كه ممكن است در هنگام مواجهه با واژگانی چون سكولار و ایمان سالار، ذهن خواننده را با مشكل روبرو كند كاربرد این واژه هاست. یعنی اینكه به نظر می رسد نویسنده از این كلمات استفاده ی به جا نكرده باشد. چون اینطور استنباط می شود كه نگرش سكولار صرفاً معنای حمایت از سلطنت مطلقه را می دهد و همه ی ایمان سالاران نیز مبلغ پوچی این دنیا هستند. اما این نكته را نباید به فراموشی بسپاریم كه در طول تاریخ در ایران، ما به هیچ وجه با قدرت حاكمه ی سكولار مواجه نبوده ایم و همیشه شاهان تحت نفوذ شدید مذهبیون بوده اند. كه در اثر انجام چنین فرآیندی می بینیم كه فردیت انسان ایرانی یا در سایه ی اهریمنی یک شاه قدر قدرت به باد فنا رفته است و یا در مجموعه ای از بینش ها و اعتقادات خرافی محو و نابود شده است. نویسنده عوامل دیگری را نیز در ادامه خاطر نشان كرده كه عبارتند از ترس و عدم یا ضعف اعتماد به نفس در انسان ایرانی، كه در توضیح آن ها چنین می نویسد:

«دلیری قبل از هرچیز و بیش از هرچیز اعتماد به نفس لازم دارد كه با هیچ بودن همگانی جور در نمی آید.» (ص ۱۶).

و باز در ادامه می نویسد: «مادام كه ترس نریزد، چیزی دگرگون نمی شود و به اعتقاد من این یكی از زمینه های ایستایی تاریخ ما است.» (ص ۱۶).

با توجه به عامل نخست (عدم فردیت) كه توسط مؤلف به عنوان عاملی مهم معرفی شده می توان نتیجه گرفت كه عامل ترس و ضعف اعتماد به نفس می توانند از همین عامل یعنی عدم فردیت بوجود آمده باشند. اما در همین زمینه نكته ی قابل ذكر این است كه تاریخ این سرزمین شاهد مبارزات بی امان و طولانی مدت بر علیه مستبدین بوده است و در این مبارزات مردم همیشه مستبدی را رانده اند و سر بر آستان مستبد دیگری نهاده اند. پس در یک مقطع خاص ترس مبدل به دلیری و ضعف نفس تبدیل به كرامت نفس شده است، اما مسأله ی اصلی اینجاست كه این حركت نمی تواند به صورت خلق الساعه پدید آمده باشد بلكه ریشه در عامل دیگری دارد كه نویسنده چندان به آن نپرداخته است و به نظر راقم این سطور آن عامل عدم رشد عقلانیت و یا به عبارت دیگر عقل ستیزی نهفته در دل فرهنگ ماست. چرا كه در هركجا كه خردگرایی رشد و توسعه پیدا نكند مجموع اعمال آن جامعه بر احساسات و حركت های توده وار متكی خواهد بود و اساساً در اثر نبود چنین عامل گرانبها و سترگی است كه حركت های انقلابی در این‍گونه جوامع یا عقیم هستند و یا اینكه حاصل تلاش جمعی توده های مردم در جهت رشد و توسعه قرار نخواهند گرفت و اینجا نباید از ارزش و اهمیت كار فكری غافل بود كه اگر انجام نگیرد، تثبیت و تداوم فرهنگ استبدادسالار و استبدادپرور نیز به تبع آن گریزناپذیر خواهد بود. و بالاخره نكته ی پایانی قابل ذکر در مورد این اثر، عدم ترتیب و توالی عوامل ذكر شده است. یعنی در واقع می توان هركدام از عوامل مطرح شده را بر دیگری مقدم دانست و در نتیجه خواننده با این پرسش مواجه می شود كه كدام یک از عوامل عامل اصلی و نقطه ی ثقل ایجاد و تداوم فرهنگ استبدادسالار در این كشور بوده است.

به عنوان آخرین نكته در پایان این مقاله بیان این حقیقت ضروری است كه برای رفع معضلات به مطالعه و كار فكری نیازی سوزان داریم و جامعه ی ایرانی بشدت به دلیری و رشادت در عرصه ی فرهنگ محتاج است تا بتواند در حین نقد گذشته ی تاریخی خود به راهكارهای تازه ای در جهت رشد و توسعه ی جامعه در حوزه های مختلف دست یابد.

«پیش درآمدی بر استبدادسالاری در ایران»

نوشته ی دكتر احمد سیف

چاپ اول: بهار ۱۳۷۹ - تهران

ناشر: نشر چشمه

بها: ۱۵۰۰ تومان

میرجواد سیدحسینی



همچنین مشاهده کنید