چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
تئاتر ما نسبتی با مخاطب ندارد
▪ آخرین تئاتری که دیدید در چه تاریخی بود، چه نام داشت و چه تأثیری بر شما گذاشت؟
ـ فکر میکنم نمایش «هابیل» بود که در حدود دو سال پیش دیدم. احساس کردم یک بیان متفاوتی از آن مضمون ارائه کرده است.
▪ وضعیت تبلیغات تئاتر کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
ـ زیاد خوب نیست. دو مشکل در تئاتر وجود دارد؛ مشکل اول این است که اساساً تئاتر ما نسبتی با مخاطب ندارد یعنی متأسفانه به دلایل و عوامل گوناگون در طول سالیان دراز اتفاقی که افتاده این است که هنرمندان ما در رشتههای مختلف تجسمی، نمایشی و ... به نوعی مبتلا به این ایراد بزرگ شدهاند که خودشان برای خودشان کار میکنند. مثل خیلی از ما روزنامهنگاران که مطلب را به جای اینکه برای مردم بنویسیم، برای رفیق، استاد و یا همکارمان مینویسیم. این مشکل جدی تئاتر، البته به نظر من است، که به جای اینکه مخاطب آثار ما عامه مردم باشد، یک طبقه و یا قشر خاصی است که خیلی وقتها ممکن است بیاید تئاتر را نگاه کند، بدون اینکه تجربهای به تجربیاتش اضافه شود. مشکل دوم این است که همین وضعیتِ کمابیش نامطلوب هنر نمایش در کشور، ابزارهای اطلاعرسانی ندارد. این بخش به بخش قبلی هم مربوط میشود؛ یعنی شاید این مشکل به نوعی زاییدة مشکل قبلی است کما اینکه میبینید کاری مثل «خورشید کاروان» با طیف تعریفشدهای از مخاطب ارتباط برقرار میکند، یا کارهای خاص آقای بهزادپور، که کارهای ترکیبی است و شاید نتوان آنها را دقیقاً تئاتر نامید. من امسال در اصفهان شاهد آن بودم، آن قدر ارتباط موفقی با مخاطب برقرار میکند که خود مخاطب، اطلاعرسانیاش را انجام میدهد.
ولی در وضعیت فعلی خیلی از مخاطبان ما از وجود بعضی از این تئاترها باخبر نمیشوند. ما در روزنامه همشهری یکی از مواردی را که اخیراً سعی کردیم خیلی به آن توجه کنیم، این است که در صفحه راهنما که جایگاه اطلاعرسانی محصولات و فعالیتهای فرهنگی است، به طور خاص به تئاتر، جدیتر بپردازیم ولی اینها قدمهای کوچکی است و اینطور نیست که به تعبیر شما یک جریان قوی اطلاعرسانی باشد تا بتواند منِ مخاطب را به پای صحنه بکشاند برای تماشای اثر.
▪ با توجه به دلایلی که برشمردید، این ضعفها از هنرمندانی است که کار میکنند، یا مدیریت و سیاستگذاری است که برای تئاتر ما میشود؟
ـ هر دو. فکر میکنم هم خروجی این فعالیت فرهنگی و محصول آن، آن طور نبوده است که به ذائقه و نیاز و دغدغة مخاطب نزدیک باشد، از آن طرف هم مدیریتهای فرهنگی چنانچه شایسته است برای ایجاد این ارتباط تلاش نکردهاند. چون به هر حال این قصه، قصه دوطرفه است یعنی هر چه کیفیت و ارتباط نزدیکتر باشد محصول بیشتری حاصل میشود که اثرش روی مخاطب بیشتر است، هر چه ارتباط با مخاطب بیشتر باشد، کیفیت، افزایش پیدا میکند و این چرخه دائماً فعالتر و سرعت و ریتم این جریان بیشتر میشود. هم هنرمندان و هم سیاستگذاران و مدیران فرهنگی میتوانند بر حرکت و گردش این چرخه ارتباطی، اثرگذار باشند. به نظر من هر دو به یک میزان تأثیرگذارند.
▪ چقدر با مشکلات بچههای تئاتر آشنا هستید؟
ـ کمابیش مطلع هستم، اما نه به شکل حرفهای؛ بلکه در حد یک مخاطب عام با دغدغههای فرهنگی و یا یک روزنامهنگار با گرایش فرهنگی که به من مربوط میشود.
▪ در تئاتر فعلی ما نکاتی هست که شما به آن انتقاد داشته باشید؟
ـ مهمترین نکتهای که به نظرم میرسد این است که تئاتر ما مثل بقیه هنرها به روز نیست و زبان مسئله و نیاز و ماجرای روزگار نیست. این مشکل اصلی تئاتر است. اگر این اتفاق بیفتد ـ البته همیشه این طور نیست، من وجه غالب را میگویم ـ به نظرم روی بقیه جوانب تأثیر خواهد گذاشت. یعنی ما ایراد را از هر طرف بررسی کنیم به طرف دیگر میرسیم. مثلاً اگر حالا شما بگویید کدام نظام آکادمیک ما برای آموزش دچار مشکل است، ادعا خواهد شد که سیاستگذاری در حوزه آموزش فرهنگی باید تغییر بکند. وقتی به سراغ سیاستگذاری بروید، خواهند گفت وضع موجود و آدمها، بیشتر از این نیستند. سراغ آنها بروید خواهند گفت سیاستگذاری و سرمایهگذاری هم باید در کنارش باشد. یادم میآید که میگفتند دکتر منتظری (متولی وقت تئاتر) رفته بود جلوی درِ مجلس و در راه نمایندگان خوابیده و اعتصاب کرده بود تا بودجه تئاتر تأمین شود.
وقتی مدیر فرهنگی برای اینکه بودجه حوزه تحت مدیریتش را تأمین کند، ناچار است خودش را به آب و آتش بزند تا بودجه تأمین شود، چرا؟ چون نگاه از بالا، نگاه کلان نیست. به هر حال این کارها، کارهایی هزینهبر است و چه بخواهیم و چه نخواهیم باید برای تحصیل یک هدف در درازمدت سرمایهگذاری کنیم. در حوزه فرهنگی سرمایهگذاری اقتصادی خیلی با محاسبات مالی دیگر حوزهها تعریف نمیشود. یک وقتی مقام معظم رهبری تعبیری داشتند که در اینجا (حوزه فرهنگی) از صرف کردن به تعبیر مصطلح حرف نزنید، صرفة اقتصادی ممکن است نداشته باشد، ولی به معنای عمیق فرهنگیاش هزینه کردن به صرفه است و تأکید میکردند که مدیران فرهنگی باید در حوزههای فرهنگی به لحاظ مالی سرمایهگذاری و پول خرج کنند. دیگر اینکه سرمایهگذاری فرهنگی در درازمدت جواب میدهد و این طور نیست که در یک دوره کوتاه نتیجه دهد. مشکل دیگری هم که وجود دارد و از این بحث خارج است، این است که اهل هنر به دلایل گوناگون، که مجال تحلیل آن در اینجا نیست، با جریان غالب مدیریت و نظام حاکم کشور، زبان و ادبیات مشترک و یکسان و قابل اعتنایی ندارند.
راجع به دلایلش الان نمیشود صحبت کرد ولی چیزی که مشهود است این است که متأسفانه چون این ارتباط وجود ندارد هنرمندی که در تئاتر کار میکند، احساس میکند طرف مقابل جایگاهش، احساسش، دغدغههایش، نقشش و اهمیتش را درک نمیکند و طرف مقابل هم احساس میکند ـ به شکل خوشبینانه و محترمانهاش ـ یک تلاش و فعالیت بیحاصل و بیمعنی صورت میگیرد که هیچ نتیجه و ثمر آن چنانی هم ندارد. این یکی از نکاتی است که ایجاد مشکل میکند؛ یعنی یکی از بخشهایی که اینجا هست و به نظر من خیلی هم جدّی است، به تعبیر من یک تصور غلط و یا ناقصی از نظام تربیتی اسلام در ذهن بعضی از ما وجود دارد و آن تصور ناقص یا نادرست ناشی از یک نگاه بسیط و مطلق به انسان است و آن تصوّر این است؛ انسانی که اسلام تربیت میکند لزوماً باید همان انسان کاملی باشد که در عالیترین شکل، ممکن است حاصل شود.
در این تصور انتظار میرود که آن انسان کامل با جمیع جهاتی که در نظام تربیتی اسلامی در عالیترین سطوحش تعریف شده است، به یک شکل و سطح حاصل شود و به وجود بیاید و تربیت شود و همه انسانها و تربیتشدگان این مکتب هم باید همین شوند در حالی که وقتی دقیق و عمیق نگاه میکنیم، میبینیم که ما اینجا یک خط تولید نداریم که بخواهیم همه را یک شکل در آوریم. احوال، شرایط، نیازها، نیازمندیها و قابلیت آدمها با هم فرق میکند و قرار هم نیست همه مثل هم شوند.
خود امیرالمؤمنین، علی (ع)، هم وقتی با اصحاب خودشان صحبت میکنند و راجع به زهد و تقوا و ویژگیهای شخصیتی خودشان حرف میزنند بلافاصله میفرمایند که شما از پسِ این چیزها بر نمیآیید، آن چیزی که از شما انتظار میرود این است که حداقل تقوا، پرهیزگاری و مراعات حدود را بکنید و خط قرمزها را لحاظ کنید. قرار نیست همه شما امیرالمؤمنین، علی (ع)، باشید. مشکلی که وجود دارد این است که ما خط تولید نداریم و قرار نیست همه، مثل هم شوند. احوال آدمها با یکدیگر فرق دارد. بنابراین ممکن است ما هنرمندی را ببینیم که تیپ و ظاهرش برای ما خوشایند نباشد، ما اگر قرار باشد به او با نگاه و چشم امام جماعت مسجد نگاه کنیم خیلی مشکل به وجود میآید، درحالی که یک رشته چیزها اقتضای شرایط اوست و یک رشتة ظواهر و احوالات برای این عالم است. کما اینکه اگر کسی در محیط حوزه علمیه قم باشد ادبیات، لحن، منش و روحیهاش عوض میشود و در او یک قالبی شکل میگیرد و کسی هم که در رشته پزشکی تحصیل کرده باشد ناخودآگاه میبینید ادبیات و تیپ او همه به آن سمت و سو میرود. این واقعیتی است که نمیتوان منکرش شد.
کسی هم که هنرمند است آرایش مو، تیپ و ظاهرش به آن سمت میرود. اگر قرار باشد ما با آن نگاه ببینیم و انتظار داشته باشیم که او لزوماً قیافه و ظاهرش همان باشد که ما انتظار داریم، مثلاً مثل امام جماعت مسجد ما باشد، این باعث میشود که ما از همان ابتدا با مشکل مواجه شویم و این آدم را یک آدم منحرف و مسئلهدار و بیدین و بیاعتقاد تلقی کنیم. در حالی که شما میبینید در سیرة اهل بیت (ع) به این نکته هم توجه شده است. ائمه (ع) وقتی با شاعر و هنرمندی روبهرو میشدند، توجه داشتند که این آدم، اقتضای احوال و تیپش همین است و اصرار نمیکردند که حتماً باید ظاهر او همان طور باشد که مثلاً یکی از اصحاب خاصشان دارد. مثلاً امام صادق (ع) وقتی با یک شاعری روبهرو میشدند انتظار نداشتند که تیپ و ظاهر او، تیپ و ظاهر یکی از اصحاب خاص ایشان باشد.
دِعبِل و ... ممکن است به اقتضای شاعر بودنشان یک ژولیدگی و آشفتگیِ ظاهری داشته باشند. ائمه (ع) اگر در روزگار ما هم میزیستند همین طور بودند. آن چیزی که ایشان از هنرمند انتظار داشتند این جلوه ظاهری و کپیکاری نبود. انتظار نداشتند شابلون بگذارند و همه را مثل هم درست کنند. انتظاری که داشتند این بود که او حداقلی را که همه باید داشته باشند، رعایت کند؛ یعنی حرام نخورد، به مال مردم تعدی نکند، واجبات الهی را انجام دهد، حدود را رعایت کند و نکته اصلی اینکه، در مسیر حق باشد. اگر هنر به تقویت جبهه حق کمک میکند، ارزش خودش را دارد و از ما تلقی میشود و آن را در جبهه باطل قرار میدهیم؛ ولی اگر هنرمندی ریش بلند هم داشته باشد، انگشتر عقیق هم دستش بکند ولی هنر، اثر و کار و تلاش او جبهه حق را تقویت نکند، از ما نیست و هیچ ارتباطی هم با ما ندارد. مبنا این است. این مسئله که میگویم، مسئله جدی ما در این روزگار است و فقط هم به تئاتر اختصاص ندارد. آن چیزی که از همه انتظار میرود اتفاقاً یک حداقلی است که از همه بر میآید یعنی آن چیزی که ما از یک هنرمند از موضع دینی و اعتقادی انتظار داریم، آن حداقلی است که همه میتوانند انجام دهند. بعد از این بقیه چیزها باید پلهپله بالا رود.
بعضیها ممکن است به آن برسند و بعضی هم نرسند و ربطی هم به هنرمند و غیر هنرمند ندارد. ممکن است کسی روحانی باشد و به آن پله بالای بالا نرسد و یک فروشنده گمنامی در شهرستان به بالاترین پله مدارج معرفتی، عرفانی و الهی رسیده باشد. اما وقتی میخواهند محاسبه کنند به این حداقل نگاه میکنند نه به آن حداکثر. بنابراین با این حداکثر دیگر بحث ما، بحث ظاهر و تیپ و ... نیست چون به هر حال یک مسائلی را نمیتوان منکر شد، کسی هم که با این وادی آشنا باشد میفهمد که اقتضای این کارها و محیط چیزهایی است که شما نمیتوانید انتظار داشته باشید کسی که به یک مسئله غامض علمی فکر میکند، مثل نیوتن، ساعتش را اگر به جای تخممرغ در دیگ بیندازد، هیچ کس هم این رفتار او را حمل بر جهالت و نادانی و پایین بودن ضریب هوشی او نمیکند، اتفاقاً همه این را درک میکنند که او چون از استاندارد بالاتر است، این حال را دارد.
ما ممکن است هنرمندی را ببینیم که آنقدر در نقش خودش فرو رفته که بعضی رفتارهای ابتدایی و محاسبات اجتماعی ظاهری را ممکن است رعایت نکند. ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که او در ساعت دو مانند سردبیری همشهری رفتار کند، در ساعت چهار به روی صحنه برود و بهترین نقش را بازی کند و بعد ساعت شش بعد از ظهر مثل یک پدر وفادار در خانهاش باشد و در ساعت هشت شب مثل یک مجری تلویزیون برنامه اجرا کند. اینکه ما اینگونه قضایا را بخواهیم روی کاغذ بیاوریم خیلی با واقعیت بیرونی تطبیق نمیکند. آن چیزی که واقعیت دارد این است که به نظر من این هنرمند را باید ابتدا به رسمیت شناخت، شرایط، احوال، موقعیتها و ویژگیهای شخصی این آدم را در نظر گرفت و متناسب با وضعیت کلی او انتظارات را تعریف کرد. اگر ما با این نگاه وارد شویم شاید خیلی از توقعاتمان فرق کند و نگرشمان متفاوت گردد.
▪ در صحبتهایتان به دکتر منتظری اشاره کردید، مدیریت ایشان بر تئاتر ما چه تأثیری داشت؟
ـ واقعیت این است که بعد از دورانی که در مدرسه تئاتر بازی میکردیم، تئاتر را هیچ وقت حرفهای دنبال نکردم. دوستان بسیار زیادی در این حرفه دارم و به تناسب هم از لطفشان بهرهمند بودهام. گاهی به تماشای کارهایشان رفتم و ارتباطمان حفظ شده است ولی هیچ وقت در محیط حرفهای به معنای دقیقش حضور نداشتم، شاید حضورم در محیط حرفهای سینما نزدیکتر و جدیتر، تا حدی، بوده است. به این جهت از جزئیات، چندان مطلع نیستم ولی در حد کلیات همیشه، چه در آن دوران و چه در دورانهای بعدی، کارهای دکتر منتظری و شخصیت ایشان به عنوان یک مدیر فرهنگی توانمند برایم ستودنی بوده است. یعنی در این قصه خیلی مهم است که مدیران فرهنگی ما در آن حوزهای که کار میکنند باید آن حوزه را بشناسند. اگر خودشان برآمده از زوایای پایین و لایههای زیرین آن حوزه نیستند، لااقل آن حوزه را به درستی بشناسند و ثانیاً پای کار بایستند و از اینکه ساعتها با یک نفر سر و کله بزنند یا برای تماشای تمرین یک نمایشنامه پای صحنه بروند از تعقیب جزئیات یک کار ابا نداشته باشند. حالا هر کس در حوزه فعالیت خودش، در تئاتر هم به طور خاص. این از عواملی است که میتواند خیلی کمک کند. خوشبختانه در طول سالهای مختلف هنر تئاتر از این موهبت برخوردار بوده است، مدیرانی داشته که با محیط آشنا بودند ـ حال جدای از گرایشهای فکری و سیاسی فکر میکنم هر کس نگاه کند به این مسئله اعتراف میکند ـ مشکلی که وجود دارد این است که در سطوح بالاتر مدیرانی که برای مسائل کلان تصمیم میگیرند ـ فکر میکنم ـ ارتباط نزدیکی با تئاتر ندارد.
▪ ایراد از کجاست که سطوح بالا با تئاتر ارتباط نزدیکی ندارند؟
ـ فرض کنید برای یک اداره نمایش مدیر انتخاب میکنیم. طبیعی است که مدیر را از واحد موسیقی نمیآوریم. ولی وقتی بالاتر میآییم، اداره نمایش، اداره موسیقی، اداره کتاب و ... همه آنها قرار است زیر نظر یک نفر قرار بگیرند. در عمل امکان و فرصت اینکه مدیر تئاتر و نمایش، مدیر کلان مجموعه باشد که از علاقه، شناخت و گرایش خودش به نفع نمایش و تئاتر استفاده کند، کم پیش میآید. عامل حسابشدهای هم ندارد.
▪ به نظر شما یک مدیر تئاتری، لزوماً باید تئاتری باشد یا میتواند از تئاتر هیچ اطلاعی نداشته باشد، ولی مدیر باشد. به طورکلی مدیر مجموعه تئاتری چه شاخصههایی باید داشته باشد؟
ـ در همه حوزههای فرهنگی یک رشته، ویژگیها به نظرم مشترک است و اختصاصی به آن حوزه ندارد. شما همین سؤال را دربارة تجسمی، سینما و همه رشتههای دیگر هم میتوانید بکنید. یک سلسله ویژگیها، ویژگیهای مشترک است و اینکه یک مدیر مدیریتش، مدیریت درازمدت باشد و تنگنظر نباشد؛ یک مدیر به نیروی انسانی توجه کند؛ یک مدیر به ارتباط با مخاطب اهتمام داشته باشد، اینها کلیات است. ولی وقتی حوزه مدیریت را در مدیریتهای فرهنگی محدود میکنید و مثلاً میگویید مدیر تئاتر و نمایش طبیعتاً باید حوزه را بشناسد.
من نمیگویم لزوماً باید بازیگر یا کارگردان تئاتر باشد تا مدیر خوبی باشد. چه بسیار بازیگران، کارگردانان و نویسندگان نمایشنامه که ممکن است توانایی مدیریت نداشته باشند و بالعکس چه بسیار مدیرانی که بتوانند به خوبی مجموعه را اداره کنند ولی نتوانند حتی برای اجرای یک دیالوگ کوتاه به روی صحنه بروند. این است که اگر یک مدیر فرهنگی وقتی با مخاطب خودش روبهرو میشود، شرایط او را درک نکند هیچ وقت نمیتواند آن حوزه را مدیریت کند. یکی از مشکلاتی که الان ما در مدیریت فرهنگی داریم این است که البته گاهی متأسفانه مدیری تصمیمگیری به او محول میشود و با یک نظر شخصیِ او خیلی مسائل اتفاق میافتد که خودش از سطوح پایین با ماجرا درگیر نبوده است. نکته مهم این است که مدیر تئاتر باید به تئاتر علاقه داشته باشد و تئاتر را ارزشمند و مؤثر بداند و به نقش و تأثیر تئاتر باور پیدا کرده باشد، در غیر این صورت نمیتواند مدیریت کند. اگر کسی در حوزه نمایش کار کند و خودش به این قصه باور قلبی و جدی نداشته باشد، طبیعتاً همه کارها با تعارف و تشریفات پیش خواهد رفت.
▪ از نظر شما نمایشهای مذهبی چه خصوصیات و شاخصههایی باید داشته باشند؟
ـ یک بخش ماجرا اختصاص به نمایش مذهبی ندارد؛ یعنی هنری که به طور زنده با مخاطب ارتباط برقرار میکند و جنسش، جنس رسانهای است این تا با روح مخاطب ارتباط برقرار نکند هیچ وقت موفق نمیشود؛ حالا چه تئاتر مذهبی باشد و چه غیر مذهبی. یک بخشی از ماجرا به طور خاص به کار مذهبی بر میگردد که جنسش، جنس باور و اعتقاد ماست. اینجا یک بخشش باز، بین عقیده ما و سایر عقاید مشترک است، یعنی شما یک تئاتر مسیحی و کلیسایی را نگاه کنید، میبینید که در آن یک رشته ویژگیها مشترک است. فرض کنید کارشناسان و اهل فن سینما و هنر مسیحی میگویند ما نمای بسته از مراسم مذهبی تراژیک نمیگیریم برای اینکه وقتی شما در یک جمعی حضور دارید و دعا میخوانید و گریه میکنید، گریه کردن بغل دستی شما به شما احساس منتقل میکند و شما را در فضا قرار میدهد ولی وقتی همین برنامه را از تلویزیون میبینید، قیافه او در حالی که دارد گریه میکند برای شما چه بسا ممکن است ناخوشایند باشد.
ولی از مراسم مذهبی شاد، نمای بسته میگیریم. اینکه ما در مراسم مذهبی تراژیک نمای باز میگیریم و در مراسم مذهبی شاد نمای بسته میگیریم، چیزی است که چه طرف، بودایی، مسیحی، یهودی و مسلمان باشد، یک سلسله قواعد و قالبهای کار هنری و حرفهای در مراسم آیینی و مذهبی است و یک رشته چیزها به عقیده ما به طور خاص بر میگردد و آن این است که هنرمند مسلمان و معتقد اثر کار خودش را فقط در یک بازده زمانیکوتاه مدت سر صحنه نمیبیند، حتی میمیک صورتش را، فقط اثرش را در بازخورد نگاه مخاطب، دنبال نمیکند.
این نصف ماجراست. نصف دیگر ماجرا به نیت، اخلاص و عقیده او بر میگردد که میتواند این کار را برایش در آخرت جاودان کند، یعنی عقیده و ایمان هنرمند مسلمان این است که من این کاری را که انجام میدهم یک هدف و غایتی را دنبال میکند مثل هر عبادت دیگری. ما اگر میگوییم هنرمند مسلمان میتواند نمایشی را به قصد عبادت بازی کند، تعارف نمیکنیم و یا برای اینکه هنرمند از فرد روحانی که الان دارد برای او سخنرانی میکند، خوشش بیاید، نمیگوییم. این باور ماست که در مورد تئاتر هم صدق میکند.
در اینجا هنرمند قرار است با حضور خودش در صحنه، عبادت کند و این کار جاودانه و ماندگار برای آخرتش شود، یعنی عُمق و بعدی در حد بینهایت پیدا کند. فرق هنرمند مسلمان و معتقد و باایمانی که به این موضوع توجه و یقین و باور دارد با کسی که دارد همان تئاتر مذهبی را اجرا میکند و خیلی هم با احساس اجرا میکند ولی به این باور ندارد دقیقاً در همین جاست. ممکن است بگویید آنتونی کویین در فیلم محمد رسولالله (ص) صحنههایی را بازی کرده است که هیچ آدم معتقد و نماز شب خوان اهل دلی نتواند بازی کند. من با شما همعقیدهام و هیچ وقت هم نمیگویم شما اگر به جای آنتونی کویین مثلاً یک طلبه خیلی وارستهای را بگذارید، میتواند آن نقش را بازی کند. در این شکی نیست. اما نکته مهم این است که آنتونی کویین تأثیرش به اندازه روزگار دنیایی گذرای ماست چون او وقتی این نقش را بازی میکند با این باور نقش را اجرا نمیکند که این قرار است در آخرت برای او ماندگار شود. ولی اگر یک هنرمند متعهد و متدینی آن نقش را ایفا کند با این ایمان و یقین، این جنبه را نیز به آن اضافه میکند. اینجا کار با کارهای دیگر فرق میکند که کاملاً در آن نقش نیّت و دل، حال و هوا و باور، عقیده و ایمانِ طرف، تعیینکننده است.
▪ منبر با نمایش مذهبی، چه تفاوتهایی دارد و کدام یک بر مردم تأثیر بیشتری دارد؟
ـ من فکر میکنم بین رسانههای مختلف، چه رسانههای سنتی و چه رسانههای مدرن ما با اختلاف مراتب، کارکردها و ویژگیهای هر کدام، هیچ وقت نمیتوان به این شکل طبقهبندی کرد. ممکن است به جهت کمّی طبقهبندی کنیم. قطعاً یک بازی ویدئویی تأثیرگذاریاش از یک منبر در مسجد خیلی بیشتر است. مسلماً فیلم تاکسی را بیشتر میبینند تا منبر مرا در مسجد. قطعاً سخنرانیهای آقای جواد آملی تعداد بینندگانش کمتر است. اینگونه شاید بتوان مقایسه کرد. ولی به جهت میزان تأثیر، کارکرد و نقش، هر کدام جای خودشان را دارند. به نظرم هیچ کدام نمیتوانند جای دیگری را بگیرند. با این توجه که هر کدام از اینها گاهی جا خالیهایی را پُر میکنند یعنی منبر ممکن است در مسجد محل، مخاطبانی داشته باشد که اینها هیچ وقت تئاتر نمیبینند. تئاتر ممکن است مخاطبانی داشته باشد که هیچ وقت پای منبر نمیآیند.
این نکته، نکته قابل توجهی است. از آن طرف در اینکه تأثیرگذاری رسانهای مانند تئاتر در شرایط مشابه نسبت به رسانهای مانند منبر، بیشتر است، پذیرفتنی است. شما میگویید در شرایط برابر و مساوی، اگر فرض بگیرید به دست یک نفر کتابی بدهید یا مضمون کتاب را در همان زمان به صورت نمایش اجرا کنیم، نمایش اگر موفق اجرا شود قطعاً تأثیرش از کتاب بیشتر است. منتها به این معنا نیست که ما جایگاه کتاب را در نظر نگیریم. جاهایی کتاب برای کسی تأثیری دارد که نمایش ندارد. یا از آن طرف نمایش را نادیده بگیریم. زمانهایی نمایش بر مخاطب تأثیری میگذارد که کتاب نمیگذارد. کما اینکه در تاریخ انقلاب میبینید نوار کاست نقشی دارد که این نقش را هیچ چیز دیگری نمیتواند ایفا کند، یا اعلامیه تأثیری دارد که هیچ چیز دیگری ندارد. مقدار این دیگر به جایگاه، نقش و شرایط اجتماعی و فرهنگی و اقلیمی بر میگردد.
▪ سؤال آخرم به حوزه مطبوعات مربوط میشود. بعضی از مطبوعات نسبت به تئاتر موضع میگیرند، بعضیها با عوامل نمایش مثل کارگردان دوست هستند و آنها را در روزنامه، بزرگ جلوه میدهند و بعضیها تعریف و تمجید میکنند در حالی که معایب و محاسن را ذکر نمیکنند و خوب به تئاتر اِشراف ندارند و سلیقهای برخورد میکنند. به نظر شما رسالت مطبوعات در برابر تئاتر چیست؟
ـ فکر میکنم بخشی از ماجرا کمک به ارتقاء جایگاه و موقعیت هنر نمایش است که رسانههای مکتوب میتوانند در این زمینه تأثیرگذار باشند. بخشی دیگر هم کارکرد اطلاعرسانی است که میتوانند اخبار را پوشش دهند، رویدادها را منتشر کنند که هر کدام یک بخشی از نیاز را برطرف میکند.
ابوذر حقگو
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست