پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

روسو در مسیر توتالیتاریانیسم


روسو در مسیر توتالیتاریانیسم

ژان ژاک روسو در ژوئن ۱۷۱۲ در ژنو زاده شد. از بدو تولد پرشور، ماجرا جو و بسیار باهوش بود زندگی او بر خلاف بسیاری از فیلسوفان سیری جالب وهیجان انگیز دارد. شخصیت و جنبه های مختلف زندگی …

ژان ژاک روسو در ژوئن ۱۷۱۲ در ژنو زاده شد. از بدو تولد پرشور، ماجرا جو و بسیار باهوش بود زندگی او بر خلاف بسیاری از فیلسوفان سیری جالب وهیجان انگیز دارد. شخصیت و جنبه های مختلف زندگی او در برهه های مختلف شکل‌های متفاوتی به خود گرفته است. احساسی عمیق، ظریف و پرشور داشت، گاه شکلی زیبا به خود می‌گرفت و گاه ناخوشایند و بیمار گونه؛ او به راستی یک نابغه رومانتیک بود.

بر اثر تحول روحی که در کتاب اعترافات به آن اشاره می کند روی دیگر شخصیت روسو آشکار می شود و همین جنبه های مختلف شخصیتی و تجارب روحی متفاوت فلسفه‌ سیاسی و در کل اندیشه‌ وی را بسیار متاثر ساخته و باعث نگاه ویژه او به انسان واجتماع و نهادهای اجتماعی می‌شود.

«اندیشه اراده‌ عام نه تنها مهم ترین مفهوم نظریه روسو است، بلکه بدیع ترین، جالب ترین و به لحاظ تاریخی، مهم ترین افزوده او به گنجینه ی نظریات سیاسی است»

در این باره به ۲ انتقاد اصلی از این مفهوم باید توجه کرد:

۱) قابلیت و توانایی عملیاتی شدن اراده عام در کشورهای بزرگ

۲) تغییر جهت این آیین از حالت دموکراتیک به یک نظرگاه توتالیتر (به دلیل وجود یکسری عناصر ناپدار در آن) چون مفهوم اراده عام مبتنی بر یک خیر وسعادت مشترک میان اعضای یک جامعه سیاسی می باشد در نتیجه یک جامعه بزرگ که روابط ارگانیک شکلی کم رنگ تر به خود می گیرد و در نتیجه خیر و خوشبختی مشترکی نیز میان افراد بسیار زیاد نمی توان متصور شد بنابراین در کشورهای با جمعیت زیاد این اراده عام زیر سوال می رود؟

روسو عقیده بر کشور بسیار کوچکی که بتوان به راحتی در آن دموکراسی مستقیم را اجرا کرد داشت و دولت های بزرگ راعملا نادیده می گرفت در حالی که در زمان وی دولت ملی نوین و مبتنی بر سرزمین به وجود آمده بود. و امروزه هم به راستی نمی توان دولت های بزرگ (Nation-state) و همچنین روندی که تمام دولت ها و فعالیت های آنها را تحت تاثیر و سلطه خود قرار می دهد را نادیده گرفت.

پروسه ای به نام جهانی شدن و در این جا این سئوال مطرح می شود که چگونه می توان با وجود این جهانی گرایی یک دموکراسی نمایندگی تشکیل داد که مفهوم اراده عام را هم حفظ کند (چون دیگر دموکراسی مستقیم امکان پذیر نیست. ولی نیاز به یک موجودیت همه گیر اکنون مورد قبول همگان است هر چند این نیز آشکار است که پیدایش یک واحد سازمان یافته دموکراتیک با این وسعت احتمالی فرآیندی آهسته و توان‌فرساست.

در اینجا دو نکته و یا سئوال وجود دارد:

۱) آیا امکان دارد که روابط ارگانیک میان اعضای مختلف گروه‌های بزرگ به وجود آید؟

۲) آیا روسو در این گفته بر حق است که یک اراده عام قابل توکیل نیست؟»

و در کل مشکل اساسی این است که آیا نظام سرمایه داری با موجودیتی چنین طبقاتی و تفاوت های فاحش میان کارگران وسرمایه داران می تواند زمینه ای برای ایجاد روابط ارگانیک میان مردمی که اینچنین با هم بیگانه اند فراهم آورد؟ آیا امکان سازگاری میان موجودیت سرمایه داری و ایجاد یک اراده عام روسویی وجود دارد؟

البته اگر نگاه بدبینانه و محدود روسو را کنار بگذاریم و مردم یک اجتماع با هوشیاری وآگاهی کامل از خواسته هایشان بر اعمال نمایندگان توجه دقیقی مبذول دارند و اجازه غصب حاکمیت وقدرت را توسط آنان سلب کنند در آن صورت می توان امید داشت که بتوان در یک دموکراسی نمایندگی اراده عام تحقق پذیرد. و صدای همگی مردم شنیده شود.

«مفهوم اراده عام می تواند بر اثر جدا شدن دولت از افراد تشکیل دهنده‌ آن به یک نظام توتالیتر مبدل گردد»

یعنی وقتی این اندیشه پرورش یابد که دولت چیزی فراتر و مستقل از مردم می باشد یا حکومت که ساخته‌ دست آدمی است امری جداگانه محسوب می شود در این صورت است که مافوق بر اجزاء برتری یافته و دولت دیکتاتور مردم می شود. و به بیانی دیگر اراده عام نیز نابود می گردد.

آئین روسو گرایش به سوی ایجاد توتالیتاریانیسم دارد. مخصوصا در کشورهای بزرگ با جماعت گوناگون در اینجا اراده‌ عام اراده‌ گروه خاص منتقدان است که غالب می شود بر همه‌ اراده های دیگر و سلطه می یابد و در چنین حکومت هایی اراده دیگر اقشار و جماعات ضایع می شود.

مسعود فولادفر