پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
گذری بر وندالیسم و تقابل سنت و مدرنیته
مقاله حاضر به پدیده "شکاف نسلها" اختصاص دارد تا با شناسایی عوامل و شرایط شکل دهنده آن، به تبیین تعاملات کلان پدید آورنده شکاف نسلها پرداخته و از بسترش به تحلیل کنش های هادی آن دست یازد.
در این اثر با تمایز بین "تفاوت های نسلها" با " شکاف نسلها" تشریح می شود که تفاوتهای بین نسلی، پدیده ای رایج در جوامع امروزی است که از تغییرات شرایط زندگی در دنیای کنونی ناشی می شود، در حالی که شکاف نسلها، آسیبی اجتماعی است که از تفاوت هایی قطبی و شدید بین نگرش ها، ایده ها، هنجارها، باورها، رفتارها و الگوهای نسلهای مختلف ناشی می شود که در شکل ضعیف با عارضه های عزلت گزینی، بی تفاوتی، افسردگی، وندالیسم گروههای بزه کار همراه بوده و در شکل حاد خود از گروه یا قشری خاص تجاوز کرده و در نزد نسلی از جامعه متداول و همه گیر می شود، به طوری که به شکل واقعیت پرستی، اخلاق بردگی، پرخاشگری حاد در همه ابعاد و آشوبگری و وندالسیم نسلی بروز می کند. شکاف نسلها از زیر مجموعه ها و پدیده های مرتبطی نیز برمی خیزد که بررسی آنها ضروری است. پدیده هایی همچون تقابل سنت و مدرن، وندالیسم و نحوه تعامل و مشارکت در جامعه که در این اثر بدانها پرداخته شده است.
● مقدمه
بسیاری از پدیده های اجتماعی، فرهنگی و حتی تاریخی جامعه ما متأثر از گزینش های متفاوت نسلهایی است که از پی هم می آیند و می روند. این پدیده در جامعه ما برجسته تر است ; چرا که تفاوتها و تمایزات موجود بین باورها، تفکرات، تصمیمات و مهم تر از همه، ملاکهای گزینش های نسلهای مختلف در جامعه ما محسوس تر و ژرف تر است. درونی شدن آن باورها، نهادینه شدن همان رفتارها و به بار نشستن همین گزینش هاست که ماهیت و تحول هر یک از پدیده های اجتماعی و فرهنگی جامعه ما را رقم می زند.
اما همین رفتارها و پدیده های اجتماعی شکل گرفته توسط نسلها، تنها معلولی است که علل آن را باید برخاسته از تعاملاتی دانست که هر نسل در مواجه با دنیای پیرامونش اتخاذ می کند. به بیان دیگر، افراد با توجه به تجارب و تعاملاتی که با گستره واقعیت دارند، شناخت ها، بینش ها و معیارهایی را در ذهن درونی می سازند که در موقع مقتضی توسط افراد به شکل تمامی پدیده های اجتماعی و فرهنگی بروز داده می شوند. هر گاه تجارب و تعاملاتی که هر نسل صورت می دهد از تعاملات نسلهای دیگر متمایز باشد، ملاکها و دستاوردهای اجتماعی و فرهنگی متفاوتی نیز بروز خواهند کرد و هر گاه این دستاوردها از فصل مشترک کمتری برخوردار باشند، تفاوتها و تمایزات آنقدر برجسته خواهند بود تا به شکل پدیده ای متجلی شوند که آن را تحت عنوان "شکاف نسلها" می شناسیم. در این زمینه در برخی از تحقیقاتی که پیش از این انجام شده است، "تمایزات نسلی" با "شکاف نسلی" یکسان پنداری شده و تعارضات و کشمکشهای نسلی که پدیده ای متداول بین نسلهاست با آن متفاوت ارزیابی گشته بود. در حالی که تمایزات بین نسلی، پدیده ای متداول است که همواره در هر جامعه ای بین نسلهای مختلف وجود دارد که همواره از مقداری تعارض و کشمکش نیز برخوردارست و شکاف بین نسلی از تمایزاتی قطبی و شدید بین نسلی حکایت دارد که تنها صورت بیرونی آن می تواند به شکل تعارضات و کشمکشهای نسلی بروز کند. برای بررسی های کلانی از این دست نیز استناد به پرسشنامه ها به معنای آن است که ما سطحی ترین لایه های شکاف نسلها را که به حوزه آگاهی محدود می شود و در پرسش نامه ها انعکاس می یابد، مدنظر داریم (آزاد ارمکی و غفاری، ۱۳۸۳: ۷۴ - ۱۰۶ ) و هنوز ابعاد عمیقتر و کلان را نمی بینیم تا ارزیابی و تحلیلی از آن داشته باشیم. شاید به توان اذعان کرد که علل چنین شکافی از چنان مبانی کلانی برخوردار است که نیاز به نگاهی ژرف تر به خصایص تعاملات نسلها را طلب می کند. از این روی تحقیق کنونی برای نیل به این هدف شکل گرفت.
● روش کار
این تحقیق به منظور پاسخ گویی به این پرسش اساسی شکل گرفت : به چه سبب در جامعه ما، تعاملات افراد به گونه ای است که در دوره ای به فاصله یک نسل، ما با شکافی اجتماعی و فرهنگی مواجه ایم و چه نوع تعاملاتی چنین تمایز و شکافی را پدید آورده و مدام بازآفرینی می کنند؟ بدین منظور تحقیق کنونی، پژوهشی است بنیادی که با روش اسنادی به جمع آوری اطلاعات پرداخته و به شیوه ای تحلیلی به بررسی موضوع شکاف نسلها و علل آن مبادرت ورزیده است.
● تعاملات نسلها
انسان با توجه به تعاملاتی که با گستره واقعیت در حوزه زندگی خود دارد، برنامه هایی را در ذهن درونی می سازد که در موقع مقتضی به شکل باورها و رفتارهایی متجلی می شود که به نوعی پاسخ به آن شرایط تعاملی به حساب می آید. (احمدی، ۱۳۸۰: ۱۲) هر گاه شرایط محیط یا نوع تعامل افراد تغییر کند، برنامه های جدیدی به سبب تعاملات جدید در اذهان درونی می شود و در قالب باورها و رفتارهایی متظاهر می شود که در حقیقت پاسخی است به شرایط تعاملی جدید. (همانجا، ۱۲ و ۴۰ ـ ۴۱) در این شرایط در یک جامعه معین با دو گروه باورها و رفتارهای متفاوت روبه رو می شویم که در مواردی با هم در تضاد یا تناقض هستند. (احمدی، در نوبت چاپ، ۳۲۷ ـ ۳۳۸) گروه، نسل یا قشری تعاملی که به تعاملات گذشته پاسخ می گویند، و گروه، قشر یا نسلی که از تعاملات جدید پیروی می کنند. (همانجا، ۳۲۸ ـ ۳۲۹)
● الگوهای تربیتی، جامعه پذیری و مشارکت
در جامعه ما الگوهای تربیتی، پرورشی و جامعه پذیری نسل جدید با مشارکت او تحقق نمی یابد، بلکه دستاوردهای نسلی که مسئولیتهای زندگی را در خانه و جامعه به عهده دارد، به شکلی حاضر و آماده در اختیار نسل جدید قرار می گیرد. به بیان دیگر، نسل یا نسلهای گذشته، امکان تجربه در همان شرایطی را که خود پیش از آن، تعامل کرده و آنگاه بدست آورده، به نسل جدید نمی دهد و با عدم مشارکت پذیری در تصمیمات و کارهایشان، تنها دستاوردهای خود را که حاصل تجارب و تعاملاتشان است و در حقیقت نقطه پایانی و دستاورد آن تجارب و ضروریات آن به شمار رفته، به عنوان شناخت و رفتاری حاضر و آماده در اختیار نسل جدید قرار می دهد. بنابراین نسل جدید تنها ناظر آن شناختها، رفتارها و انتخابهایی است که نسل پیشین تجربه کرده است. آنچه در نسل گذشته به عنوان ملاک ها و ضوابط حاکم بر واقعیت ارزیابی می شود و بدان سبب با ارزش است و تنها به آن جهت پدید آمده که حاصل تجارب نسل گذشته است که اگر آن تجارب و تعاملات نبودند، این معیارهای شناخت و الگوی رفتار و انتخاب نیز تحقق نمی یافتند. از همین روی، چون نسل گذشته امکان تجربه ای مشابه را که خود در گذشته و حال دارد، به نسل جدید نمی دهد، به همین سبب نسل جدید به هیچ وجه تعاملاتی را تجربه نمی کند که به شناختها، رفتارها و معیارها و گزینشهایی با ملاکهای نسل گذشته منتهی شود. (احمدی، ۸۲ ـ ۱۳۸۱: ۷۵ ـ ۷۷ و ۸۱) از همان روی نسل جدید همواره توسط نسل گذشته محکوم به بینش و انتخابهایی با معیارهایی رویائی و غیرواقعی است. اما علت چنین دستاوردی چیست ؟ آیا عاملش، چیزی به جز الگوهای سنتی تربیتی وجامعه پذیری در جامعه ماست که با عدم مشارکت نسل جدید، اجازه آن را به نسل جدید نداده تا خودشان تجربه و تعامل کرده و از آن روی خود بشناسند و انتخاب کنند!؟ از این روی نسل گذشته تا به نسل جدید اجازه ندهد که با مشارکت در کارهایش، خود تجربه کند، هرگز نسل جدید نه می تواند به همان ملاکها، بینشها و رفتارها دست یابد، نه منطقی خواهد بود که چنان انتظاری داشته باشیم.
● علل برخی از آسیب های اجتماعی عدم مشارکت
اما چنین تمایزی در تجارب پس از پدید آمدن چگونه به پیش می رود و افراد و به دنبال آن، جامعه را به سمت خود می کشد؟ نسل جدید که از ابتدا در نهاد خانواده و سپس در نهادهای پرورشی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تنها ناظر نسل گذشته بوده و مشارکتی در هیچ یک از آنها نداشته است، زمانی فرا می رسد که کارها و مسئولیتها را از نسل گذشته تحویل بگیرد. اما به هیچ وجه آمادگی آن را ندارد. زیرا او بنا بر عدم مشارکت و تماشاچی بودن، اکنون دیگر واقعاً از ملاکهایی برخوردار است که با واقعیت و جریان مسئولیت پذیری در زندگی فرسنگها فاصله گرفته است و او در مواجهه با دنیای واقعی با ملاکهایش فاصله محسوس و عمیقی دارد!! در نتیجه، نسل جدید هنگامی که با گذشت زمان مسئولیتهایی را در خانه یا جامعه به عهده می گیرد، چون در طول زندگی اش از مشارکت نسل گذشته بهره مند نشده، از هر نظر یک مبتدی است و به همان جهت، ایده ها، بینشها، شناختها، رفتارها و گزینشها و مهم تر از همه، معیارهایش برای جملگی آنها بسیار سطحی و به دور از واقعیت است. این پدیده کاملاً طبیعی و منطقی است، زیرا نسل گذشته با عدم مشارکت نسل جدید مانع از آن شده است تا او با آزمون و خطاهایی مکرر، تمامی چیزهایی را تجربه کند، که نسل گذشته منطقی و واقعی می پندارد!؟ و مهم تر از آن، نسل جدید چون در کارها و تصمیمات به مشارکت دعوت نشده اصلاً ارزش و معنای چیزهایی را درک نمی کند که نسل پیشین با زحمت و چه بسا تاوان بسیار به چنگ آورده است ! در نتیجه او بر حسب چنین ممانعتی، نه تنها بی تفاوت و ناآگاه نسبت به تمامی چیزهایی می شود که نسل گذشته به سختی به دست آورده است و از این روی پرتوقع و طلبکار می گردد، بلکه معیارها و ملاکهای او آنقدر به دور از واقعیت خواهد بود که می خواهد همه چیز را یک دفعه اصلاح سازد، به طوری که با یک چشم بر هم زدن خانواده، جامعه و دنیایی را که در آن زندگی می کند، به بهشت مبدل سازد!؟ در نتیجه او در اولین مواجه با دنیای واقعی به سبب عدم مشارکت، از کمترین شانسی برای موفقیت برخوردار نیست!؟ بنابراین، یا همچون شکست خورده ای کنار می کشد، که اشخاص بی تفاوت جامعه را می سازد که در جامعه ما نمونه های آن کم نیستند و اشکال مختلف عزلت گزینی و افسردگی در وی بروز می کنند. (همانجا، ۸۲ ـ ۸۳) نتایج برخی از تحقیقات نشان می دهد که ارزشهای واقع گریزی و غیراجتماعی در نسل ۱۶ - ۲۴ ساله رشد یافته است (محسنی و همکاران، ۱۳۸۰: ۳۸ ـ ۴۰). یا از آنها بردگانی می سازد که خود را تسلیم دنیایی می بینند که از بیرون به آنها تحمیل می شود، که در نتیجه به جای آن که اشخاصی بار آیند که در تعامل با دنیای واقعی راز و رمز آن را درک کرده و آنگاه بتوانند تحولاتی را نیز در دنیای پیرامون خود پدید آورند، از آنها فرمانبرداران بی چون وچرای هر محیط و جامعه ای می سازد که در آن قرار می گیرند و در خوش بینانه ترین حالت، گذشته خود و جامعه خود را می آفرینند و در جا می زنند. نمونه های مختلف آن در قالب واقعیت پرستی و اخلاق بردگی متجلی می شوند. یا با قرار گرفتن در مقابل واقعیات و جامعه ای که ناگهان به روی آنها قد علم کرده است، در خوش بینانه ترین موضع به یک آرمان گرای ناکام و در بدبینانه ترین وضعیت به پرخاشگری حاد و آشوبگری بدل می شود که با بستن چشمهای خود تصور می کند که راه حقیقی درست شدن امور تنها با خراب کردن هر آنچه در مقابل ما قرار می گیرد، تحقق می یابد و از هر فرصتی برای بهانه ای سود می جویند تا آشوبگری ذهنی خود را عملی سازند که نمونه های آن در نسلهای جدید ما بسیار زیادند!! این همان پدیده ای است که به شکل وندالیسم متجلی می شود و از صورتی موردی به شکلی نسلی بدل می گردد که در صورت اخیر حادترین مشکلات را برای جامعه پدید می آورد که نه تنها توسعه، بلکه هر برنامه ای را بلعیده و ناکام می گذارد.
● گسترش وندالیسم و علل آن
عصیان روزافزون انسان، به خصوص نسل جوان، نه تنها نشان دهنده احساس اجحاف و درماندگی توأم با خشم، پرخاشگری و آشوبگری آنان است، بلکه معرف تحمیلات اجتماعی و تجویزهای نیروهای قاهر و سرکوبگر بیرونی در جامعهای است که به جای در نظر گرفتن نگرشها، باورها، رفتارها و الگوهای فرد، گروه، قشر یا نسلی دیگر، تنها نگرشها و الگوهای خود را به آنان تجویز میکند. در حقیقت وندالیسم واکنشی است در مقابل برخی از صور فشارها، تحمیلات، ناملایمات، حرمانها، اجحاف و شکستها که مبین تمایل به تخریب آگاهانه، ارادی و خودخواسته اموال، تأسیسات و متعلقات عمومی است. (ژانورن، ۱۳۶۷: ۲۸؛ تبریزی، ۱۳۶۷: ۱۹۴ ـ ۱۹۵) البته تحقیقات پژوهشگران نشان می دهد وندالیسم دارای انواع بسیاری است (ویلسون و هیلی، ۱۹۸۶) که بسیاری از آنها خارج از حوزه بحث ماست و ما برحسب چارچوب نظری بحث که به کنشها و واکنشهای نسلها عطف می کند، گونه وندالیسم گروه های بزهکار و گونه جدید از وندالیسم را تحت عنوان "وندالیسم نسلی" برای اولین بار معرفی می کنیم.
محققان آسیبهای اجتماعی دریافتهاند که شرایط و محیط اجتماعی افراد در شکلگیری شخصیت وندال در آنها نقشیتعیینکننده داشتهاند که ریشههای آن را می توان در محیط خانواده یافت. در این خصوص دو دیدگاه متفاوت و حتی در برخی موارد متضاد در مورد وندالیسم ارائه شده است. دیدگاه نخست بر این باورست که وندالیسم معمولاً در خانههایی غیرمنضبط با والدینی سردرگم و مردد و نامطمئن از ارزشها و فلسفه اجتماعی خویش پرورش مییابد و غالباً احساس درماندگی و احساس اجحاف خود را به صورت قهرآمیز و پرخاشگرانه در مقابل نسل بزرگتر، صاحبان قدرتو همه نهادها و سازمانهای تأسیسشده در جامعه نشان میدهند. (فیور، ۱۹۷۳: ۸) دیدگاهی دیگر وندالیسم را نتیجه مستقیم بریدگی و عدم پیوندی میداند که بین ارزشهای تحمیل شده از سوی نهادهای پرورشی با آنچه به منزله شرایط و واقعیتهای حاکم بر جامعه مطرح است، پدید میآید. (فلکس، ۱۹۷۱: ۶۳؛ فلکس، ۱۹۸۶: ۵۲ - ۷۵) آن تجویزها از والدین و مدرسه گرفته تا دولت و رسانهها را در برمیگیرند. با یک بررسی دقیق و نگاهی ژرفتر میتوان دریافت که دلیل چنین تمایزی در چیست. دیدگاه نخست وندالیسم را به جوانان محدود میکند و خانواده آنان را به چشم وندال نمیبیند، از این روی بینظمیها و سهلانگاری والدین را دلیل آن میبیند، در حالی که در دیدگاه دوم والدین خانواده نیز میتوانند جزو اشخاص وندال باشند، بنابراین هنجارگریزی و بینظمی آنها همچون فرزندانشان معلول تجویزات و سختگیرهای جامعه است، نه سهلانگاریها و نظمگریزیها. توجه به این نکته بسیار ضروری است، زیرا با معکوس شدن علت واقعی وندالیسم از سختگیری و تجویزات به سهلانگاری و بینظمی، پدیده وندالیسم نه تنها برطرف نمیشود، بلکه گسترش مییابد. (احمدی، ۸۲ ـ۱۳۸۱: ۸۳ ـ ۸۴)
● تحلیل کنشی وندالیسم
هنگامی که فاصله بین فرهنگ عمومی و فرهنگ رسمی زیاد باشد، فاصله بین معیارهای تنظیم کننده واقعیات با شرایط واقعی حاکم بر واقعیات زیاد میشود و عکسالعمل نسلی را در پی دارد که هنجارها، قواعد، رسوم، الگوها و عادات و قوانین نسلی دیگر را که واقعیات و شرایط او را در نظر نمیگیرد، طرد میکند. فاصله هر چه بیشتر و عمیقتر بین فرهنگ عمومی و فرهنگ رسمی نیز یکی از عوامل تعیین کنندهای است که مشخص میسازد، یک نسل تقابل دیدگاهها، رفتارها و الگوهای خود با نسلی دیگر را به شکلی مشارکتی و اصلاحی ببیند یا تعامل را راهحل مناسبی ندید چرا که شکاف را آنقدر اساسی و عمیق بیابد که تنها راه را در خرابی و فروپاشی تمامی نظامی ارزیابی کند که انعطافی برای در نظر گرفتن خواستها، نگرشها و الگوهای نسل او قائل نمیشود. به بیان دیگر، کنش و واکنش نسلها نسبت به شرایط موجود و نسبت به یکدیگرست که میتواند موجب شود آسیب اجتماعی وندالیسم پدید آمده، گسترش یافته و متجلی شود. اگر تفاوتهای نسلی در جامعهای به حدی برسد که شکاف محسوسی را نشان دهد، آنگاه نسلهای در تقابل با یکدیگر چند راه پیش روی دارند. اگر نسلی که نهادهای جامعه را در کنترل هنجارها، نگرشها، رفتارها و الگوهای خود دارد به نگرشها، ایدهها، هنجارها، رفتارها و الگوهای نسلی که در زیر دست او پرورده میشود، توجه نکرده و کاملاً تجویزی و یک طرفه، نحوه کنش مورد انتخاب او نسبت به شرایط موجود و نسل مقابل باشد، اولین گام را برای تشکیل پدیده وندالیسم برداشته است. نسل زیر دست چند راه پیش روی خود دارد، یا آنچه را که در تقابل با نسل مسلط میبیند از طریق تعامل و همفکری و همجوشی برطرف سازد، که در این صورت از سرایت وندالیسم به خود تا این مرحله از کنش اجتناب کرده است، ولی انتخابهای بعدی او تحت تأثیر واکنشهای نسل مسلط قرار دارد. اگر نسل مسلط همچون گذشته بر شیوه تجویز و تحدید یک طرفه خود استمرار ورزد، علاوه بر آن که خود را از نگرشها، باورها و الگوهای دیگری که برخاسته از شرایط جدید حاکم بر واقعیت و جامعه است محروم ساخته، خود را در خطر واکنش بعدی نسل زیر دست به شکل خرابکاری و آشوبگری وندال قرار داده است. اما واکنش بعدی نسل زیر دست چگونه میتواند باشد؟ اگر بنا بر هر دلیلی، کنش مناسب خود را برای حل مشکل رها کرده و به مقابله به مثل بپردازد، در راه آشوبگری گام برداشته است و به جای حل مشکل، مشکل را حذف کرده است و اگر روزی بخواهد برای برطرف کردن نیازهای خود از آن استفاده کند، باید مجدداً خرابهای خود را آباد کند. در نهایت نحوه عمل و عکس العمل نسلهای مسلط و زیردست نسبت به یکدیگر و نسبت به واقعیات موجود است که تعیین کننده غایی است. (همانجا، ۸۴ ـ ۸۵) این امر هنگامی بیشتر از کنترل افراد خارج شده و وندالیسم را تابع شرایط موجود میسازد که اولاً فاصله بین واقعیات و شرایط اجتماعی جامعه با هنجارها، باورها، رفتارها و الگوهای نسلها زیاد بوده و ثانیاً شکاف بین فرهنگ رسمی و فرهنگ عمومی عمیق و گسترده باشد و هنگامی بیشتر متأثر از انتخاب کنشهای نسلهاست که آنها بهجای مشارکت و تعامل با یکدیگر، تجویز و حذف یکدیگر را دنبال کنند و برای دیدگاهها، هنجارها، باورها، رفتارها و الگوهای دیگری مشروعیت قائل نشوند. باید دقتکرد که در بسیاری از موارد تفاوتهای موجود در هنجارها، نگرشها، رفتارها و الگوهای هر نسل برخاسته از شرایط حاکم بر تعامل یک نسل است و از منظر نسلی که با تعاملات دیگری سر و کار داشته و از شرایطی دیگری متأثر شده به شکلی اجتناب ناپذیر متفاوت است. (همانجا، ۸۵ ـ ۸۶) به نظر میرسد که میتوان به بررسی برخی از این علل اجتناب ناپذیر پرداخت.
● رویارویی نسلها به صورت تقابل سنت و مدرن
دیر زمانی است که موضوع سنت و مدرن و تضاد بین آنها به یکی از چالشهای اساسی جامعه ما بدل شده است و باید از آن به عنوان یکی از مهمترین عواملی یاد کرد که موجب تقابل بین نسلهای مختلف شده و شکاف بین آنان را تشدید میکند.در هر جامعه، نسلی که به تعاملات گذشته پاسخ میگوید، افراد سنتی را مشخص میسازد و نسلی که از تعاملات جدید پیروی میکند، از آنها تحت عنوان مدرن یاد میشود. (احمدی، ۸۰ ـ۱۳۷۹: ۲۷)
اما هر دو نسل، تعاملات مشترکی نیز دارند که معمولاً نادیده گرفته میشود. تعاملاتی که هیچ یک را به طور کامل از سنت و مدرن بینیاز نمیسازد. این بخش از قضیه همواره از طرف هر دو گروه نادیده گرفته میشود; بخشی که به فصل مشترک تعاملات افراد با گستره واقعیت برمیگردد. آنها معمولاً هر یک سنت یا مدرن را پدیدهای اجتماعی میانگارند که با تغییر بینش یا آگاهی میتوان یکی را به نفع دیگری حذف کرد. اشتباهی که آنها مرتکب میشوند آن است که بینش یا آگاهی را علتی برای تحقق سنت یا مدرن میدانند. در حالی که، شناخت، آگاهی و بینش مبتنی بر آنها، خود معلولی است همچون سنت و مدرن که از علتی دیگر به نام نوع تعامل و شرایط تعاملی ناشی میشود. تغییر شناخت و بینش از طریق آگاهی عامه صورت نمیگیرد تا با نصیحت و گفتار به توان تغییرش داد. تغییر شناخت و بینش، بخشی بزرگ از واقعیت دنیای پیرامون ماست، واقعیت به این مفهوم که از شرایط تعاملی خاصخود برمیخیزد و معلولهای خاص خود را تحت عنوان مدرن و سنت بیرون میدهد. هنگامی که ماشین وارد زندگی بشر میشود تعاملات جدیدی را بهعرصه زندگی عامه تحمیل میکند که برنامهها و دستاوردهای نوینخود را در قالب شناخت و بینشیجدید پدید میآورند، چه افرادی با آن مخالفت کنند و چه نکنند. ما هنگامی که عنصری مثل ماشین را وارد عرصه زندگی خود ساختیم، شرایط تعاملیجدید و بهتبع آن، شناخت و بینشی نوین را در افراد پدید آوردیم، حتی اگر هیچ کشور خارجیای وجود نداشته باشد که آن را تبلیغ کند تا از آن به عنوان اشاعه دهنده مدرن یاد کنیم. (همانجا، ۲۷ ـ ۲۸)
بسیاری از افراد هر دو نسل تصور میکنند سنت و مدرن در حافظه افراد موجودند و افرادی که در حافظه به سنت تمایل دارند، از مدرن بینیازند و آنهایی که در حافظه خود به مدرن استناد میکنند، از سنت بینصیباند. در حالی که، هر یک از دو نسل مذکور، به میزان قابل ملاحظهای از برنامههای ذهنی برخوردارند که از تعاملاتی ناشی میشوند که پدید آورنده هم سنت و هم مدرناند. افراد هر دو نسل تصور میکنند، یکی از دو پدیده سنت یا مدرن باید تغییر کرده به طوری که به نفع دیگری کنار رود، و آنها جانشینهایی برای یکدیگر هستند که اگر هنوز هر دو موجودند به خاطر آن است که هیچ یک به طور قطعی پیروز این نبرد نشده است! افراد و گروههایی با این دو دیدگاه را "سنتگرا" و "مدرنگرا" مینامیم. آنهایی که در تصورند، حذف و دفع یکی به نفع دیگری مقدور است و این نحوه تفکر و عمل منجر به آن میشود که سنت و مدرن، خود را به شکل اجتناب ناپذیر در مقابل هم تصور کنند و همین شیوه از تفکر و عمل است که جهانبینی جمعی را در مقابل و بر علیه جهانبینی فردی دگراندیشان و نخبگان قرار میدهد و موجب میشود که دگراندیشان و نخبگان جامعه ما به جوامعی سوق داده شوند که به جای دفع، جذبشان کنند. اما آیا چنین تقابل و تصادمی اصالت دارد یا برطرف شدنیاست؟
سنت و مدرن به عنوان بخشی از تعاملات همواره وجود داشته و وجود خواهند داشت; چرا که علتشان که تعاملاتی متفاوت با یکدیگر و مربوط به حوزه متفاوت هر یک از آنهاست مدام وجود داشته و معلولهای خود را همواره پدید خواهند آورد. (احمدی، در نوبتچاپ، ۳۲۸ ـ ۳۲۹) به عبارت دیگر، هم سنت و هم مدرن مدام از نو زاییده و آفرییده میشوند. هر نسلی که به اقتضای انواع شرایط تعاملیحاکم، دست به تعامل میزند، مدام برنامههایی را در ذهن درونی میسازد که در قالب سنت و مدرن بیرون داده میشود. آنها با یکدیگر و در کنار یکدیگر از هر نسل به نسلی دیگر و از تعاملگری به تعاملگر دیگر از نو زاده میشوند، و این همجواری است که هرگز برنده و بازنده نخواهد داشت. بنابراین، هنگامی که واقعیت وجودی اجتنابناپذیر یکدیگر را پذیرفتند، مناسب است که بدانند چگونه یکدیگر را در جوار هم، نه این که تحمل کنند، بلکه بپذیرند و چنین همجواری تحقق نخواهد یافت مگر با مشارکت در تعاملاتی که سنت و مدرن را پدید میآورند. (احمدی، ۸۰ ـ ۱۳۷۹: ۲۸ ـ ۲۹)
این موضوعی در گستره سنتو مدرن است کهیکی از بزرگترین عوامل بازآفرینی شکاف نسلها و چه بسا آشوبگری در جامعه ماست. باورها و رفتارهایی که به اقتضای تغییر تعاملات، به شکلی نوین عرضه میشود و با برچسبهای سنتی و مدرن، به صورت تقابل شدید نسلها با یکدیگر بروز میکند.
● نتیجهگیری
اگر در جوامع پیشرفته جهان و به خصوص نظامهای مبتنی بر دموکراسی، به مشارکت تا به آن حد اهمیت داده میشود، به سبب این نیست که چنین واژگانی مد بوده یا جملات زیبا و مردمپسندی در دوره کنونی هستند (در جامعه ما بسیاری از طرفداران آن چنین برداشتی از مشارکت، توجه به افکار عمومی و نظایر آنها دارند)، بلکه بدینجهت استکه آنها در دقیقترین مطالعات علمی خود به این نتیجه رسیدهاند، که تنها مشارکت است که موجب میشود، در هر جامعه، نسل جدید، بدون آن که به یک آرمانگرا، شکست خورده یا آشوبگر بدل شود، از تجارب و دستاوردهای نسل گذشته استفاده کرده و در عین حال، چیزی را نیز بر آن افزوده و زندگی در دنیای پیرامون را برای خود و سایر انسانها مطلوبتر سازد.
اکنون در جامعه ما، شکاف و تمایز بین ایدهآلها و واقعیات در نزد نسل جدید، حقیقتی انکارناپذیر است، همانگونه که در نسل گذشته حقیقت داشته است و علل بازآفرینی مداوم آن چیزی نیست، بهجز این که در جامعه ما الگوهای تربیتی و جامعهپذیری در تمامی عرصههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نیاز به تجدیدنظر جدی و فوری دارد، تا دستاوردهای چندین و چند نسل را، نه به گونهای تجویزی و بیچون و چرا، بلکه با مشارکت به نسل بعد انتقال دهد و به نسل جدید اجازه دهد تا خود تجربه، تعامل و لمس کرده و آن گاه بیندیشد، برگزیند و پی ببرد.
نویسنده: کاوه احمدی علیآبادی
فهرست منابع
فارسی
[۱]- احمدی علی آبادی، کاوه (۱۳۸۰). شناخت شناخت ها، انتشارات فرهنگ کاوش، تهران.
[۲]- احمدی علی آبادی، کاوه (۸۰ ـ ۱۳۷۹). جایگاه عرف و باورها و رفتارهای عامه در کسب دانش و شناخت خلاق، نمونه ای موردی در جامعه ایران، مرکز بین المللی گفتگوی تمدنها، تهران.
[۳]- احمدی علی آبادی، کاوه (۸۲ ـ ۱۳۸۱). برنامه ریزی بلندمدت بخش اجتماعی و فرهنگی، سازمان مدیریت و برنامه ریزی، تهران.
[۴]- احمدی علی آبادی، کاوه (در نوبت چاپ ) نظریه جامع تعاملی ـ تناقضی، تهران.
[۵]- محسنی و همکاران (۱۳۸۰) بررسی آگاهی ها، نگرش ها و رفتارهای اجتماعی و فرهنگی در تهران، آئینه پژوهش، تهران، موسسه پژوهشی فرهنگ، هنر و ارتباطات.
[۶]- محسنی تبریزی، علیرضا (۱۳۶۷) مبانی نظری و تجربی وندالیسم، نامه علوم اجتماعی، شماره۷
لاتین
[۱]-Feuer. L, The Conflict of Generation, N.Y.Basic Books. ۱۹۷۳.
[۲]-Flacks. R, Social and Cultural Meaning of Student Revolt, Social Problems, ۱۹۷۱,۱۷.
[۳]-Flacks. R, The Liberated Generation: An Exploration of the Roots of Student Protest, Jst.۱۹۸۶.۳.
[۴]-Wilson. P.R & Healy. P, Graffity and Vandalism, Australian. Institute of Criminolgy, ۱۹۸۶, Caberra
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست