یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

عالی ترین مکتب اخلاقی


عالی ترین مکتب اخلاقی

مکتب اخلاقی قرآن, عالی ترین روش فضائل اخلاقی است قرآن مردم را به صدقه و احسان و عفت و بزرگواری و اعتدال و میانه روی تشویق نموده و آنها را به اهمیت وفای به عهده و پیمان خوانده و به دوستی با همسایگان و پیوست با خویشاوندان و دادن حقوق مستحقان و مراعات حال بیوه زنان و درماندگان و اهتمام در امر یتیمان و بی پدران دستور داده است اینها است آن آداب و تربیت عالیه ای که قرآن مردم را بسوی آنها دعوت کرده و این تربیت و آداب و مراتب, بالاتر از انجیل و آداب آن است

«گوستاو لوبون» مستشرق و اسلام شناس فرانسوی گفته است:

«مکتب اخلاقی قرآن، عالی ترین روش فضائل اخلاقی است. قرآن مردم را به صدقه و احسان و عفت و بزرگواری و اعتدال و میانه روی تشویق نموده و آنها را به اهمیت وفای به عهده و پیمان خوانده و به دوستی با همسایگان و پیوست با خویشاوندان و دادن حقوق مستحقان و مراعات حال بیوه زنان و درماندگان و اهتمام در امر یتیمان و بی پدران دستور داده است. اینها است آن آداب و تربیت عالیه ای که قرآن مردم را بسوی آنها دعوت کرده و این تربیت و آداب و مراتب، بالاتر از انجیل و آداب آن است.» ۱

و اما یکی از قوانین و قواعدی که بدون شک باید اسلام و قرآن را به عنوان بنیانگذار و پیشتاز پایه ریزی آن دانست همانا «اصل قرار دادن اندیشه و شیوه تفکر و اعتقاد، در مناسبات و ارتباطات میان انسانهاست.» به عبارت دیگر در قرآن کریم و بالمآل در آئین آسمانی اسلام، آنچه باعث برقراری ارتباط میان انسانها شده و آنها را به یکدیگر پیوند میدهد و موجب می شود در موضع گیری های فردی و اجتماعی «له» یا «علیه» کسی اظهارنظر و یا اقدام نمایند، قبل از هرچیز «پیوند مکتبی و عقیدتی» است و نه ارتباطات نسبی و سببی و یا هم نژادی و هم میهنی و همزبانی و امثالهم و آن چنان پیوند و ارتباطی که برقرار میشود بسی ارجمندتر و مستحکمتر از پیوندهای خویشاوندی و ظاهری خواهد بود و از همین منظر و با عنایت به همین شیوه اعتقادی است که فردی همچون سلمان فارسی، ایرانی زاده ای که فاقد هرگونه پیوند ظاهری و دنیوی (از قبیل آنچه بدانها اشاره شد) با اولین شخصیت اسلام یعنی پیامبر اکرم(ص) میباشد. به خاطر هم افق بودن اندیشه ها و اعتقاداتش با آن حضرت(ص) به مقام و رتبه ای از فضیلت دست می یابد که در شأن او میفرماید: سلمان از خاندان ماست۲. ولی برخی از نزدیکان و بستگان سببی و نسبی آن حضرت(ص) به علت دور بودن از شیوه و منش اعتقادی و رفتاری ایشان، مستحق دوری از رحمت الهی شده و در واقع پیوندش با پیامبر(ص) قطع شده و در ردیف بیگانگان قرار می گیرد و این حقیقتی است که علی علیه السلام نیز در سخنی حکیمانه بدان اشاره فرموده: «دوست محمد(ص) کسی است که اطاعت از فرمان خدا کند هرچند نسبش از او دور باشد و دشمن محمد(ص) کسی است که نافرمانی او کند هرچند قرابت و خویشاوندیش با او نزدیک باشد.»۳ نتیجه آنکه در قرآن محمدی و آئین احمدی، همدلی و همفکری جایگاه و مقامی والاتر از همزبانی و هم نژادی و هم خانوادگی دارد همچنانکه مولوی عارف نامی قرن ششم سروده است:

«همزبانی خویشی و پیوندی است

یار با نامحرمان چون بندی است

ای بسا هندو و ترک همزبان

ای بسا دو ترک چون بیگانگان

پس زبان همدلی خود دیگر است

همدلی از همزبانی بهتر است» ۴

ولکن همانطور که گفته آمد، ریشه های این طرز تفکر و اعتقاد را باید در قرآن کریم جستجو نمود. از همین رو در ادامه این نوشتار به برخی از آیات قرآن کریم که بر «قرابت و نزدیکی اعتقادی و مکتبی» تأکید نموده اند اشاره می نمائیم:

▪ آیه نخست:

سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروی کردند و این پیامبر ]حضرت محمد«ص»[ و کسانی که به او ایمان آورده اند و خداوند ولی و سرپرست مؤمنان است.

ـ سوره مبارکه آل عمران آیه ۶۸

این آیه شریفه یکی از مشهورترین آیاتی است که در آن به روشنی بر «پیوند مکتبی و اعتقادی» تأکید گردیده است. در دو آیه قبل از آن خداوند عزیز، یهود و نصارای عصر پیامبر اکرم(ص) را به خاطر اصرار بی پایه و اساسشان مبنی بر نسبت دادن ابراهیم(ع) به پیروی از آئین موسی(ع) و عیسی(ع)، مورد ملامت و سرزنش قرار میدهد. چراکه آنان قصد آن داشتند که با انتساب او به خویش، برای خودشان به اصطلاح فضیلت بتراشند و با این عمل به مقابله با پیامبر(ص) و اسلام برخیزند ولی خداوند متعال در این آیه و یک آیه قبل از آن خط بطلان بر این عمل کشیده و به صراحت اعلام میدارد که اولاً ابراهیم(ع) پیرو هیچکدام از ادیان، یهودی و مسیحی نبوده بلکه موحدی خالص و مسلمان بوده که هرگز گرد شرک نگردیده و ثانیاً انتساب ظاهری و پیوندهای سببی و نسبی با یک شخصیت آسمانی و الهی به خودی خود و به تنهایی فضیلتی را برای افراد اثبات نمی کند بلکه آنچه در درجه نخست باید مدنظر قرار گیرد رعایت تقوای الهی و میزان متابعت و پیروی از راه و منش پیامبر(ص) میباشد و تنها این شرط اساسی است که معیار و ملاک فضیلت میباشد و نه امور سطحی که برخاسته از جبر طبیعی میباشند. زیرا همانطور که میدانیم آنچه به آدمی و اعمال او جنبه قداست و فضیلت می بخشد «اختیار» است. چون انسان در پیروی از هوای نفس و یا مخالفت با آن مختار و آزاد میباشد و آنگاه که در برابر تمایلات سرکش خویش مقاومت کرده و تقوای الهی پیشه می کند و به متابعت و پیروی از اوامر خداوند و پیامبر او تن در میدهد دارای چنان فضیلتی می گردد که از فرشتگان نیز برتر میشود.

پیوندهای مکتبی که برخاسته از عقاید و افکار بوده و ریشه در اختیار آدمی دارند نیز از قبیل همین امور میباشند که آدمی را در سلک فرشتگان و حتی برتر از آنها قرار میدهند ولی پیوندهای ظاهری میان افراد نظیر پیوند پدر و فرزندی و امثالهم اموری جبری هستند که به تنهایی نمیتوانند ملاک برتری قرار گیرند و به قول معروف

«گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل؟»

▪ آیه دوم:

«نوح به پروردگار عرض کرد پروردگارا! پسر من از خاندان من است و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است و تو از همه حکم کنندگان برتری. فرمود: ای نوح! او از اهل تو نیست! او عمل غیرصالحی است...»

ـ سوره مبارکه هود آیات ۴۵ و ۴۶

این آیات حکات کننده بخشی از سرگذشت پیامبر عظیم الشأن الهی حضرت نوح علیه السلام میباشند و مربوط به زمانی هستند که واقعه طوفان حادث شده و نوح(ع) بر عرشه کشتی خود نظاره گر هلاکت و نابودی سرکشان و مخالفان و ظالمان است. در این حال ناگاه در میان آنانکه در معرض غرق شدن قرار گرفته اند فرزند خود، «کنعان» را مشاهده می کند و از خداوند بواسطه وعده ای که قبلاً به او داده شده بود نجات او را طلب می کند. ولی در جواب او ندا می آید که ای نوح امیدی به نجات او نداشته باش و علاقه خود را نسبت به او قطع نما چراکه اگرچه ازنظر ظاهری و به سبب پیوند و رابطه پدر و فرزندی او از اهل تو محسوب میشود ولی از آنجا که در قاموس ما اصل بر «پیوند مکتبی» میباشد بر همین اساس او از اهل تو نبوده و محکوم به نابودی و هلاکت میباشد.

در آیه فوق الاشاره عبارت «انه لیس من اهلک» با تمام اختصار و ایجاز حاوی بلندترین مفاهیم و خود به تنهایی یک مکتب میباشد! (چراکه خط و مشی حرکت تمامی انبیاء را در نهضتهای اصلاحی شان مشخص میفرماید) مکتبی که در آن «نورچشمی و امتیاز خویشاوندی در برابر پیوند مکتبی و معنوی مفهومی ندارد.» ۵ بلکه میزان و معیار، حرکت درجهت اهداف و مقاصد عالیه ای است که خداوند تعیین فرموده است و براساس چنین معیاری است که «فرزند واقعی و بلافصل پیامبری همچون نوح براثر گسستن پیوند مکتبی اش با پدر، آنچنان طرد می شود که با «انه لیس من اهلک» روبرو می گردد.» ۶

▪ آیه سوم

ـ در سوره مبارکه هود آیه ۸۱ چنین می خوانیم:

«گفتند ای لوط! ما رسولان پروردگار توایم، آنها هرگز دسترسی به تو پیدا نخواهند کرد، در دل شب با خانواده ات حرکت کن و هیچیک از شما پشت سرش را نگاه نکند، مگر همسر تو که او هم به همان بلائی که آنها گرفتار می شوند گرفتار خواهد شد، موعد آنها صبح است، آیا صبح نزدیک نیست؟!»

در آیات بسیاری از قرآن کریم، خداوند عزیز به بیان سرگذشت یکی از انبیاء خویش بنام لوط پرداخته و ماجرای زندگی او را به منظور عبرت گرفتن مردمان نقل فرموده است و در تمامی آنها (و ازجمله آیات فوق الاشاره) به هلاکت همسر این پیامبر گرامی اشاره گردیده است. چراکه او اگرچه بواسطه پیوند ازدواج و ارتباط سببی در کنار لوط زندگی مینمود و بر همین پایه جزء خاندان و اهل او به حساب می آمد ولی از آنجا که مسیر حرکت اعتقادی و معنوی و سیر تفکر و اندیشه اش درست درجهت مخالف لوط(ع) قرار داشت و دل در گرو مهر گنهکاران نهاده بود و حتی در مواقعی با آنها بر علیه لوط(ع) همدست و همداستان می شد، و با این رویه و رفتار، درواقع پیوند مکتبی خود را با لوط قطع کرده بود، آنگاه که فرمان الهی مبنی بر مجازات گنهکاران قوم لوط نازل گردید او نیز در زمره هلاک شدگان قرار گرفت و بر او رفت آنچه بر آن قوم ستمکار رفت و به خسران و عذاب ابدی گرفتار آمد و بدین ترتیب این حقیقت معنوی که در پیشگاه خداوند، تنها و تنها ایمان و حرکت در مسیر حق و حقیقت مایه فضیلت و برتری میباشد و لاغیر به منصه ظهور رسید. به تعبیر شاعر آسمانی شیراز حافظ علیه الرحمه:

در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس

بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است۷

▪ آیه چهارم

ـ در سوره مبارکه هود آیه ۶۴ و آیه ۶۵ آمده است:

(صالح گفت) ای قوم من! این ناقه خداوند است که برای شما دلیل و نشانه ای است بگذارید در زمین خدا به چرا مشغول شود و هیچگونه آزاری به آن نرسانید که بزودی عذاب خدا شما را فرو خواهد گرفت. (اما) آنها آن را از پای در آوردند و او به آنها گفت (مهلت شما تمام شده) سه روز در خانه هاتان متمتع گردید (و بعد از آن عذاب الهی فرا خواهد رسید) این وعده ای است که دروغ نخواهد بود.»

این آیات کریمه به بیان گوشه ای از سرگذشت قوم ثمود می پردازد. آنانکه در سرزمینی پرنعمت و آباد زندگی میکردند و با استفاده از استعداد و نیروی خدادادی، در فن کشاورزی دست به ابتکاراتی زده و درنتیجه زندگی مرفه و آسوده ای برای خود تدارک دیدند، اما همچون بسیاری از آدمیان، دست یابی به نعمت فراوانی روزی به جای آنکه بر عبودیت و شکر آنها از خداوند سبحان بیفزاید، موجب طغیان آنها گردید و مشغول ستمکاری و دست یازیدن به گناهان شدند، و چون طغیان و سرکشی را از حد گذراندند و نصایح خیرخواهانه پیامبر خداوند حضرت صالح(ع) نیز در آنها کارگر نیفتاد و ناقه ای را که صالح به عنوان معجزه و نشانه ای بر صدق دعوی خود، از دل کوه برای آنها بیرون آورده بود کشتند، به عذاب الهی گرفتار آمده و به هلاکت رسیدند.

و اما در آیات فوق الاشاره در تشریح چگونگی قتل ناقه می خوانیم که «فعقروها» یعنی آنان ناقه را از پای در آوردند، حال آنکه با رجوع به تاریخ و روایات اسلامی درمی یابیم که کشنده ناقه تنها یک نفر بوده، و به این ترتیب سؤالی که مطرح میگردد چنین خواهد بود که اگر فی الواقع کشنده ناقه یکنفر بوده است پس چگونه است که در آیه شریفه برای قتل ناقه فعل جمع بکار رفته و این عمل را به تمامی قوم ثمود نسبت داده است؟

در پاسخ باید گفت«این به خاطر آن است که اسلام رضایت باطنی به یک امر و پیوند مکتبی با آن را به منزله شرکت در آن می داند، درواقع توطئه این کار جنبه فردی نداشت، و حتی کسی که اقدام به این عمل کرد، تنها متکی به نیروی خویش نبود بلکه به نیروی جمع و پشتیبانی آنها دلگرم بود و مسلماً چنین کاری را نمیتوان یک کار فردی محسوب داشت بلکه یک کار گروهی و جمعی محسوب می شود.»۸ و به این ترتیب باز به این حقیقت می رسیم که ارتباط روحی و فکری داشتن با یک گروه و یا یک فرد بسی مهمتر از ارتباط های جسمی و ظاهری است و از این منظر چه بسا فردی در زمان حال زندگی کند ولی از آنجا که روحیه و افکار او همسو با نیکوکاران در قرنهای گذشته میباشد در هرآنچه از اعمال نیک که آنها انجام داده اند شریک بوده و از پاداشی همچون پاداش آنها برخوردار باشد و این عالی ترین نوع پیوند و ارتباط میان انسانهاست، چنانکه در تاریخ زندگانی امیرمؤمنان علی(ع) می خوانیم:

«هنگامی که در میدان جنگ جمل بر یاغیان آتش افروز پیروز شد، و یاران علی(ع) از این پیروزی که پیروزی اسلام بر شرک و جاهلیت بود خوشحال شدند، یکی از آنها عرض کرد: «چقدر دوست داشتم که برادرم در این میدان حاضر بود تا پیروزی شما را بر دشمن با چشم خود ببیند.

امام رو به او کرد و فرمود: اهوی اخیک معنا: بگو ببینم قلب برادر تو با ما بود؟!

فقال نعم، در پاسخ گفت: آری.

امام فرمود: (غم مخور) او هم با ما در این میدان شرکت داشت.

سپس اضافه فرمود: از این بالاتر به تو بگویم امروز گروههائی در لشگر ما شرکت کردند که هنوز در صلب پدران و رحم مادرانند (و به دنیا گام ننهاده اند!) اما بزودی گذشت زمان آنها را به دنیا خواهد فرستاد و قدرت ایمان با نیروی آنها افزایش می یابد» ۹

همانطور که از عبارات فوق برمی آید پیوند و ارتباط مکتبی از آنجا که فراتر از زمان حرکت می کند و به اصطلاح حصار زمان را درهم می شکند برترین نوع پیوند و ارتباط محسوب میگردد و جالب اینکه این نوع پیوند نه تنها در چارچوب زمانی نمی گنجد که در حصار مکان نیز محصور نمی ماند چنانکه در حدیثی از امام علی ابن موسی الرضا(ع) می خوانیم: «هرگاه کسی در مشرق کشته شود و دیگری در مغرب راضی به قتل او باشد، او در پیشگاه خدا شریک قاتل است.» ۱۰

▪ آیه پنجم:

بریده باد هر دو دست ابولهب (و مرگ بر او باد)، هرگز مال و ثروت او و آنچه را به دست آورد به حالش سودی نبخشید و به زودی وارد آتشی می شود که دارای شعله فروزان است... (سوره تبت آیات ۱ تا ۳)».

«عبدالعزی (ابولهب) بن عبدالمطلب، عموی پیامبر«ص»...»۱۱ بود. «او و زوجه اش، با پیغمبر سخت دشمنی می ورزیدند...» (۱۲) تا بدانجا که شدت عداوت و کینه ورزی او با حضرت رسول(ص) در میان مردم ضرب المثل شده و به همین خاطر ادبیات فارسی و عربی مسلمانان مشحون از اشعار و آثاری است که منعکس کننده این دشمنی نابخردانه و شیطانی با بزرگترین سفیران الهی یعنی پیامبر اسلام(ص) میباشند. به عنوان نمونه مولوی در این باره میگوید:

«بگسل این حبلی که حرص است و حسد

یاد کن فی جیدها حبل المسد

آنکه جز انکار حق کارش نبود

برد حسرت عاقبت بی هیچ سود» ۱۳

خلاصه آنکه این موجود شقی علیرغم دارا بودن ارتباطات نسبی با شخص اول عالم اسلام، از آنجا که پیدایش و گسترش این آئین مقدس را مانع امیال و هواهای نفسانی خود می دید، به مقابله با آن برخاست و در هر فرصتی با همدستی مشرکین و کفار عصر جاهلی درجهت تحدید اسلام فعالیت می نمود و درنتیجه به خاطر همین اعمال کفرآلود و ناپسند با نزول آیات فوق الذکر در سوره تبت، ارتباط نسبی خود با پیامبر(ص) را نیز از کف داد و بار دیگر قرآن کریم بر آن حقیقتی که در این نوشتار به کرات به آن اشاره کردیم یعنی «اصالت پیوند مکتبی» در مقابل «پیوندهای ظاهری و دنیوی» مهر تائید زد.

آری «با اینکه ابوالهب عموی پیغمبر اکرم(ص) بود و از نزدیکترین نزدیکانش محسوب می شد وقتی خط مکتبی و اعتقادی و عملی خود را از او جدا کرد همچون سایر منحرفان و گمراهان زیر شدیدترین رگبارهای توبیخ و سرزنش قرار گرفت.»۱۴

● نتیجه:

از آنچه در این نوشتار درباره فضیلت پیوند مکتبی و ارحجیت آن بر ارتباطات و پیوندهای ظاهری نظیر خویشاوندی، همزبانی، هم نژادی و... گفتیم و باتوجه به آیات متعددی از قرآن کریم که در این مقاله مورد استناد قرار گرفتند به خوبی روشن گردید که در اسلام عزیز مهمترین عامل برتری انسانها بر یکدیگر و وصول به پاداش های اخروی و قرب پروردگار، همانا عمل به دستورات خداوند و برقرار نمودن پیوند عملی و حقیقی با اهداف عالیه این آئین آسمانی است و اکتفا نمودن به نام و نسب و قناعت کردن به عناوین ظاهری و خالی از محتوا و دل خوش بودن به ارتباطات نسبی و سببی با برخی از بزرگان دین بدون حرکت در مسیر آنان، راه به بیراهه بردن و مبتلا شدن به عذاب الیم پروردگار خواهد بود و از همین روست که گروهی از عارفان حقیقی و واصلان قرب الهی که دارای پیوند نسبی با پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز بودند هرگز به این پیوند و ارتباط فریفته نشده و علیرغم برخورداری از مقام عصمت و چنان امتیاز والایی، همواره از عاقبت امر خویش اندیشناک بوده و در مراقبت از ارتکاب معاصی سعی و جهادی پیامبرگونه می نموده اند، چنانچه در احوالات امام ششم حضرت جعفربن محمدالصادق(ع) می خوانیم:

«یک بار داوود طائی پیش صادق(ع) آمد و گفت: ای پسر رسول خدا(ص) مرا پندی ده که دلم سیاه شده است.

گفت: یا با سلیمان، تو زاهد زمان های تو را به پند من چه حاجت است؟

گفت: ای فرزند پیغمبر شما را بر همه خلایق فضل است و پند دادن همه بر تو واجب است.

گفت: یا با سلیمان، من از آن می ترسم که به قیامت جد من دست در من زند که چرا حق متابعت من نگزاردی؟ این کار به نسبت صحیح و به نسب قوی نیست، این کار به معاملت شایسته حضرت حق بود...» ۱۵

در پایان این نوشتار تذکر این نکته را ضروری می دانیم که دارا بودن پیوندهای نسبی و سببی با اولیاء خدا چنانچه همراه با عمل به دستورات پروردگار و پیشی گرفتن راه تقوی باشد خود موجب وصول به مراتب بالاتری از قرب و پاداش خواهد بود چراکه در اینصورت اینگونه پیوندها موجب تقویت دین و آبرومندی بیشتر اولیاء الهی در دنیا و آخرت گردیده تبلیغی عملی از راه و روش پاکان است و قصد ما در این مقاله تنها ناپسند شمردن قناعت به پیوندهای ظاهری بدون حرکت در مسیر منویات مکتب انسان ساز اسلام بود.

نویسنده: محتشم - مؤمنی

پی نوشت ها:

۱-روزنامه اطلاعات ۱۰/۱/۷۱

۲-تفسیر نمونه ج ۲۷ص۴۲۴

۳-تفسیر نمونه ج ۲ ص ۶۰۷ و ۶۰۸

۴-مثنوی معنوی، دفتر اول ابیات ۱۲۰۷-۱۲۰۵

۵-تفسیر نمونه ج ۹ ص ۱۱۸

۶-همان

۷-دیوان حافظ

۸-تفسیر نمونه جلد ۹ ص ۱۵۸

۹-همان ص ۱۵۹ و ص ۱۶۰

۱۰-تفسیر نمونه ج ۹ ص ۱۵۹

۱۱- سید مصطفی حسینی دشتی- معارف و معاریف ج ۱ ص ۵۱۸

۱۲-دکتر محمد خزائلی، اعلام قرآن ص ۹۰

۱۳-مثنوی معنوی

۱۴-تفسیر نمونه ج ۲۷ ص ۴۲۴

۱۵-تذکره الاولیاء عطار نیشابوری به تصحیح دکتر محمد استعلامی، ص ۱۴



همچنین مشاهده کنید