جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
آنچه برای یک کمدی نویس اتفاق می افتد
روز سیزدهم مارس، حدود ده روز پس از نقد نمایش همه چیز رو به راه است۱ در روزنامههای رم، روزنامهٔ ایدهآ ناتزیوناله۲ نامهای تحت عنوانِ آنچه برای یک کمدینویس اتفاق میافتد به چاپ رساند که در آن، پیراندلو خواسته بود اندکی مزاح بکند. آن هم با سپردن رشتهٔ کلام به شخصیت اول داستانشمارتینو لوری تا وی مجال آن را داشته باشد تا در مقابل اتهامات منتقدانی که رفتار او را در متن نمایش مُهمَل نامیده بودند، از خود دفاع کند. در ضمن پیراندلو قصد داشت تا بدینوسیله وانمود کند که دارد از منطق شخصیت نخست داستانش فاصله میگیرد. اینک متن نامه: من این نامه را از سوی عالیجناب مارتینو لوری رایزن بازنشستهٔ دولت دریافت کردهام: جناب پیراندلوی عزیز! من، پنهان از چشم دیگران، ناظر اولین اجرای کمدیِ، همه چیز رو به راه است بودم. نمایشی که در آن، شما، نمیدانم به چه حقی، اما در کمال سنگدلی، خواستهاید موضوع غمانگیز زندگی مرا علنی کنید. نمیگویم با چه محنت و رنجی، شاهد مردمی بودم که داشتند از شما تعریف و تمجید میکردند و تا آخرین لحظه امیدوار بودم تا آنان، عدالت جمعی را در مورد شما به جای آورند. در صورتی که مجبور شدم، برخلاف میل باطنیام، کفزدنهایشان را برای پنج مرتبهٔ متوالی در پایان پردهٔ دوم و سوم، چون سیلیای بر گونههای فلکزدهٔ حقیرم تحمل کنم و فقط خداوند میداند که خود را، پس از پایان نمایش، با چه وضعی از در تالار بیرون کشیدم. تنها یک چیز باعث شد تا اندکی تسلای خاطر بیابم و علتش، مردی بود که پیش از من از در تالار خارج شده بود. راستش، مردی بود، کوچک اندام، ترکهای و بدلباس با چشمانی چون دیدگان گرگ که آنها را پشت عینک هم پنهان کرده بود و ظاهری داشت که خاطر آدم را مشوش میساخت. پنداری یکی از مبلغان مسیحیت است در لباس شخصی و در پاسخ به پرسش دو مردی که به سوی تالار میآمدند، در خصوص اجرای تازهٔ کمدی، با عجله و با رضایت خاطر و به روشنی گفت: افتضاح. دلم میخواست به سویش بروم و او را ببوسم. اما باید بگویم که این تسلیخاطر چندان به طول نینجامید. چرا که متأسفانه این آقای متشخص داشت دروغ میگفت. امیدوار بودم لااقل خواندن روزنامههای روز بعد بتواند آبی بر آتش درونم بریزد و مرا راضی کند البته این بدان معنا نیست که من میخواستهام خودم را بفریبم. نه. مشاهده کردید؟ نگفته بودم؟ به شما نگفته بودم کاری به کار من نداشته باشید و مورد مرا علنی نکنید. گفته بودم که با فریاد به شما خواهند گفت: امکان ندارد چنین موضوعی اتفاق افتاده باشد. شما کاری کردید که متصف کنند به صفات ابله و احمق و میدانستید که هیچ چیز بدتر از این نیست که کسی نمک به روی زخم آدم بپاشد و خواهید دید که این شما هستید که میباید پاسخگوی رفتار ابلهانه و حماقتآمیز من باشید و درصدد توضیح دلایل آن برآئید. چرا که آنها به شما خواهند گفت که چنین اعتمادی از سوی من در قابل صداقت همسرم و نیز در دوستی با مردی چنان، باورکردنی نیست. آنها به شما خواهند گفت که چنین رفتار کورکورانهای که من، نمود عینی آن هستم باورناپذیر است. من اینها را به چه کسی گفته بودم؟ هر نویسندهٔ دیگری بود واپس مینشست، حال آن که شما، بیواهمه و در کمال پررویی، در طول یک پرده و نیم نمایش، شرایط مهملی را به طرزی ناجور به نمایش گذاشتید. ...
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
آمریکا عراق جنگ حماس نیکا شاکرمی مجلس شورای اسلامی روز معلم دولت رهبر انقلاب معلمان مجلس بابک زنجانی
ایران هواشناسی بارش باران هلال احمر آتش سوزی قوه قضاییه تهران پلیس سیل معلم شهرداری تهران آموزش و پرورش
سهام عدالت قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار بازار خودرو حقوق بازنشستگان خودرو دلار سایپا بانک مرکزی ایران خودرو کارگران
سریال پایتخت مهران مدیری تلویزیون عفاف و حجاب تئاتر مسعود اسکویی سینمای ایران سینما
رژیم صهیونیستی اسرائیل جنگ غزه فلسطین روسیه ترکیه نوار غزه اوکراین چین انگلیس ایالات متحده آمریکا بنیامین نتانیاهو
فوتبال استقلال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال تراکتور لیگ برتر لیگ قهرمانان اروپا لیگ برتر ایران رئال مادرید بایرن مونیخ
هوش مصنوعی کولر گوگل اپل عیسی زارع پور تلفن همراه تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب دیابت کاهش وزن