سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

به همین سادگی


به همین سادگی

به بهانه فراگیر شدن پدیده دراماتورژ کارگردان در تئاتر ایران

چون روزنامه نگار نیستم، مدت هاست به این فکر می کنم که مطلب زیر را چگونه شروع کنم، هرچه فکر کردم نتوانستم راهی پیدا کنم و از خیر شروع مطلب گذشتم و مطلب را بدون شروع، شروع کردم. به همین راحتی من شما را درگیر پارادوکسی دروغگو کردم. این روزها این گونه پارادوکس ها در تئاتر با عبارت «دراماتورژ و کارگردان...» یا «کارگردان و دراماتورژ...» مدام تکرار می شود؛ عبارتی که دیگر کاملاً جاافتاده به نظر می رسد و از استادان دانشگاه تا کارگردان های معروف تئاتر آن را به کار می برند. آخرین مورد این تناقض را نادر برهانی مرند مرتکب شده است. برای روشن شدن مطلب ابتدا باید به این سوال ساده پاسخ دهیم؛ کار دراماتورژ چیست؟ ادوین ویلسون در کتاب درسی و کلاسیک اش «تئاتر، هنر زنده» در مورد دراماتورژ می نویسد؛ «کارگردان علاوه بر ارتباط مستقیم و بی واسطه با برخی عوامل اجرایی بسیار مهم مانند بازیگران اصلی، نمایشنامه نویس، آهنگساز و طراح صحنه، لباس و نور می تواند ارتباط بی واسطه یی با دراماتورژ نیز داشته باشد.» (ویلسون و گلدفارب، ۲۰۰۸؛ ۱۴۰) و در ادامه اشاره می کند در اروپا مدت طولانی است که گروه های تئاتری از وجود دراماتورژ - مدیر ادبی یا مشاور دراماتیک - به عنوان همکار کارگردان بهره می برند.

به زعم نویسنده های این کتاب، در امریکا نقش دراماتورژ یا مدیر ادبی نسبتاً جدید است و سابقه چندانی ندارد؛ «هرچند در سال های اخیر برخی گروه های تئاتری غیرانتفاعی یا گروه محور یک دراماتورژ تمام وقت را به اعضای گروه خویش اضافه کرده اند که در بسیاری از تصمیمات مهم کارگردان می تواند تاثیر بسزایی داشته باشد.» (همان) نویسندگان این کتاب برخی از مهم ترین وظایف دراماتورژ را کشف و خواندن نمایشنامه های جدید، ارتباط با نمایشنامه نویس ها برای نوشتن و تجربه شکل های جدید نمایشنامه نویسی، بازخوانی نمایشنامه های قدیمی و کشف نمایشنامه های مهمی که شاید نادیده انگاشته شده اند، تهیه اطلاعات تاریخی پیرامون نمایشنامه های کلاسیک و کاوش در میان اجراهای قدیمی و نقدها و نوشتن مطالبی درخصوص معرفی کارگروه در بروشورها و پوسترها و... (همان) دانسته اند. البته دراماتورژ چون واژه یی است برگرفته از Dramaturgeo یونانی به معنی «من نمایشنامه نویسم» گاهی به معنای نمایشنامه نویس به کار رفته است اما عمومیت ندارد و در دنیای حرفه یی تئاتر، دراماتورژی «بر مطالعات چندجانبه یک نمایشنامه مفروض دلالت می کند؛ نویسنده، محتوا، سبک و امکانات تفسیری آن همراه با پیشینه تاریخی، تئاتری و فکری اش... دراماتورژها در مقام مشاور ادبی یا منتقد مقیم وظایف متنوعی انجام می دهند که به بیان کلی این است؛

۱) انتخاب و آماده سازی متن نمایشنامه برای اجرا

۲) مشاوره با کارگردان و بازیگران

۳) تربیت تماشاگر.

دراماتورژها برای به انجام رساندن این وظایف، در مقام متن خوان، مترجم، تاریخ تئاترنویس، اقتباس کننده نمایشنامه یا حتی نمایشنامه نویس، دستیار کارگردان و گاه کارگردان کارآموز... خدمت کنند.» (مترجم، براهیمی، ۱۳۸۴؛۲۴) اما آنچه تا اینجا به عنوان وظایف دراماتورژ برشمرده شد، بدون دراماتورژ نیز در بیشتر گروه های تئاتری با کیفیت های متفاوت البته انجام می شود و بخش زیادی از این وظایف که به امور ادبی مرتبط است توسط خود کارگردان صورت می گیرد و اینها نافی هم نیستند. پارادوکس تئاتر ما هم در همین نقطه شکل می گیرد؛ جایی که کارگردان وظایف طبیعی خود را دچار بادکردگی می کند. به طور مثال آیا اینکه برهانی مرند مدام نمایشنامه های جدید و قدیمی بخواند، با برخی از دوستان نمایشنامه نویس اش تماس بگیرد و طرح هایی برای نوشتن سفارش دهد که با اهداف خود و گروهش همخوانی دارد، یا اگر نمایشنامه یی را انتخاب کرد، مثل همین رمولوس کبیر، برود و تحقیق کند و برای اعضای گروهش تحلیل کند و نکات تازه یی در آن کشف کند، کاری غیر از کار کارگردان انجام داده است؟ وظیفه یی بیشتر از وظایف کارگردان بر عهده گرفته است؟ خیر. باور کنید هر کارگردانی در هر سطحی باید تمام این کارها را انجام دهد. اگر انجام ندهد کارگردان نیست، و البته کیفیت انجام این کارها است که وی را کارگردانی خوب یا بد جلوه می دهد. اما دراماتورژ زمانی سر برمی آورد که کارگردان بخشی از این وظایف را به هر دلیلی، به شخص دیگری واگذار کند.

این دلایل می توانند دلایل ساده یی مانند تعداد بسیار زیاد عوامل اجرایی و درگیری اجرایی شدید کارگردان، یا عدم آشنایی با زبان اصلی نمایشنامه انتخاب شده یا... باشند. گاهی نیز دلایل پیچیده تری دارد، مثلاً زمانی که برهانی مرند از دراماتورژی حرفه یی دعوت می کند با حضور در گروه هم به او و هم به برخی عوامل اصلی کمک کند تا در درک و دریافت عمیق تری از رمولوس کبیر کمک شان کند چراکه دراماتورژ به دلیل شناخت بیشتر نظریه ها و شیوه های نقد ادبی و دانش نشانه شناختی ادبی دید وسیع تری می تواند داشته باشد. حال فرض کنیم خود برهانی مرند از تخصص کافی به عنوان مدیر ادبی برخوردار است و دیگر نیازی به دراماتورژ ندارد. اگر ندارد پس چرا از دراماتورژی کار می گوید؟ چرا می نویسد دراماتورژ و کارگردان؛ نادر برهانی مرند؟ کار را تحلیل ادبی کرده است؟ کارگردان هم باید بکند. راجع به رمولوس و رم و تاریخ رم و اروپا تحقیق کرده است؟ کارگردان هم باید بکند. رمولوس کبیر را جناب سمندریان ترجمه کرده است و با استناد به خود صحبت برهانی مرند قرار بوده به عنوان مشاور کارگردان در تمرین ها حضور داشته باشد که میسر نشده است.

حال اگر حضور می یافت کار آقای سمندریان در اجرای رمولوس کبیر چیزی جز دراماتورژی بود؟ در مصاحبه با امین عظیمی در همین روزنامه، برهانی مرند جایی گفته اکنون مشغول دراماتورژی همه پسران من برای علی پویان هستم. کاش امین عظیمی از او می پرسید که به عنوان دراماتورژ چه کاری می کنید که علی پویان به عنوان کارگردان لازم نیست بکند؟ نقش برهانی مرند در کنار پویان، نوعی همکاری است که به پویان کمک می کند تا از شناخت، قوه تحلیل و دانش ادبی برهانی مرند در کنار شناخت، تحلیل و دانش ادبی خودش بهره ببرد تا به درکی نو از میلر دست یابد. اما پویان نمی تواند در کنار شناخت، قوه تحلیل و دانش ادبی خودش، شناخت، قوه تحلیل و دانش ادبی دیگری داشته باشد. مگر در این گونه پارادوکس ها. مگر می شود مهندسی در انجام پروژه یی هم خودش باشد هم مشاور خودش؛ کسی که قرار است اشتباه یا غفلت مهندس اصلی پروژه را پوشش دهد؟ من هم خودم باشم هم برطرف کننده ناآگاهی ها و نقطه ضعف های خودم؟ دقیقاً به همین معنا نقش دراماتورژ نقشی متفاوت از سایر نقش ها در تئاتر است. کارگردان می تواند همزمان طراح لباس، نور، سازنده موسیقی نمایش، یا طراح حرکات موزون باشد اما همزمان نمی تواند دراماتورژ هم باشد. دراماتورژ تنها زمانی معنی دارد که کارگردان بخشی از کارش را برای حصول نتیجه یی بهتر با فردی که به تخصص ادبیاتش اطمینان دارد، تقسیم کند.

در این صورت برای اطلاع مخاطبان و تماشاچیان در پوسترها، بروشورها و... حضور این مدیر ادبی، منتقد همراه گروه یا دراماتورژ را تصریح می کنند. مگر اینکه دوستان تصورشان از کارگردان این باشد که کارگردانی یعنی داشتن آشنایی بیشتر با عوامل ارشادی و کاربلدی در رزرو سالن تمرین و اجرا و گرفتن بودجه و رفاقت با جماعت بازیگر و داشتن پتانسیل درخوری از سوت و کف در میان تماشاچی ها و دراماتورژی یعنی سواد ادبی و «دراماتورژ و کارگردان» یعنی کسی که هردو اینها را دارد.

منابع؛

۱- Edwin. Wilson & Alvin. Goldfarb, ۲۰۰۸,Theater the lively art,Mc Graw Hill,sixth edition.

۲- کاردولو برت، کتس لیون، کوپلین دیوید، ۱۳۸۴، دراماتورژی چیست؟ مترجم منصور براهیمی. فصلنامه تخصصی تئاتر و هنرهای نمایشی، دوره جدید، تابستان

۳- ضمیمه روزانه روزنامه اعتماد، شماره ۲۰۷۸، شنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۸، صص۸و۹

رفیق نصرتی