چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
قصه ی عشق
قصه ی کوتاه عشقی جاودان در وجود من و تو که ۶۵۲۵۹;۶۵۲۵۲;۶۵۲۶۸;شه ناد۶۵۲۶۸;ده می ۶۴۴۰۴;۶۵۲۶۸;ر۶۵۲۶۸;م :
دو سال پیش من و جفری در جزیره ای کوچک کلبه ای اجاره کردیم تا تعطیلات آخر سالمان را در آنجا سپری کنیم . فردای روزی که رسیدیم ، بیرون کلبه نشسته بودم و کتاب می خواندم که صدای میو میوی گربه ای را شنیدم که انگار درد می کشید .
وقتی داخل بوته ها را نگاه کردم دیدم یک بچه گربه ی سیاه و نحیف و لاغر و سرگردان آنجا بود که بیشتر پوست و استخوان بود تا گوشت و هیچ مویی نداشت . ظاهرش طوری بود که انگار هفته ها بود غذا نخورده و از گرسنگی و ترس می لرزید . می دانستم اگر به او غذا بدهم دیگر تا ده روز از پیش ما تکان نمی خورد اما همین که فکر کردم بیچاره چقدر گرسنه است دلم به رحم آمد . فوری رفتم و یک کنسرو تن ماهی آوردم گذاشتم جلویش جایی که بتواند آن را ببیند .
بیست دقیقه ی تمام بچه گربه ی بدبخت گریه و ناله می کرد و خیلی وحشت زده بود . فوری متوجه شدم توریست هایی که آنجا می آمدند ، سرش داد می زدند و دنبال و اذیتش می کردند ، برای همین به من اعتماد نداشت و فکر می کرد اگر جلو بیاید و غذا بخورد ، من هم اذیتش خواهم کرد . روی زمین نشستم و با صدایی ملایم با او حرف زدم و قول دادم که اگر جلو بیاید وغذایش را بخورد ، اذیتش نخواهم کرد و از او مراقبت خواهم کرد .
در نهایت بچه گربه ی کوچولو و ترسیده با احتیاط تمام و ترسان و لرزان به کنسرو ماهی نزدیک شد و با عجله ی تمام آن را خورد و رفت داخل بوته ها تا دوباره مخفی شود . اما می دانستم که برمی گردد و همین طور هم شد... همان روز سر و کله اش موقع شام پیدا شد و از قبل آمادگیش را داشتم . زیرا برایش از مغازه ای که در همان نزدیکی ها بود غذای گربه خریده و آماده ی آمدنش بودم . ظرف کمتر از پنج دقیقه او دیگر در کنار من احساس امنیت و راحتی می کرد .
حدود یک هفته و نیمی که بعد از آن روز گذشت هر روز از دوست سیاه و کوچولوی خودم مواظبت می کردم . او هم بیشتر طول روز را کنار ما زیر آفتاب می گذراند و شب ها وقتی باران می آمد دوباره می آمد پیش ما . همین که صدای او را از بیرون می شنیدم ، نرده های بیرون را برایش باز می کردم تا به درگاهی خانه که سقف داشت بیاد جایی که خشک بود و می توانست شب را آنجا بخوابد .
هر روز صبح که بیدار می شدم چشم انتظارش بودم تا صورت کوچکش از لای بوته ها بیرون بزند . جفری مرتب به من می گفت : "مستاجر بعدی که این کلبه را اجاره بکند ، آزار و اذیت ها دوباره شروع می شود ." اما من دوست نداشتم به این گفته ی جفری فکر کنم چون ناراحتم می کرد . روز آخر که قرار بود اسباب و وسایلمان را جمع کنیم و به خانه برگردیم ، سر و کله ی بچه گربه ی کوچولو دوباره پیدا شد . مدام از بین پاهای ما رد می شد و انگار می گفت : " لطفا نرید ."
به فکرم رسید برای مستاجر بعدی که به کلبه می آید یادداشتی بگذارم و از او بخواهم به آن بچه گربه غذا بدهد و چند تا قوطی غذای اضافی هم در کلبه گذاشتم . همین طور که جلوی نرده های دم در ، چمدان به دست ایستاده بودیم ، بچه گربه ی کوچولو جلوی ما ایستاده بود و راه نمی داد که برویم . با چشمان قشنگش به چشمان من خیره شده بود .
گریه ام گرفت . با خودم گفتم : " داریم این طفلی رو ترک می کنیم . می دانستم که نمی توانم او را با خودمان به داخل هواپیما ببریم و حال که به او عشق ورزیده بودم ، این بی رحمی است که عشقم را از او پس بگیرم و ترکش کنم . شاید اصلا برای او بهتر بود که هیچ وقت کسی به او مهربانی نکرده بود و طعم مهربانی را به او نچشانده بود ."
به ناگهان ندایی از درونم صدایم زد که می گفت : " تو برای نخستین بار مهربانی را به او نشان دادی و او این مهربانی را همیشه در قلب خود هرجا که برود خواهد برد و هرگز فراموش نخواهد کرد که او دوست داشتنی بوده و کسی او را دوست داشته است . عشق هرگز نمی میرد ."
دیگر اصلا نمی دانم سرنوشت دوست کوچولو و سیاه رنگم چه شد و بعد از ما چه اتفاقی برایش افتاد . امیدوارم هرجا هست ، کسی باشد که از او مراقبت کند اما می دانم که با کمک او توانستم لحظه های ناب بسیار گرانقدری را در آن تعطیلات احساس کنم . عشق و مهربانی من گرچه کوتاه بودند و ماندگار نبودند ، اما تفاوتی را در زندگی او رقم زدند . عشق و محبت و نگاه های مهربان او نیز تفاوت هایی را در زندگی من رقم زد .
عشق و مهربانی هرگز به هدر نمی روند و همواره منشا اثرند . عشق و مهربانی نه فقط به گیرنده بلکه به فرستنده ی آن نیز موهبت و نعمت می بخشند .
http://delsoookhte.blogfa.com/cat-۲.aspx
توسط پویا روحی علمداری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست