چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
انگیزه های اطلاق «مِطلاق» به امام حسن مجتبی ع
یکی از آفت های بزرگ و ویرانگری که در تاریخ اسلام بروز کرد و در دورههایی شیوع و رواج بسیار داشته، جَعْل و وضع حدیث است. ساختن حدیث و انتساب آن به پیشوایان دینی به انگیزههای سیاسی، مذهبی و ... از دوران حکومت بنیامیه، نضج گرفت و در دوران بنی عباس دوام یافت.
جعل و وضع، گاه برای پیراستن شخصیت های منفور و آلوده حاکم اموی و عباسی صورت می پذیرفت و گاه برای تخریب و ضربه زدن به شخصیتهای برجسته.
امام حسن مجتبی(ع)، سبط اکبر پیامبر(ص) و دومین امام معصوم، از شخصیت هایی است که تیر مسموم وضع و جعل آن بزرگوار را نشانه رفته و نسبت های ناروایی در قالب حدیث و روایت به وی داده شده است. روایت هایی از امامان شیعه نقل شده که ایشان، بسیار زن می گرفت و بسیار طلاق میداد تا آنجا که پدرش حضرت علی(ع) بر منبر رفت و مردم کوفه را از این امر بر حذر داشت. این روایت ها که مبنای تحلیل های نادرستی پیرامون شخصیت آن بزرگوار قرار گرفته، زمینه برداشت های فقهی قابل تأملی نیز شده است. برخی فقها و محدثان بر پایه همین احادیث، فتوا به جواز تعدد طلاق دادهاند.(۱)
در این مقال، تلاش می شود روایت هایی که امام مجتبی(ع) را «مِطْلاق» (بسیار طلاق دهنده) معرفی کرده مورد نقد قرار گرفته و بی مایگی و سستی آنها بر ملا گردد.
معالاسف، این روایت ها هم در منابع حدیثی و تاریخی شیعی آمده و هم در کتب تاریخ اهل سنت. نخست به نقل های مختلف این مطلب اشاره می شود و سپس به پاسخگویی و نقادی آن می پردازیم. در نقل روایتها ترتیب تاریخی و زمانی کتب را منظور می داریم تا نقد به سهولت انجام شود.
۱) اولین کتاب حدیثی شیعه که این مطلب در آن نقل شده کتاب محاسن برقی، نوشته احمد بنابی عبداللّه برقی(م۲۷۴ یا ۲۸۲ق) است:
عن ابن محبوب عن أبی عبداللّه(ع) قال: اتی رجل امیرالمؤمنین(ع) فقال له: جئتک مستشیرا. ان الحسن و الحسین و عبداللّه بنجعفر خطبوا الیّ، فقال امیرالمؤمنین(ع): المستشار مؤتمن؛ اما الحسن فانه مطلاق و لکن زوّجها الحسین(ع) فانه خیر لابنتک.
مردی نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد و گفت: می خواهم مشورت کنم. حسن و حسین و عبداللّه بنجعفر از دخترم خواستگاری کردهاند [به کدام دختر دهم؟ [حضرت فرمود: کسی که مورد مشورت قرار گیرد؛ امین است. بدان حسن، بسیار طلاق می دهد. دخترت را به حسین تزویج کن زیرا برای دخترت بهتر است.
۲) پس از محاسن، روایت هایی در این زمینه در کتاب کافی نوشته محمد بنیعقوب کلینی(م۳۲۹ق) نقل شده است.
الف) عدة من اصحابنا عن احمد بنمحمد عن محمد بناسماعیل بنبزیع عن جعفر بنبشیر عن یحیی بنابیالعلاء عن ابیعبداللّه(ع) قال: ان الحسن بنعلی(ع) طلّق خمسین امرأة فقام علی(ع) بالکوفة فقال: یا معشر اهل الکوفة لا تنکحوا الحسن فانه رجل مطلاق، فقام الیه رجل فقال: بلی و اللّه لننکحنّه فانه ابن رسول اللّه(ص) و ابنفاطمة فان اعجبه امسک و ان کره طلّق.(۲)
امام صادق(ع) فرمود: حسن بنعلی پنجاه زن را طلاق داد. تا آنکه حضرت علی(ع) در کوفه به پا خاست و فرمود: ای کوفیان، به حسن دختر ندهید زیرا بسیار طلاق می دهد. مردی بر پا خاست و گفت: به خدا سوگند، چنین می کنیم. او فرزند رسول خدا(ص) و فاطمه است، اگر خواست همسرش را نگه می دارد و اگر نخواست طلاق می دهد.
ب) حمید بنزیاد عن الحسن عن محمد بنسماعة عن محمد بنزیاد بنعیسی عن عبداللّه بنسنان عن ابیعبداللّه(ع) قال: ان علیا(ع) قال و هو علی المنبر لا تزوّجوا الحسن فانه رجل مطلاق. فقام رجل من همدان فقال: بلی واللّه لنزوّجنه و هو ابن رسول اللّه و ابن امیرالمؤمنین(ع) فان شاء امسک و ان شاء طلّق.(۳)
امام صادق(ع) فرمود: علی(ع) بر منبر فرمود: به حسن دختر ندهید زیرا او مردی پرطلاق است. مردی هَمْدانی بلند شد و گفت: به خدا سوگند چنین خواهیم کرد زیرا او فرزند رسول خدا و امیرالمؤمنین است. اگر خواست همسر را نگه دارد و اگر نخواست طلاق می دهد.
۳) پس از کافی، این مضمون در کتاب دعائم الاسلام، نوشته نعمان بنمحمد تمیمی قمی(م۳۶۳ق) آمده است:
عن ابیجعفر محمد بنعلی(ع) انه قال: قال علی(ع) لاهل الکوفة: یا اهل الکوفة لا تزوّجوا حسنا فانه رجل مطلاق.(۴)
امام باقر(ع) فرمود: علی(ع)، کوفیان را مخاطب ساخت و فرمود: به حسن زن ندهید زیرا که بسیار طلاق می دهد. پس از این سه کتاب، کتب روایی دیگر با همین اسناد به نقل امام حسن مجتبی(ع)، سبط اکبر پیامبر(ص) و دومین امام معصوم، از شخصیت هایی است که تیر مسموم وضع و جعل آن بزرگوار را نشانه رفته و نسبت های ناروایی در قالب حدیث و روایت به وی داده شده است. این احادیث پرداختهاند.
شیخ حرّ عاملی(م۱۱۰۴ق) در کتاب وسائلالشیعة، دو روایت کافی(۵) و روایت کتاب محاسن(۶) را نقل کرده است. پس از وی، علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار به نقل این احادیث پرداخته است. وی روایت محاسن(۷) و کافی(۸) را نقل کرده و به جز آن از مناقب ابنشهر آشوب(۹) نیز همین مضامین را روایت کرده است.
همچنین محدث نوری، در کتاب مستدرک الوسایل، روایت کتاب دعائم الاسلام(۱۰) و مطلب نقل شده در مناقب ابنشهر آشوب(۱۱) را روایت کرده است.
به جز کتب حدیث، در پارهای از کتب تاریخی که شیعیان تحریر کردهاند نیز این مطلب بازگو شده است. ابنشهر آشوب(م۵۸۸ق) در کتاب مناقب از قوت القلوب ابوطالب مکی، آن را روایت کرده است.
این مضامین در کتب حدیثی اهل سنت دیده نشد اما در تعدادی از کتب تاریخی آنان روایت شده؛ که فهرستوار بدان اشاره میشود:
۱) بلاذری(م۲۷۹ق) در انسـاب الاشراف(۱۲)
بلاذری از ابی صالح نقل کرده که امیرمؤمنانعلیه السلام فرمود:" آن قدر حسنعلیه السلام زن گرفت و طلاق داد که ترسیدم دشمنی دیگران را در پیداشته باشد"
۲) ابوطالب مکی(م۳۸۶ق) در قوتالقلوب(۱۳)
۳) ابوحامد غزالی(م۵۰۵ق) در احیاء العلوم(۱۴)
۴) ابنابیالحدید معتزلی(م۵۸۶ ـ ۶۵۵ق) در شرح نهجالبلاغه(۱۵)
۵) الامام المزدی(م۷۴۲ق) در تهذیب الکمال(۱۶)
۶) ذهبی(م۷۴۸ق) در سیر اعلام النبلاء(۱۷)
۷) ابنکثیر(م۷۷۴ق) در البدایة و النهایة(۱۸)
اگر اولین ازدواج حضرت در ۲۰ سالگی باشد، تا سال شهادت پدر یعنی سال ۴۰ هجری، یعنی در فاصله ۱۸ یا ۱۷ سال، باید این تعداد ازدواج و طلاق صورت گرفته باشد که امری نامعقول است.
۸) میر خواندشاه(م۸۳۸ ـ ۹۰۳ق) در روضة الصفا(۱۹)
۹) سیوطی(م۹۱۱ق) در تاریخ الخلفاء(۲۰)
در این مجموعه نقلها و اسناد، یک مطلب دست به دست گشته و آن اینکه امام مجتبی(ع) مطلاق (پرطلاق) بود و پدر بزرگوارش مردم را از همسر دادن به فرزندش باز می داشت. چرا که وی، زنان را نگه نمی داشت و به سرعت طلاق می داد. و در پارهای نقل ها چنین آمده که حضرت علی(ع) از این عمل فرزندش هراس داشت که شاید سبب دشمنی و کینه قبایل را هم فراهم آورد.(۲۱)
دسته ای به تعداد زن ها اشاره نموده اند ابن حجر، ابوطالب مکی، ابوالحسن مدائنی، کلینی، کفعمی، بلخی و ابن شهرآشوب به نقل آن پرداختهاند و تعداد زنان امام حسنعلیه السلام را چنین گفتهاند:
۱) کفعمی: شصت و چهار.
۲) ابوالحسن مدائنی: هفتاد.
۳) ابن حجر: نود.
۴) کلینی: پنجاه.
۵) بلخی: دویست.
۶) ابوطالب مکی: دویست و پنجاه.
۷) برخی نیز آوردهاند که وی سیصد و چهار صد زن داشته است.
حال، سخن این است که آیا این نقل ها از صحت و سلامت تاریخی برخوردار است و آیا چنین بوده که امام مجتبی(ع) این حد، ازدواج می کرد و طلاق میداد که یک بحران خانوادگی را برای آل علی(ع) سبب شود؟
به نظر میرسد شواهد تاریخی، عقیدتی فراوان در دست است که نادرستی این نقل را روشن می سازد و بهترین راه برای نقد نیز همین است. اینکه برخی پژوهشگران به جای نقد این مطلب به نقد نویسندگان و کتب پرداختهاند و محاسن برقی، قوت القلوب و ... را زیر سؤال بردهاند(۲۲)، شاید قرین صحت نباشد، چرا در همین کتب و از همین نویسندگان، مطالب فراوان و درستی نقل شده و مورد اعتماد و استناد است. به سخن دیگر، به جای آنکه نادرستی یک یا چند نقل به اثبات رسد روا نیست، یک کتاب یا یک مجموعه از رده خارج گردد.
▪ شواهدی که به گمان ما بر نادرستی این نقلها دلالت دارد عبارت است از:
۱) امام مجتبی(ع) در نیمه رمضان سال دوم یا سوم هجری به دنیا آمد و در ۲۸ صفر سال ۴۹ هجری از دنیا رفت. عمر ایشان ۴۶ یا ۴۷ بیشتر نبود. اگر اولین ازدواج حضرت در ۲۰ سالگی باشد، تا سال شهادت پدر یعنی سال ۴۰ هجری، یعنی در فاصله ۱۸ یا ۱۷ سال، باید این تعداد ازدواج و طلاق صورت گرفته باشد که امری نامعقول است.
توضیح مطلب، آن است که طبق نقل ابوطالب مکی امام مجتبی ۲۵۰ یا ۳۰۰ زن گرفت که پدر را به ستوه آورد و علی(ع) در یک سخنرانی اعلام داشت به حسن زن ندهید زیرا پرطلاق است.(۲۳) این بدان معنا است که هر ماه، بیش از یک زن گرفته باشد و بسیاری از آن ازدواج هابه طلاق منجر شده باشد، زیرا نمی توان بیش ازچهار زن دائم داشت.
آیا چنین امری معقول و پذیرفته است. با توجه به اینکه آن حضرت در دوران پنج ساله حکومت پدر در تمامی سه جنگ نهروان، جمل و صفین شرکت داشت.
۲) بیشتر روایت هایی که در کتب حدیث آمده منقول از امام صادق(ع) است، یعنی این مطلب یک قرن پس از زمان امام مجتبی(ع) مطرح می شود چرا که وفات امام صادق(ع) در سال ۱۴۸ هجری و شهادت امام مجتبی(ع) در سال ۴۸ هجری رخ داد. قابل تأمل است که این سخن در همان اوان، بر زبان منصور دوانیقی دشمن سرسخت ائمه(ع)، جاری می شود. مسعودی، سخنرانی منصور را در جمع خراسانی ها چنین نقل کرده است:
ان ولد آل ابیطالب ترکناهم و الذی لا اله الا هو و الخلافة فلم نعرض لهم لا بقلیل و لا بکثیر فقام فیها علی بنابیطالب(ع) فما افلح و حکم الحکمین، فاختلف علیه الامة و افترقت الکلمة ثم وثب علیه شیعته و انصاره و ثقاته، فقتلوه، ثم قام بعده الحسن بنعلی فواللّه ما کان برجل عرضت علیه الاموال فقبلها، و دسّ الیه معاویة انی اجعلک ولی عهدی، فخلعه، و انسلخ له مما کان فیه و سلّمه الیه، و اقبل علی النساء یتزوج الیوم واحدة، و یطلّق غدا اخری، فلم یزل کذلک حتی مات علی فراشه.(۲۴)
«سوگند به خداوند که فرزندان ابوطالب را با خلافت وا نهادیم، و به هیچ روی متعرض آنان نشدهایم، تا آنکه علی بنابیطالب خلافت را به دست گرفته و آن زمان که موفق نشد در حکومت، تن به حکمیت داد. مردم اختلاف کردند و سخنشان گوناگون شد تا گروهی بر او هجوم آورده و او را کشتند. پس از وی، حسن بنعلی به پا خاست. او مردی نبود که اگر اموالی بر او عرضه میشد، بستاند. معاویه با حیله او را ولیعهد خود کرد. و سپس او را خلع کرد. او به زنان رو آورد. روزی نبود که ازدواج نکند یا طلاق ندهد. تا آنکه در بستر از دنیا رفت».
۳) اگر چنین امری واقع شده بود باید دشمنان حضرت در زمان حیاتش، این امر را بر ایشان خُرده می گرفتند و در مناظرات و اعتراض هایی که بر حضرت داشتند بر این نکته ـ که اگر صحیح بود نقطهضعف بزرگی به شمار می رفت ـ انگشت می گذاشتند. ولی چنین امری از آن دوران، گزارش نشده است.
۴) تعداد همسران و فرزندان و دامادانی که برای حضرت در کتب تاریخ آمده، با این رقم ها سازگاری ندارد. بیشترین تعداد فرزندان را ۲۲ و کمترین را ۱۲ گفتهاند و تنها ۱۳ نام به عنوان همسر، برای ایشان ذکر شده که ترجمه و شرح حال بیش از سه تن آنان در دست نیست و نیز بیش از سه داماد برای آن بزرگوار در کتب تاریخ، گزارش نشده است.(۲۵)
اینها شواهدی تاریخی بود که بر سستی این نقل ها گواهی می داد ، به جز آن شواهد غیر تاریخی که به معارف دینی برمی گردد، نیز در دست است که بدان اشاره می شود.
۵) روایت های بسیاری بر مبغوضیتطلاق دلالت دارد. این روایتها در کتب حدیث شیعه و اهل سنت به نحو مکرر، نقل شده است:
رسول خدا(ص) فرمود: ابغض الحلال الی اللّه الطلاق.(۲۶)
منفورترین حلالها نزد خداوند، طلاق است.
اگر چنین امری واقع شده بود باید دشمنان حضرت در زمان حیاتش، این امر را بر ایشان خُرده میگرفتند و در مناظرات و اعتراضهایی که بر حضرت داشتند بر این نکته انگشت میگذاشتند.
امام صادق(ع) فرمود: تزوّجوا و لا تطلقوا فان الطلاق یهتزّ منه العرش.(۲۷)
ازدواج کنید و طلاق ندهید زیرا طلاق عرش خداوند را به لرزه میآورد.
و نیز امام صادق(ع)، از پدرشان نقل میکند: ان اللّه عز و جل یبغض کل مطلاق و ذوّاق.(۲۸)
خداوند کسی را که بسیار طلاق دهد و به دنبال تنوع ذائقه جنسی باشد، دشمن میدارد.
و بر پایه همین روایات، گروهی از فقهای شیعه و اهل سنت فتوا به کراهت طلاق در صورت سازگاری اخلاقی زن و شوهر دادهاند.(۲۹) و فقهای حنفیه در چنین فرضی طلاق را حرام میدانند.(۳۰)
حال آیا میتوان گفت امامی معصوم به طور مکرر دست به چنین عملی زند و این عمل، توجیهی نداشته باشد که پدرش هم اقدام به جلوگیری از آن نماید.
و بر اینها بیفزاییم چگونه ممکن است چنین اعمالی از شخصیتی که ۲۰ بار پیاده حج گذارد سر زند. کسی که چنین با خداوند نیایش میکرد:
«انی لأستحیی من ربی ان القاه و لم امش الی بیته» فمشی عشرین مرة من المدینة علی رجلیه.(۳۱)
من از پروردگارم حیا میکنم که او را ملاقات کنم در حالی که پیاده به سوی خانه او نرفته باشم. این بود که ۲۰ بار پیاده از مدینه به حج رفت.
و کسی که عابدترین و زاهدترین انسان زمانش بود.(۳۲)
۶) صفت «مطلاق» (پرطلاق)، در جاهلیت نیز مذموم بود. وقتی خدیجه(س) به عمویش ورقه، از خواستگارانش سخن گفت و با وی مشورت کرد که به کدام پاسخ مثبت دهد، ورقه جواب داد: شیبه بسیار بدبین است، عقبه پیرمرد است، ابوجهل مردی متکبر و بخیل است، صلت مردی مطلاق است. آنگاه خدیجه(س) گفت: نفرین خدا بر اینها باد، ولی آیا میدانی مرد دیگری هم از من خواستگاری کرده است ....
چگونه خصلتی که در جاهلیت مورد ذم و سرزنش بود و مردمان آن دوره حاضر نبودند به چنین مردی زن دهند، آن وقت حضرت علی(ع) فرزند زاهد و پارسای خود را چنین وصف کرده باشد؟!
لذا با توجه به این نقدهای ششگانه نمیتوان این مضامین را پذیرفت.
خلاصه سخن در این نوشتار این شد که:
▪ روایتهایی در منابع حدیثی و تاریخی دلالت دارد که امام حسن مجتبی(ع) بسیار ازدواج میکرد و بسیار زنانش را طلاق میداد تا آنجا که سبب اعتراض پدر شد.
▪ بر پایه این روایتها تحلیلهای تاریخی و استنباطهای فقهی، صورت گرفته است.
▪ شواهد تاریخی و عقیدتی بر نادرست بودن این روایتها دلالت دارد که به شش مورد اشاره شد.
▪ از این روایتها به جهت سستی و نادرستی، نمیتوان هیچ حکم فقهی را استنباط کرد، چنان که تحلیل شخصیت بر مبنای اینها نادرست است.
▪ طلاق، مبغوضترین حلال خداوند است و تکرار آن بر مبغوضیت و منفوریت آن میافزاید.
چنانچه گفته شد این کار با شأن و مقام امام حسن مجتبیعلیه السلام هرگز سازگار نیست؛ زیرا چهرهای که قرآن و سنت و سایر معصومینعلیهم السلام از امام حسنعلیه السلام ترسیم کردهاند، با روایاتی که نقل شده، قابل جمع نیست. قرآن در شأن و منزلت امام حسنعلیه السلام و سایر اهلبیتعلیهم السلام آیه «تطهیر»(۳۳) و آیه «مودّت»(۳۴) را نازل فرموده است. چگونه خصلتی که در جاهلیت مورد ذم و سرزنش بود و مردمان آن دوره حاضر نبودند به چنین مردی زن دهند، آن وقت حضرت علی(ع) فرزند زاهد و پارسای خود را چنین وصف کرده باشد؟!
پیامبر درباره امام حسنعلیه السلام میفرماید: «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند.»(۳۵) همچنین رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم در مورد امام حسن و امام حسینعلیهما السلام فرمود: «هرکس این دو را دوست داشته باشد، من دوستش دارم و کسی را که من دوست دارم، خدا نیز او را دوست خواهد داشت و کسی که خدا او را دوست داشته باشد، در بهشتهای پر نعمت وارد خواهد کرد.»(۳۶)
ابن کثیر دمشقی مینویسد: امیرمؤمنانعلیه السلام فرزند خود امام حسنعلیه السلام را بسیار احترام و تعظیم میکرد.(۳۷)
امام حسینعلیه السلام به خاطر احترام و عظمتی که برای برادرش، امام حسنعلیه السلام قائل بود، هرگز در حضورش سخن نمیگفت.(۳۸) در حین طواف، مردم برای اظهار ارادت به امام حسن و امام حسینعلیهما السلام آن چنان به یکدیگر فشار میآوردند که گاه ممکن بود به زیر دست و پا بروند. (۳۹)
گاهی امام حسنعلیه السلام بر در خانه مینشست، در چنین لحظاتی رفت و آمد مردم به جهت هیبتی که او داشت، قطع میشد.(۴۰)
در حالات معنوی امام حسنعلیه السلام آوردهاند: به هنگام وضو، رخسارش دگرگون میشد و در پاسخ پرسش کنندگان میفرمود: «حقّ علی کلّ من وقف بین یدی ربّ العرش ان یصفر لونه و یرتعد فرائصه(۴۱)
؛ شایسته است کسی که در برابر پروردگار میایستد، رنگش زرد گردد و لرزه بر اندامش بیفتد.»
دلائل و شواهد موجود به خوبی نشان میدهد که تا پیش از منصور عباسی چنین افترایی در کتاب ها نبوده است و این منصور بود که برای خنثی سازی شورش های علوی و حرکتهای ضدّ حکومتی نوادگان امام حسن مجتبیعلیه السلام این تهمت و شبهه را علیه امام پایهگذاری کرد.
وی که از این شورش ها سخت به وحشت افتاده بود، برای رفع نگرانی خود، هیچ حربهای را بهتر از لکهدار کردن چهره پاک و معصوم امام حسنعلیه السلام ندید. وی پس از دستگیری عبداللّه بن حسن که علیه ظلم و جور قیام کرده بود، در برابر بسیاری از مردم به سخنرانی پرداخت و علیبن ابیطالب و امام حسنعلیهما السلام و همه فرزندان ابیطالب را مورد دشنام و افترا و ناسزاگویی قرار داد و از جمله گفت: به خدایی که جز او نیست، فرزندان ابیطالب را در خلافت تنها گذاردیم و هیچ کاری به کارشان نداشتیم؛ در آغاز علی بن ابیطالب بدان پرداخت و پس از وی، حسن بن علی برخاست معاویه با نیرنگ به او وعده داد تا ولیعهدش کند، بدین ترتیب او را برکنار ساخت و همه چیزِ وی را گرفت. حسن بن علی نیز همه کارها را به معاویه واگذارد و به زنان روی آورد؛ او امروز با یکی ازدواج میکرد و فردا دیگری را طلاق میداد و همچنان بدین کار مشغول بود تا اینکه در بسترش مرد (۴۲)
استاد، هاشم معروف در ردّ این تهمت ناجوانمردانه مینویسد: و اما روایت هفتاد و نود و از این قبیل روایاتی که او را زن باره توصیف میکنند و اینکه پدرش میگفت: به فرزندم حسن زن ندهید که او زن باره است؛ این روایات آن چنان که از اسنادشان بر میآید، منبعی جز مدائنی و امثال دروغگوی او ندارد. مدائنی و واقدی و دیگر مورّخان پیشین، تاریخ را در سایه حکومتهایی نوشتهاند که با اهلبیتعلیهم السلام سر دشمنی داشتند، و از هر وسیلهای برای خدشهدار کردن واقعیتهای آنها و ضربه زدن به ایشان فروگذار نمیکردند. حکام دولت عباسی نیز در تعصّب و پلیدی نیّت، دست کمی از اسلاف اموی خود نداشتند. عباسیها در جعل احادیث علیه «علویها» با امویها هم دست بودند، به ویژه نسبت به حسنیها کینه خاصّی میورزیدند، چون بیشتر آنهایی که علیه ستم سر به شورش برمیداشتند؛ از فرزندان و نوادگان امام حسنعلیه السلام بودند.(۴۳)
آنچه که تاکنون گفته شد، پاسخ به اتهاماتی بود که درباره ازدواج ها و طلاق های متعدد امام حسنعلیه السلام طرح ریزی شده بود.
واقعیت این است که امام در طول عمر، بیشتر از هشت یا ده(۴۴) همسر نداشته که تعدادی از این همسران کنیز بودهاند. داشتن این تعداد همسر در آن زمان برای قاطبه مردم، امری طبیعی بوده است؛ بلکه برخی تعداد همسرانشان بیش از این بوده، در حالی که کسی متعرض آنان نشده است. حال چه شد که در بین این مردم، فقط امام حسنعلیه السلام مورد حملات بیشرمانه دشمنان قرار گرفت؟ آیا نمیشود حدس زد این رقم بسیار بزرگ، نشانه ساختگی بودن این احادیث است؟
چرا ابوطالب مکّی که تعداد زنهای امام حسنعلیه السلام را به ۲۵۰ میرساند، جز چند نفر از آنها نام نمیبرد؟ چرا مورخّان که به تبعیت از ابوالحسن مدائنی و واقدی و مکّی تعداد زنان امام را بیش از هشت تن ذکر کردهاند، بیشترین آماری که برای فرزندان امام دادهاند، بیش از سی و یک فرزند نیست؟(۴۵)
اینک از ابوطالب مکّی باید پرسید: اگر امام ۲۵۰ همسر داشته پس چرا بیش از سی و یک فرزند نداشت؟ آیا همه آن زنان عقیم و نازا بودند؟ آیا امام رغبتی به فرزند نداشت و یا از پرداخت نفقه و هزینه زندگی و تأمین معاش آنها عاجز بوده است؟ "
پاورقی ها:
۱ـ وسائلالشیعة، ج۱۵، ص۲۷۱؛ مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۸۲.
۲ـ الکافی، ج۶، ص۵۶، ح۵.
۳ـ همان، ص۵۶، ح۴.
۴ـ دعائم الاسلام، ج۲، ص۲۵۷، ح۹۸۰.
۵ـ وسائلالشیعة، ج۱۵، ص۲۶۸، ب۲، ح۲ و ص۲۷۱، ب۴، ح۱ و ۲.
۶ـ همان، ج۸، ص۴۲۷، ب۲۳، ح۱؛ ج۱۵، ص۲۶۸، ب۲، ح۱.
۷ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۳۷، ب۱۶، ح۹؛ ج۷۵، ص۱۰۱، ب۴۸، ح۲۲.
۸ـ همان، ج۴۴، ص۱۷۲، ح۶ و ۷.
۹ـ همان، ص۱۵۸، ح۲۷ و ص۱۶۹، ح۴، و ص۱۷۱، ح۵.
۱۰-مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۸۰، ب۲، ح۱۸۲۳۸. (چاپ آل البیت)
۱۱ـ همان، ح۱۸۲۳۹.
۱۲ـ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۵.
۱۳ـ قوتالقلوب، ج۲، ص۲۴۶.
۱۴ـ محجةالبیضا، ج۳، ص۶۹.
۱۵ـ شرح نهجالبلاغه، ج۴، ص۸. (چهار جلدی)
۱۶ـ تهذیب الکمال، ج۶، ص۲۳۶.
۱۷ـ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۵۳، ۲۶۲ و ۲۶۷.
۱۸ـ البدایة و النهایة، ج۸، ص۴۲.
۱۹ـ روضة الصفا، ج۳، ص۲۰.
۲۰ـ تاریخ الخلفاء، ص۱۹۱.
۲۱ـ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۵؛ شرح نهجالبلاغه، ج۴، ص۸.
۲۲ـ حیاة الامام الحسن، ج۲، ص۴۵۴ ـ ۴۵۶؛ حقایق پنهان، ص۳۵۲ ـ ۳۵۴.
۲۳ـ مناقب ابنشهر آشوب، ج۴، ص۳۸؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۶۹.
۲۴ـ مروج الذهب، ج۳، ص۳۰۰.
۲۵ـ حیاة الامام الحسن(ع)، ج۲، ص۴۶۳ ـ ۴۶۹ و ص۴۵۷.
۲۶ـ سنن ابیداود، ج۲، ص۶۳۲، ح۲۱۷۸.
۲۷ـ وسائلالشیعة، ج۱۵، ص۲۶۸؛ مکارمالاخلاق، ص۲۲۵؛ مجمعالبیان، ج۱۰، ص۳۰۴.
۲۸ـ همان، ص۲۶۷، ح۳.
۲۹ـ المبسوط، ج۵، ص۳؛ مفاتیح الشرایع، ج۲، ص۳۱۲؛ جواهرالکلام، ج۳۲، ص۱۱۶؛ الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۴، ص۲۹۶.
۳۰ـ الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۴، ص۲۹۶.
۳۱ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۹۹.
۳۲ـ فراید السمطین، ج۲، ص۶۸؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۶۰.
۳۳ـ صواعق المحرقه، ص ۱۴۳؛ سنن بیهقی، ج ۲، ص ۱۴۹.
۳۴ ـ الدرالمنثور، ج ۷،ص ۷.
۳۵ ـ الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة، (مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۶۷؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۲.)
۳۶ ـ من احبهما احببته و من احببته احبه اللّه و من احبه اللّه أدخله جنات النعیم…(اخبار اصبهان، ج ۱، ص ۵۶.)
۳۷ ـ البدایة و النهایة، ج ۷، ص ۳۷.
۳۸ ـ مناقب آل ابیطالب، ج ۳، ص ۴۰۱.
۳۹ ـ البدایة و النهایة، ج ۷، ص ۳۷.
۴۰ ـ الامام المجتبی(ع)، ص ۱۰.
۴۱ ـ همان، ص ۸۶.
۴۲ ـ سیرةالائمة الاثنی عشر، ج ۱، ص ۶۱۸.
۴۳ ـ زندگی دوازده امام، ج ۱، ص ۶۰۲.
۴۴ ـ صلح الحسن(ع)، ص ۲۵.
۴۵ـ بین مورّخین اختلاف است، از هفت فرزند گفته شده تا سی و یک فرزند. رجوع شود به البدء و التاریخ، ج ۵، ص ۷۴؛ الفصول المهمه، ص ۱۶۶؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۶۸؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۵۲؛ اعلام الوری، ص ۲۱۳؛ ناسخ التواریخ، جلد امام حسن(ع)، ص ۲۷۰؛ تذکرة الخواص، ص ۲۱۲؛ نورالابصار، ص ۱۳۶؛ ذخائرالعقبی، ص ۱۴۳؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۲۸.
● مقالات و کتبی در رابطه با این مطلب:
۱)حیاة الامام الحسن(ع)، باقر شریف القرشی، ج۲، ص۴۵۷ ـ ۴۷۲. (دار الکتب العلمیة)
۲)نظام حقوق زن در اسلام، شهید مطهری، ص۳۰۶ ـ ۳۰۹. (انتشارات صدرا)
۳)زندگی امام حسن(ع)، مهدی پیشوایی، ص۳۱ ـ ۳۹. (انتشارات نسل جوان)
۴)الامام المجتبی(ع)، حسن المصطفوی، ص۲۲۸ ـ ۲۳۴. (مکتب المصطفوی)
۵)از گوشه و کنار تاریخ، سیدعلی شفیعی، ص۸۸. (کتابخانه صدر)
۶)زندگانی امام مجتبی(ع)، سیدهاشم رسولی محلاتی، ص۴۶۹ ـ ۴۸۴. (دفتر نشر فرهنگ اسلامی)
۷) حقایق پنهان، احمد زمانی، ص۳۳۱ ـ ۳۵۴. (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست