جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

گام بزرگ حزب کمونیست روسیه


گام بزرگ حزب کمونیست روسیه

دیگر فریب کاری های امپریالیسم برای تخریب استالین بی فایده است

”کسی که حقیقت را نمی داند، صرفا یک نادان است. اما، کسی که حقیقت را می داند و آن را کتمان می کند، یک تبه کار است“.

قرار هیئت رئیسه حزب کمونیست روسیه و ترجمه آن بزبان فارسی، در شرایط بسیار خطرناک جهانی ناشی از بحران همه جانبه سیستم سرمایه داری، از اهمیت والائی برخوردار است. این قرار، شاید یکی از جدی ترین گام‌هائی است که حزب کمونیست روسیه بعد از سال‌های طولانی تخریب سوسیالیسم برداشته است. این مصوبه، تعبیر فارسی این سخن شیخ شیرازی، سعدی است که می گوید: «همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید». حزب کمونیست روسیه، مثل همه جنبش جهانی کمونیستی تازه بخود آمده است و به ابعاد فاجعه گرانباری که امپریالیسم جهانی در پی تخریب سوسیالیسم و تجزیه اتحاد شوروی و چند کشور دیگر، حملات اشغالگرانه متعدد، تخریب کشورها و کشتار بی امان مردم، شعله ور نگهداشتن آتش جنگ دائمی به بهانه مبارزه با تروریسم خودساخته، رشد و گسترش شدید بیکاری، فقر، گرسنگی، فساد و دیگر تباهی ها در جهان، پی برده است. این مصوبه، تلاشی دیگری است در جهت اثبات حقانیت سوسیالیسم و مشی استالینی و به تبع آن، نشاندهنده آن است که بشریت از راه دیگری غیر از برقراری عدالت اجتماعی- اقتصادی نمی تواند به آزادی انسانی دست یابد.

امپریالیسم جهانی در طول قریب شش دهه بعد از مرگ استالین، و دو دهه پس از تخریب سوسیالیسم، برای مدت یک روز هم تبلیغات ضد استالینی و ضد سوسیالیستی خود را متوقف نکرده است. از استالین هیولائی ساخت و عدالت ستیزی را از همان ابتدا، تحت این بهانه گسترش داد. هزار- هزار افترا و ناسزا و دشنام نثار استالین کرده و می کند، با فحاشی و جوسازی، چهره انسانی سوسیالیسم و سازنده آن را می آلاید. ولی، اینک گذشت زمان، چهره حقایق انکار ناپذیر سوسیالیسم را از زیر خروارها لجن امپریالیستی بیرون کشیده است.

تنها و یگانه علت اصلی و اساسی استالین ستیزی و یا بعبارت صحیح تر، سوسیالیسم ستیزی ارتجاع و امپریالیسم جهانی در بطن مبارزه طبقات ستمگر برعلیه حقانیت عدالت اجتماعی نهفته است. حزب کمونیست اتحاد شوروی برهبری ابتدا لنین و سپس، استالین، که ساختمان سوسیالیسم را در شرایط حضور نظامیان کشور امپریالیستی و سرمایه داری آمریکا، انگلیس، فرانسه، ژاپن، آلمان و ترکیه در خاک این کشور، ادامه جنگ‌های ویرانگر داخلی و در شرایط از هم پاشیدگی اقتصادی این کشور در پی جنگ جهانی اول آغاز کرد و در طول تقریبا دو دهه به دستاوردهای خارق العاده ای نه تنها در زمینه علوم و تکنولوژی، حتی در عرصه های مختلف اجتماعی از قبیل لغو کامل معضل بزرگ بیکاری، بی مسکنی، بیسوادی و دیگر مفاسد اجتماعی مثل؛ فحشاء و اعتیاد نائل آمد، طبیعی بود نفرت، کینه و خصومت فزون از حد ارتجاع امپریالیستی را بر انگیزد.

امپریالیسم و ارتجاع جهانی در مبارزه برعلیه سوسیالیسم، ”دیکتاتوری“ استالین و خشنوت‌های دوره های آغازین ساختمان سوسیالیسم را مبنای جنگ خصمانه خود برعلیه عدالت اجتماعی قرار دادند. آن‌هائی که در دام فریبکاری‌ها و توطئه های امپریالیسم گرفتار آمدند، توجه نمی کنند و یا عمدا فراموش می‌کنند که، اولا؛ در تاریخ جهان، هیچ نظام جدیدی بدون خشونت و خونریزی مستقر نشده است و ثانیا؛ کمونیست‌ها با توسل به خشونت در انقلاب اکتبر به پیروزی دست نیافتند و هیچ وقت هم طرفدار آن نبودند. این، نیروهای امپریالیستی و سرمایه داری بودند که با حضور در خاک شوروی، سپاهیان کلچاک و دنیکین را در جنگ داخلی مورد حمایت قرار داده و به خشونت دست زدند و در پایان جنگ‌های داخلی، بقایای این سپاهیان، زمینداران، بورژوا- ملاکان و افراد فرصت طلب را در کسوت کمونیست‌های دو آتشه، به صفوف حزب کمونیست رسوخ داده، به شکار کمونیست‌ها و فعالان عرصه ساختمان سوسیالیسم پرداختند. باریس یلتسین و ایگور گایدار، اولین رئیس جمهور و اولین نخست وزیر روسیه پس از کودتای ضد سوسیالیستی، از این جمله بودند. پدر زمیندار یلتسین در سال ۱٩٣۷ اعدام شد و خود در سال ۱٩٤۵به عضویت حزب کمونیست درآمد و از داخل حزب، فعالیت‌های ضد شوروی و ضد سوسیالیستی پدرش را ادامه داد. این دسته ها ضربه کاری خود را در جریان جنگ کبیر میهنی به حزب بلشویک وارد آوردند. آن‌ها در پشت جبهه ماندند و به خودپروری و سازماندهی ضد انقلاب پرداختند. ٢۷ میلیون نفر از صادق ترین انسان‌های شوروی و اعضای حزب بلشویک در دفاع از سوسیالیسم و آزادی میهن در جبهه جنگ با فاشیسم قتل عام شدند که این خود، زمینه مساعد تسلط فرصت طلبان و عوامل وابسته به امپریالیسم بر حزب بلشویک‌ها را فراهم آورد.

در تکمیل تبلیغات ضد استالینی و ضد سوسیالیستی امپریالیسم و ارتجاع جهانی، نیروهای ضد انقلاب داخلی که پس از مرگ استالین به وزنه سنگینی در داخل حزب و دولت شوروی تبدیل شدند، اهداف ضد سوسیالیستی خود را در ورای رسیدگی به پروندهای دوره استالین و "افشای جنایات" وی پنهان نموده، کمیته ها و کمیسون‌های زیادی برای رسیدگی به پروندهای آن دوره تشکیل دادند. نتیجه چند ده سال زیر و رو کردن همه پرونده ها، نشان داد که بر خلاف ادعای دشمنان شوروی و استالین مبنی بر اعدام چند ده میلیون نفر، از سال ۱٩٢٢ تا مرگ استالین در سال ۱٩۵٣، یعنی در مدت ٣۰ سال تمام، مجموعا ۵۷۷٦٩٩ نفر در اتحاد شوروی اعدام شده اند.

البته، در رابطه با این آمار، اساسا توجه به سه جنبه مسئله نیز ضروری است: اول اینکه، در آن دوره مجازات اعدام در هیچ کشور دنیا، از جمله در اتحاد شوروی هم لغو نشده بود. دوم؛ این مسئله منتفی نیست که عوامل ضد انقلاب داخلی با پرونده سازی و شهادت دروغ، عده ای از انسان‌های وفادار به سوسیالیسم را در میان اعدام شدگان بر نزده باشند. جعل اسناد، ادای شهادت دروغ، پرونده سازی و رساندن اسناد جعلی بطرق غیر مستقیم بدست ارگان‌های امنیتی شوروی، یکی از سخیف ترین شیوه های مبارزه ضد سوسالیستی – ضد استالینی ضد انقلاب داخلی و خارجی در آن دوره بود.هیتلری ها که در این زمینه ید طولائی داشتند، اسناد جعلی دال بر همکاری گروهی از فرماندهان ارتش شوروی با آن‌ها را در هواپیمائی گذاشته و آن را در مرز لهستان با اتحاد شوروی بطوری ساقط کردند که این اسناد بدست مقامات شوروی بیافتد که چنین هم شد. سوم؛ اگر تعداد اعدام شدگان مدت ٣۰ سال در شوروی را با کشتارهای مردم کشورهای سرمایه داری در همان سالهای آغاز استقرار نظام سرمایه داری، با قلع و قمع بومیان اتازونی بدست سفیدپوستان مهاجر اروپائی در آمریکا و از میان برداشتن دائمی و سیستماتیک مخالفان در این کشور، با کشتار مداوم مردم جهان بدست استعمارگران و امپریالیسم، با کشتار ۵ میلیون ویتنامی و یک میلیون سیصد هزار نفر عراقی و صدها هزار افغانی و غیره و ویرانی این کشورها بدست نظامیان امپریالیسم آمریکا، با قریب ٨۰ میلیون نفر قربانیان دو جنگ جهانی استعماری- امپریالیستی، کشتار ۱٣۰۰ نفر مردم غزه بدست رژیم اسرائیل در عرض ٢٢ روز و ... بالاخره با کشتار مردم ایران در سالهای دهه ٦۰ مقایسه کنیم، رقم قابل توجهی را تشکیل نمی دهد. بنابر همه این‌ها، کینه و نفرت نسبت به استالین، جنبه شدیدا طبقاتی دارد و تردیدی نیست که، قبل از هر چیز، محصول و زائیده مستقیم تبلیغات ضد سوسیالیستی ارتجاع و امپریالیسم جهانی می باشد.

امروز کمتر کسی می‌داند که استالین به مرگ طبیعی نمرد. او خود نیز قربانی همان خشونت‌هائی شد که ارتجاع داخلی و امپریالیستی به جامعه شوروی تحمیل کرده بود. استالین، به نفوذ عوامل ارتجاع امپریالیستی و صهیونیستی در ارگانهای شوروی یقین داشت و از رابطه پزشکان بیمارستان مخصوص رهبری شوروی که کمونیست‌هائی مثل شرباکوف و ژدانوف را به قتل رساندند و خانم ژمچوژین همسر مالنکوف با سازمانهای امپریالیستی- صهیونیستی پی برده بود و قبل از آن‌که دست به کاری بزند، بدست بریا مسموم شد و فوت کرد. استالین از کنگره ۱۵ حزب بلشویک در سال ۱٩٢۷، در همه کنگره ها و پلنوم‌های حزب، مرتبا خواستار کناره گیری خود از مقام دبیر کلی حزب، افزایش تعداد اعضای کمیته مرکزی حزب و جوان سازی ترکیب آن بود ولی هر بار با مخالفت شدید مواجه می شد. استالین، دلباخته قدرت نبود ولی، شیفته عدالت بود. از همین رو، با تمام توان خود در جهت از سر راه برداشتن همه موانع برقراری عدالت اجتماعی در جامعه تلاش می کرد. این همان مسئله ای است که نیازمند توجه و بررسی مجدد و مستقل می باشد. بسیار گمان که مصوبه هیئت رئیسه (هیئت سیاسی) حزب کمونیست روسیه، همین هدف را دنبال می کند.

ا. م. شیزی (ابراهیم شیری)



همچنین مشاهده کنید