دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

جنبش سبز علوی یا جنبش سبز اموی


جنبش سبز علوی یا جنبش سبز اموی

نشان سبز عامل آرامش و امیدآفرین جامعه است و ریشه در آرمان دینی و قرآنی دارد به طوری که از راه مطالعه و تامل در متون دینی و با کمترین دقت در آیات قرآن و روایات اسلامی می توان چنین برداشت کرد که رنگ سبز همیشه مطلوب و مقبول مسلمان ها بوده و نشاط و انبساط خاطر آنها را به همراه داشته است

نشان سبز عامل آرامش و امیدآفرین جامعه است و ریشه در آرمان دینی و قرآنی دارد به طوری که از راه مطالعه و تامل در متون دینی و با کمترین دقت در آیات قرآن و روایات اسلامی می توان چنین برداشت کرد که رنگ سبز همیشه مطلوب و مقبول مسلمان ها بوده و نشاط و انبساط خاطر آنها را به همراه داشته است. در قرآن همواره سخن از سبزی و خرمی بهشت به میان آمده و طبق آیات قرآن لباس بهشتی ها و کسانی که در رضوان الهی قرار دارند به رنگ سبز است و تاریخ نیز گویای این حقیقت است که نشان سیاست و آقایی پیامبر اعظم(ص) و امامان معصوم (علیهم السلام) رنگ سبز بوده است و آن بزرگواران رنگ سبز را مایه آرامش و عامل بهجت، سرور و شادی معرفی کرده و بر آن تاکید و سفارش داشته اند.

شاید راز و رمز مهم این مطلب ناشی از این حقیقت غیرقابل انکار باشد که هر انسانی که دارای فطرت الهی است، بنا به فطرت خدادادی خویش با دیدن گیاهان و سبزی و خرمی دشت و بیابان به طور طبیعی به آرامش روحی و احساس نشاط دست می یابد.

و دیگر سخن در رابطه با رنگ سبز و اهمیت آن، این است که در زمان بنی العباس چون رنگ سبز متروک واقع شده و رنگ سیاه جایگزین آن شده بود و نهضت سیاه جامگان همه جا و از جمله دربار حکومت را درنوردیده بود، دختر مامون خلیفه عباسی (ام الفضل) در اعتراض به موضوع یادشده، نزد حضرت رضا علیه السلام رفت و از پوشیدن لباس مشکی و سیاه گلایه کرد. در این داستان و ماجرا بنا به آنچه در کتاب های تاریخی معتبر نقل شده است، حضرت رضا علیه السلام خطاب به خلیفه فرمود؛ «ای مامون، لباس سیاه را رها کن و لباس سبز بپوش» و بعدها خود امام رضا(ع) در اولین ملاقات با رجال مملکتی لباس سبز پوشید و به همین وسیله خواست این اصل مهم و آرامش بخش را بر کارگزاران حکومت و نخبگان القا کند که فرد سبزپوش و دارای لیاقت در حوزه مدیریت، سیادت و آقایی، لازم است عمل گرایی را در سرلوحه کار خود قرار دهد و حکومت همواره باید به رنگ سبز و دلخواه باطنی مردم درآید و سوددهی و نفع رسانی آن ضرورت دارد برای همگان باشد.

نکته جالب توجه در این رابطه این است که ما اگر بخواهیم کشور و قلمرو حکومت را در گذشته و حال شبیه باغ بدانیم که می دانیم، به طور حتم می دانیم در یک باغ همه گیاهان و میوه ها در شکل و رنگ های مختلف قرار دارند اما آنچه در نگاه اول به چشم می آید سبزی و خرمی است و اینکه استفاده همه افراد و انسان ها از طراوت و آرامش بخشی آن یکسان است. لکن سوال مهمی که در همین رابطه پیش می آید این است که لوازم ضروری و اساسی رسیدن به حقیقت سبز که وحدت آفرین بوده و برای همگان است، در چیست؟ و انگیزش درونی و فطری انسان ها در تعلق به آن چگونه است؟ به عبارت دیگر خاستگاه درونی انسان های مدعی رنگ سبز را چه چیزی تشکیل داده است؟ رسیدن به قدرت، سیادت و آقایی ظاهری منظور است یا خدمت تمام عیار به مردم و رضایت مندی مخلوقات الهی؟ تحول و جنبش سبز در میان مردم از منظر سیاست علوی، ملاک حرکت است یا جنبش از نوع سیاست اموی؟ اقدام ها و تلاش های عملی ملتزم به لوازم سیاست الهی است یا ملتزم به لوازم سیاست شیطانی؟

نگارنده این سطور خدا را شاکر و سپاسگزار است که در قبل و بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم و حضور پرمیمنت و سبز مردم در حماسه بزرگ انتخابات، تمام نگاه ها و به ویژه نگاه جریان های سیاسی معطوف به رنگ سبز شد و حتی چهره پیروز انتخابات دهم که نشان و نماد خودش را رنگ سرخ قرار داده بود و قرعه تبلیغ به رنگ سرخ برایش رقم خورده بود، در جشن پیروزی، خود و هوادارانش در میدان ولیعصر تهران، خودش را سید معرفی کرد و شال سبز به گردن آویخت.

این اقدام او با اعتراض مردم متدین نه تنها همراه نشد که تشویق حاضران را هم در پی داشت. این حرکت در حوزه سیاست در نوع خودش قابل دقت و تامل و به یک معنی بی نظیر است که اتفاق افتاد و آنچه در این میان امروز برای ما بسیار ضروری است و در فضای کنونی کشور نیاز به تحلیل عمیق رفتارشناسانه دارد، این است که توجه بعضی از کارگزاران حکومت یا مدعی کارگزاری دلسوز برای حکمت به رنگ سبز و راه اندازی دو جنبش سبز متفاوت و رودررویی برای چیست؟ کشف انگیزه ها و خواسته های درونی هر دو جریان در ترسیم آینده سیاسی کشور بسیار مهم و تعیین کننده است. و این مهم باید از راه علمی و با توجه به علم روانشناسی صورت پذیرد و آنچه مسلم است این است که تقابل و مناقشه بر سر قدرت بوده و هست و دوقطبی شدن جامعه و مردم نیز از روی روش های جناحی با رویکرد قدرت و سیاست صورت گرفته است، هر چند که گرایش ها مختلف است.

تجربه سازنده و درس آموز تاریخ بشر، حکایت از این دارد که ریشه بسیاری از فزون طلبی ها در حوزه مدیریت و سیاست به همین موضوع مربوط است و مهم ترین ظلم های تاریخی از ناحیه ظالمانی است که حب ریاست و جاه طلبی دارند. چنین افرادی نسبت به مافوق خودشان در ساختار و سلسله مراتب قدرت تسلیم هستند و تملق گویی می کنند و در مقابل در رابطه با انسان های هرچند خوب و کارآمد در پایین دست خودشان زورگو و ظالم شناخته می شوند.

نگاه شان به بزرگان و سرمایه های انسانی جامعه و حتی مردم نگاهی است ابزاری؛ کسانی که وسیله و پل برای رسیدن آنان به قدرت قرار بگیرند بسیار خوب و مورد احترام هستند و از امتیازهای ویژه برخوردارند و برعکس کسانی که بگویند؛ «چرا و چگونه؟» مورد بغض و عداوت قرار می گیرند. مصداق بارز و روشن این مطلب نحوه برخورد قدرت طلبان و اقتدارگرایان صدر اسلام با عایشه همسر پیامبر گرامی اسلام و در مقابل او فاطمه دختر مکرمه رسول خاتم(ص) در شرایط پس از ارتحال آن حضرت است. عقده گشایی ها از ناحیه آنان تا آنجا پیش رفت که یکی را بر شتر سوار کردند، ام المومنین نامیدند و حلوا حلوا کردند و دیگری را مظلوم و منکوب ساختند.

اینان نماد تحجر و فاقد شرح صدر هستند و چون به غیر از قدرت به چیز دیگری اندیشه نمی کنند، در شرایط حساس و خطیر فیل شان به قول معروف یاد هندوستان می کند و چه بسا برای اوهام سیاسی مورد نظر، همه چیز را در هم بریزند. کافی است یک فرد د لسوزی پیدا شود و بگوید؛ «این آقای طالب قدرت را در مصدر قدرت قرار ندهید چون سفارش اسلام و علم روانشناسی به این است که «طالب الولایه لا یولی» قدرت را بر انسان شیفته قدرت نسپارید. او مست قدرت می شود و کار دست تان می دهد،» آنقدر مطالب راست و دروغ علیه چنین فرد دلسوزی مطرح می شود و آنقدر فرافکنی علیه او صورت می گیرد که به ناچار چنین منتقدی میدان را به نفع قدرت طلبی او خالی می کند و همه شرایط برای ریاست و قدرت طلبی او باز و گشوده می شود.

جوسازی، پشت پااندازی، دغل و کج رفتاری در فضای مخرب و شکننده یی که از راه تحریف در افکار عمومی و تبلیغات مسموم حزب اموی علیه یگانه چهره معنوی و قطب عرفانی صدر اسلام علی علیه السلام به شکل برنامه ریزی شده آنچنان به وجود آمد که ترور شخصیتی و نفی غیرمستقیم آن حقیقت سبز در افکار عمومی را در پی داشت و آن بزرگوار را خانه نشین ساخت. راستی در چنین فضای فتنه و غبارآلود فراگیر علیه حقیقت و انسان های حق خواه و جو شانتاژ سیاسی پیش آمده که آلودگی سیاسی در آن، همه جا را درنوردیده و مسمومیت فراگیر است، چه باید کرد؟ به نظر می رسد تنها راه هوشیاری و بصیرت است و از راه بصیرت دینی، مهم ترین وظیفه روشنگری است. تعیین ملاک و اقدام برای اصلاح ضرورتی است غیرقابل انکار؛ معیارهای مهم و اصول ارزشمندی که توجه به آنها بسیار تعیین کننده است عبارتند از؛

۱) انگیزه؛ چون شناسایی انگیزه ها با تکیه بر اصول روانشناختی همچنان که اشاره شد بسیار برای تبیین خطوط تعیین کننده و مهم است.

۲) مسیر؛ عنوانی که مجموعه کنش ها و واکنش های سیاسی اعم از فردی و اجتماعی در آن نمایان و مشهود است.

۳) هدف؛ چیزی که همه انگیزش ها و نیت های درونی و همچنین کارکردهای عملیاتی شده در مسیر سیاسی، برای رسیدن به آن است و چون عینیت دارد قابل دقت و تحلیل است.

● معیار اول؛ انگیزه

امام علی(ع) پس از ۲۳ سال کناره گیری و دوری از قدرت آنگاه که مردم بر در خانه حضرتش جمع شدند و تقاضای اکثریت و قاطبه مردم که سرشان به سنگ خورده بود این شد که او با آرمان بلند دینی و علوی زمام امورشان را برعهده بگیرد، در پاسخ به آن جمعیت انبوه، انگیزه پاک و الهی خودش را با رضایت و خواست خدا همراه کرده و چنین فرموده است؛ «سوگند به خدایی که دانه را شکافته و جانداران را آفریده است، اگر حضور و خواست جدی شما مردم نبود و خدا حجت را با وجود شما نیروهای یاری کننده بر من تمام نمی کرد و اگر خدای بزرگ از عالمان و آگاهان پیمان نگرفته بود که در برابر زیاده خواهی ستمگران و درماندگان آرام نگیرند، من لجام شتر حکومت را بر گردنش می انداختم و رهایش می کردم.» با دقت در معیار مربوط به انگیزه حضرت که رضایت مردم و احساس تعهد و مسوولیت الهی در آن موج می زند به خوبی روشن می شود انگیزه رقیبان سیاسی حضرت به ویژه معاویه بن ابوسفیان، با آن همخوانی ندارد زیرا ارضای نفس و قدرت طلبی، انگیزه او را باعث شده است و سیاست او ریشه در نیروی باطنی شهوت و نیت های غیرانسانی و غیرالهی او داشته است.

● معیار دوم؛ مسیر

نوع کنش ها و واکنش هایی که برای جریان سبز علوی امام علی(ع) مطرح می شود، بسیار متنوع، مختلف و سازنده است. در کنار خدادوستی، نوع دوستی مهم ترین بخش مسیر مطلوب و مورد نظر او است، به طوری که حضرت در فرمان حکومتی خویش به مالک فرمود؛ «ته دلت را رحمت و لطف برای مردم و رعیت قرار بده و با آنان همانند یک درنده برخورد نکن برای اینکه آنان از دو دسته خارج نیستند؛ یا برادر دینی تو هستند و مسلمانند یا اینکه همنوع تو هستند در خلقت و انسان محسوب می شوند.» و رفتار خود حضرت با انسان ها نوع دوستانه است و بر همین مبنا است که سه شبانه روز، قوت و غذای آماده خود و خانواده اش را به مسکین، یتیم و اسیر داد. اسیر همان کافر ذمی است. با درس آموزی از حضرت و رهروی ایشان، انسان در نجات و خلاص است و شاید با تکیه بر همین مسیر سیاست علوی است که عارف بزرگی گفته است؛ «آن که بر این خانه درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چو آن کس در درگاه خدا به جان ارزد، در خانه خواجه به نان ارزد.» کوتاه سخن اینکه مسیر جنبش سبز علوی، مسیر صداقت، راستی و پرهیز از اعوجاج و کژی ها است و تملق و ناراستی در آن راه ندارد و در جهت تشویق به همین راستی و صداقت در راه خدا و حق است که مولا علی(ع) به مالک فرمود؛ «ای مالک، بر آن وزیر و کارگزار آفرین باد که چون خداوند تاج و تخت را در پرتگاه ظلم ببیند، او از خشم خدا بر حاکم و صاحب قدرت اندیشه نکند و فرمان خدا و مصالح مردم را بر تملق و چاپلوسی و بیراهه روی ترجیح دهد.» و در مقابل برای معرفی مسیر حزب و اصحاب کاخ سبز اموی و سردمدار آن معاویه فرموده است؛ «معاویه از من زرنگ تر نیست و لکن او کارش بیراهه رفتن و پیمان شکنی و فساد است.» و همه می دانیم معاویه برای ماندگاری در قدرت چها که نکرد و زور، زر و تزویر را ابزار قدرت خود ساخت.

● معیار سوم؛ هدف

یکی دیگر از ملاک های قابل توجه برای دقت و تحلیل یک جریان و مجموعه سیاسی هدف است. هدف تعیین شده یا اهداف موردنظر یک جریان سیاسی، در خیلی از مواقع، متضاد با اهداف جریانی است که به عنوان رقیب شناخته شده است. جریان سیاسی از نوع جنبش سبز علوی، هدفش رسیدن به قدرت یا ماندگاری در قدرت آن هم از هر راه خلاف اصول و قاعده نیست و همچنین هدف آن رسیدن به ثروت و مظاهر مادیت نیست. برعکس این جریان، برای طرف مقابل، هدف وسیله را توجیه می کند و رسیدن به قدرت، ثروت و مظاهر مادیت بدون هیچ محدودیتی مبنای نظر است و رابطه گرایی به جای ضابطه و قانون گرایی برای وصول به اهداف مادی است. مولا علی(ع) در این رابطه می فرمایند؛ «خدایا تو می دانی که از ما نیست کسی که تلاش گری او برای رسیدن به قدرت است و از ما نیست کسی که هدف او دنیا و مظاهر مادیت است بلکه هدف ما این است که تعیین نظام ارزشی پیشه کنیم، اصلاح و شایسته سالاری را در بلاد و شهرهای تو رواج دهیم و از راه تعیین ملاک ها و ارزش ها و همچنین اصلاح و تاکید بر آن، بندگان مظلوم تو را از قید ظالمین برهانیم و حدود معطل، دستورات راهگشا و تعیین کننده تو را اجرا کنیم.»

آری، با دقت و تامل در ملاک های کلی یادشده، حزب سبز علوی را از حزب سبز اموی می توان تمییز و تشخیص داد، مشروط بر اینکه عقلانیت و صفای قلبی را جایگزین احساسات و افراطی گری کنیم.

حجت الاسلام علی عسگری

نماینده پیشین مجلس