چهارشنبه, ۲۲ اسفند, ۱۴۰۳ / 12 March, 2025
در حال و هوای عاشقی

آیا فیلمسازان کهنهکار ژانر رئال، نظیر کن لوچ (Ken Loach) و پائول لیورتی (Paul Laverty) به اندازهٔ کافی به طبقهبندیهای نژادی جوانان «گلاسگو» نزدیک شدهاند که بتوانند داستان عشقی دونژادی خلق کنند؟ جیمز موترام (James Mottram) سر صحنهٔ فیلمبرداری فیلم «یک بوسهٔ پرمهر» حضور دارد و شاهد روند تولید فیلم میباشد. کن لوچ علیرغم اینکه لباس تابستانی و خنک پوشیده، به نظر کلافه و معذب میآید.دلیلش شاید، حضور یک مزاحم در صحنهٔ طبق معمول مخفیانه و بستهٔ او باشد، یا شاید منتظر شرایط مناسبی است، مثل بعضی از کارگردانها که منتظر میمانند تا یک اشعهٔ آفتاب به شیشه پنجره بتابد. وی میگوید «اینجا خیلی شلوغه» و گویی عوامل نسبتاً اصلی فیلم جدیدش «یک بوسهٔ پرمهر» که آنطرفتر مرتب ایستادهاند پشت میز و صندلیهای بار گلاسکویی محو شدهاند. لوچ رو به من میگوید «چشمانت را ببند. میدانم به نظر احمقانه میآد.» اگر تا به حال، حین نمایش یکی از فیلمهای کن لوچ، حضور داشته باشید؛ مسلماً متوجه شدهاید که ساختار فیلم، حس اصلی فیلم را به شما منتقل میکند. این دور نگهداشتن بازیگران از ماهیت ساختگی فیلم بهطوریکه هیچکدام از آنها نباید از قبل از نقش خود باخبر باشد، باعث میشود تا بازیگرانش بتوانند، همزمانی و بداهگی را در اجرا حفظ کنند، دقیقاً مثل شیوهٔ کار فیلمبرداریاش سر صحنه و اینکه تنها یک شب قبل، صحنههایی را که قرار است گرفته شود؛, برای بازیگرانش شرح میدهد. در فیلمهای او فقط یک وسیلهٔ نور / روشنایی و یک دوربین حضور دارد که «بری آکروید»، مدیر فیلمبرداری همیشگی فیلمهای لوچ، از فیلم (آشغال) (محصول سال ۱۹۹۱) تا به حال، آن را هدایت میکند. لوچ بعدها میگوید «هزینهٔ تجهیزات سر صحنه، سنگین است. طبیعتاً اینقدر تجهیزات، در صحنهها نداریم. اما نور شدید تابستان همهچیز را خراب کرد؛ حس نور واقعی باید غالب باشد نه تکنولوژی فیلم.»خیلی عجیب است که لوچ دربارهٔ مسائل فنی فیلمسازی توضیح میدهد ـ موضوعی که بهندرت از او پرسیده شده، شاید به دلیل اینکه او و آکروید همیشه علاقمند به سبک ناتورالیستی هستند که بر حرفه و هنر آنها تأثیر گذاشته است. او دربارهٔ «شدت وخامت صدا»یی که روی فیلمبرداری بعد از ظهر تأثیر گذاشته، غر میزند و فوراً و به موقع دو نفر از سیاهی لشگرها را درحالیکه از کار آنها تعریف میکند به قسمت دیگری از اتاق هدایت میکند. عطا یعقوب، بازیگر تازهکار ۲۴ ساله درحالیکه شلوار جین و تیشرت به تن دارد در بار ایستاده، آنطرفتر نزدیک توالت، هنرپیشهٔ اول زن، اوا برتیستل ایستاده درحالیکه لباس مخصوص محافل شبانه را پوشیده است. رویزین، مربی موسیقی، هنرپیشهٔ ۲۹ ساله مثل شخصیت و کاراکتر اصلیاش کاتولیک ایرلندی است و سابقهٔ اجتماعی و تحصیلی یعقوب به شخصیت نقشی که ایفا میکند یعنی کاظم بسیار نزدیک است. هردو از جامعهٔ آسیایی در حال توسعهٔ گلاسکو و هردو تحصیلکرده هستند (یعقوب در رشتهٔ فنآوری اطلاعات، کاظم در رشتهٔ حسابداری)؛ هردو در پی حرفهای متفاوت هستند (اولی بهعنوان یک هنرپیشه و دومی بهعنوان مجری موسیقی پاپ) تا اینجا به نظرِ یعقوب، شکل زندگی خانوادگی آسیایی که بخش عمدهٔ فیلم «یک بوسهٔ پرمهر» را تشکیل میدهد، «به هم خورده» و دستخوش تغییر شده است ـ از شیوهٔ «داستان که نشان میدهد خانوادهها تحت فشار شدیدی از سوی جامعه هستند» گرفته تا این واقعیت که اکثر دوستان آسیایی یعقوب، مثل کاظم «زندگی دیگری» که خانواده و بستگان آنها از آن چندان مطلع نیستند، برای خود تشکیل میدهند؛ داستانی که یعقوب در صدد بیان آن است، نسبت به اکثر فیلمهای ساخته شده دربارهٔ زندگی آسیایی، تفاوت چشمگیری دارد. «این فیلم چیزی فراتر از شیوههای کلیشهای زندگی خانوادگی آسیایی است که تا به حال در باور همگان بود: این فیلم نشان میدهد که بسیاری از ما دچار تغییر شده و پیشرفت کردهایم.»الان روز بیستم از فیلمبرداری ۳۴ روزهٔ این فیلم است و ما به جایی از کار رسیدهایم که همانطور که برتیستل میگوید «همهچیز برخلاف انتظار پیش رفته.» صحنهٔ امروز، صحنهٔ سادهای است. رویزین با کاظم برخورد میکند، بحث میکنند و رویزین عصبانی میشود. این داستان رمانتیک بین دو نفر از دو نژاد مختلف که از والدین کاظم مخفی نگه داشته شده، ماجرای فیلم را به رومئو و ژولیت معاصر تبدیل نموده است. لوچ میگوید «احمقانه، پیش پا افتاده و تکراری است. چیزی را که شما در سه کلمه تعریف میکنید، مسلماً خراب میشود.» فیلم یک بوسهٔ پرمهر که فیلمنامهٔ آن نوشتهٔ پاول لیورتی (همکاری پنجم آنها از زمان فیلم ترانهٔ کارلا در سال ۱۹۹۶) است، بهعنوان قسمت آخر یک تریلوژی غیر رسمی فیلمهای گلاسکویی است که از فیلم «نام من جو است» (محصول سال ۱۹۹۸) و شانزده سالهٔ شیرین (محصول سال ۲۰۰۲) آغاز شده است. لوچ معتقد است گلاسگو از نظر کیفی شبیه لیورپول است. فرهنگ قوی طبقهٔ کارگر آنها، حاصل تلاش اجتماعی و سیاسی است. طنز آن قوی، زبان آن تند و تیز و مردم آن بسیار پرانرژی هستند.»
لوچ درحالیکه میپذیرد سوابق اجتماعی ـ اقتصادی کاراکترهای اصلی این فیلم «فضای متفاوتتری» به فیلم میبخشد، اشاره میکند ـ همانطور که تهیهکنندهٔ فیلم، ربهکا او برایان اخیراً به من گفت ـ این پروژه نسبت به فیلمهای قبلی او که «تجاری»تر است. فیلمهای انگلو ـ آسیایی موفق اخیر مثل «مثل بکهام شوت کن» مسلماً تولیدشان به نظر خیلی بهموقع بوده، هرچند لوچ در رد این نظر که فیلمنامه این فیلم شاید نسبت به همکاریهای قبلیاش با لوچ «مثبتتر» و «امیدوارکننده»تر باشد. شتابزده عمل میکند.هنرپیشههای جوان همگی تحصیلکرده هستند و از خانوادههای ازهمگسیخته نیستند. اما به دلایل فرهنگی، زبان و مذهب در انتخابهاشان دچار محدودیت هستند.»احتمالاً این «صداقت متفاوت» مخالفان لوچ را مات و مبهوت میکند، لوچی که جدی بودن فیلمهایش را رد میکند و از تحسین طنز مؤید زندگی در آنها نیز امتناع میورزد لوچ علیرغم تأثیرگذار بودن ۱۶ فیلم بلندش که طی ۴۰ سال سابقهٔ حرفهایاش ساخته، از لیست اخیر ۴۰ کارگردان برتر گاردین حذف شد، ۱۱ مورد از آنها از زمانیکه شهرت و اعتبار حکیمانهاش با فیلم «دستورالعمل پنهانی» محصول سال ۱۹۹۰، احیا شد، ساخته و آمادهٔ نمایش شدند. حذف او از لیست گاردین (به نفع احتمالاً پاول پائولیکوفسکی، که یکی از فیلمهایش «آخرین پناهگاه» احتمالاً تحت تأثیر لوچ بوده) آنچه را که طرفدارانش بدان مشکوک بودند، تأیید میکند: اینکه لوچ دیگر از طرف هموطنانش بهعنوان یک فیلمساز مهم به حساب نمیآید. لوچ که مورد حملهٔ مطبوعات قرار داشت خصوصاً از طرف الکساندر واکر فقید که مبارزهای علیه فیلم «دستورالعمل پنهانی» به راه انداخت، اخیراً زیر آتش خشم انتقاد BBFC قرار دارد که پیشتر به فیلم «شانزده سالهٔ شیرین» به دلیل زبان متنوع و رنگین آن، ۱۸ گواهی افتخار و تأیید داده بودند. لوچ میگوید «خیلی مرا شرمنده کردند و البته هیچ نفعی برای من نداشت.» معلمها میگفتند که خواستار نمایش فیلم در مدارس هستند اما نمیتوانستند این کار را انجام دهند. این ایده که کلام میتواند مضر باشد درصورتیکه خشونت آشکار نه، جهانبینی احمقانهای است. به نظرم دیگر کمی بزرگتر شدهایم.» اما «یک بوسهٔ پرمهر» نشان داده است که شهرت لوچ در سرتاسر قاره، از بین رفتنی نیست. وقتی عوامل فیلم دو روز برای فیلمبرداری صحنهٔ تفریح نقش اصلیهای فیلم، شامل آفتاب گرفتن و خوردن نوشیدنی در اسپانیا به سر میبردند رسانهها تمایل بیشتری برای حضور در آنجا نشان دادند و خبرنگاران جنجالی کارگردان را دوره کرده بودند. در انگلستان با افکار و عقاید او همینطور برخورد میشد، این افکار خیلی به حساب نمیآیند ـ و همین امر بیشک باعث آسایش لوچ است. یکی از دستیاران به من میگوید اصلاً خوشش نمیآید که عوامل فیلم مثل سیرک سیار وارد شهر شوند و در حقیقت هنرپیشهها، هیچ ملک شخصی یا خانهٔ بسیار خصوصی ندارند، اکثر آنها اشتراکی در آپارتمانهای گلاسگو زندگی میکنند و با مینیبوس همراه با عوامل، سر صحنه میروند. برتیستل میگوید «هیچ مجالی برای تظاهر و خودنمایی وجود ندارد.

ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست