جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
فروپاشی امپراطوری هخامنشی و تأثیرات ژئوپلیتیک آن
سقوط امپراتوری معظم هخامنشی چون زلزلهای ژئوپولیتیک تمام منطقه خاور نزدیک را دچار التهاب و تلاطم کرد. جهان باستان و بخصوص منطقه خاورنزدیک پس از وقوع این حادثه در شوکی نظامی سیاسی و اجتماعی فرو افتاد و همچنین نظم، آرامش و انضباط سیاسی و فرهنگی و اجتماعی که شاهان بزرگ به مدت دویست سال حافظان آن بودندودستخوش جنگو ناامنی گشت،در چارچوب تاریخ خاورنزدیک باستان مرحله هخامنشی ویژگی و اهمیت کاملاً قابل توجهی دارد زیرا سرزمینهایی که تا آن زمان در میان قلمروهای پادشاهی رقیب و متخاصم تقسیم شده بودند برای نخستین بار در صورتبندی دولتی واحد که از سند تا دریای اژه گسترده بود، گردآمدند و برخلاف آنچه تاکنون گروهی از مورخین و سرشناسان گفتهاند این ادغام تنها ادغامی ظاهری و اصلی نبود بلکه یک پیکره سیاسی واحد با بوروکراسی کارآمد بود آنچنان که خیلی از دولت شهرها یا قلمروهای شاهی پس از ادغام در امپراتوری هخامنشی برخلاف امپراتوری آشوری دیگر نتوانستند به عنوان قدرتی سیاسی، فرهنگی یا اقتصادی در تاریخ جهان باستان نقش آفرینی کنند.
در امپراتوری پارسی میراثهای قدیم چه بابلی و مصری و چه ماد و نادیده گرفته نشدند بلکه همانطور که تحلیل هنر درباری هخامنشی به خصوص نشان دهنده آن است با نیروی پویا و سازنده دولت جدید تلفیق شدند، این هنر فقط حاصل کنار هم قراردادن عناصر از پیش موجود در خاورنزدیک نبود بلکه ترکیب جدیدی بود که در بطن آن تنوع سبکها وتصاویر نه تنها به وحدت کل، آسیبی وارد نمیآورد. بلکه آن را به لحاظ ستایش یکپارچه قدرت نامحدود شاه بزرگ تقویت میکرد. به همین ترتیب در ایدئولوژی سلطنتی بسیاری از عناصری قابل تشخیص است که همانند آننظیر شاهباغبان، شاهجنگجو را در پادشاهیهای آشوری- بابلی یا عیلامی میتوان یافت. اما باید توجه داشت که این عناصر را در ایدئولوژی جدیدی وارد کرده بودند که عناصر ایرانی-پارسی در بطن آن نقش محرک را ایفا میکردند و نقش اساسی خدای بزرگ اهورامزدا و سپس آناهیتا و میترا در این ایدئولوژی تاکیدی بر این سخن است در این باب میتوان به تشکیلات خراجگزارانه داریوش تسری داد. نظام خراجگزاری که داریوش کبیر بنیان گذاشت برآمده از تجربیات دولت پیشین درآن منطقه بود اما به سبب توان سازماندهندگیای که در خود داشت و توان و سازماندهندگی که پدید آورد از وامگیری روشهای مالی بسیار فراتر میرفت. اساساً نظریه ای که بنای دولت معظم هخامنشی را با وامگیریهای انجام شده به پادشاهیهای پیشین خود فرو میکاهد، در اشتباهی تاریخی و نظری استوار است.
در این جا میتوان این قول پی یر بریان هخامنشی شناسی بزرگ فرانسوی را نقل کرد و با آن هم نوا گشت که ما نمیتوانیم به لحاظ تاریخی ساختار را از کل نظام بازنمائیهای ایدئولوژیک تفکیک نمائیم. در واقع هیچ نظامی حاصل جمع ساختارهای خود شمرده نمیشود. پادشاهی جدید در واقع، باخته ای نو است که با جذب یافتههای پراکنده و متعارض که در بطن پویش یافتهای جدید همکاری میکردند رشد مییافت. شاهنشاهی هخامنشی بخصوص در عصر داریوش بزرگ به ایجاد نمونه جدیدی از شکل حکومت مرکزی جهانی پرداخت. در این شکل نوین که براساس خدمتاعطیه شکل گرفت، قوم طبقه نوین مسلطی سازماندهی گشت که تا بقای امپراتوری معظم هخامنشی و حتی در عصر اسکندر نیز ادامه یافت. قوم طبقه مسلط به معنای واقعی کلمه طبقهای جهانی با معیارهای بینالمللی بود. شاهان بزرگ برگزیدگان محلی رانیز خارج از پویش قدرت قرار ندادند.
این برگزیدگان مناسبی به دست آوردند که گاه در سطوح بالای سلسله مراتب شاهانه قرار داشت. به موازات تمام اینها قدرت مرکزی وجود صورتشکیلاتی محلی را اعم از قدرتهای دودمانی کیشها و پرستشگاهها به رسمیت میشناخت. در اینجا باید بگوئیم که مشخصه امپراتوری وحدت و تنوع است. تنوع به ویژه از خلال ترجمانهای فرهنگی اش که از طریق نکته زبانهاو کشیها به خوبی آشکار میشود قابل تشخیص است. به همین دلیل ما در کل از نظر تحلیل صورت بندی شاهنشاهانه هخامنشی که نیروی یگانهساز و گرایشهای مرکز گریز آن نوبه به نوبه خاطرنشان شده است با مشکل مواجه هستیم طی تاریخ طولانی هخامنشی ما پیوسته بارویکرد جذب فرهنگی توسط جوامع کوچ کرده پارسی در ایالتهای دیگر روبرو میشویم.
ما در طول تاریخ هخامنشی با بزرگزادگان دو نژادی در راس امور هخامنشی مواجه هستیم چنین تحولی برعکس نگاه اول وحدت امپراتوری را به خطر نینداخته است برعکس این تحول به پدید آمدن طبقه مسلط شاهنشاهانه ای متمایل بود که گرچه به جز پارسی آن فرد کاسته نمیشود ولی رهبران آن با هر ریشه قومیخود را پارسی به مفهوم سیاسی واژه احساس میکردند و این مسئله در تمام طول دوران حکومت امپراتوری هخامنشی حاکم بود و براین اساس تضادهای داخل شاهنشاهی رفع گردید تا گسست سیاسی اجتماعی و فرهنگی حادث نگردد.
بر این اساس و همچنین استناد به شرایط اقتصادی و سیاسی ثابت گشته است که نظریه انحطاط هخامنشی در طول قرن چهارم و سالهای پایانی امپراتوری خالی از صدق است دولت مقدونی در عصر حکومت فیلیپ (پدراسکندر مقدونی) در منطقه بالکان به وام دیگری طرحهای اقتصادی هخامنشی پرداخت هرچند که این برداشتها پراکنده و کوچک بودند اما اساسی و قابل اعتماد نیز بودند براساس چنین ساختاربندی، این پویش کلی مستلزم فتح قلمروهای هخامنشی و نابودی جذب تشکیلات شاهنشاهانه شاهان بزرگ بود. مقاصد شاه مقدونی که تحقق آنها با شروع نخستین حملات به قلمروهای سلطنتی در سال۳۳۷-۳۳۶ آغاز گشت، هرچه بوده باشد اسکندر هدفی را که وسعتی بی مانند داشت و به تصاحب کامل شکلهای سازمان هماهنگ ارضی و ایدئولوژیکی شاهنشاهی داریوش سوم و برهمکاری طبقات مسلم پیشین استوار بود تا به پایان دنبال کرد. لیکن اسکندر با مطرح نمودن خود در مقام وارث داریوش سبب ایجاد تضادهای غیرقابل حل در طول زمان شد. امپراتوری معظم پارس در شرایط بینالمللی دو قرن از ۵۰۰تا ۳۰۰ پیش از میلاد حافظ نظم صلح و رونق اقتصادی در منطقه خاورنزدیک باستان بود. هرچند این صلح و صفا به بهای گزاف حاصل آمد.
تقریبا قریب به سه سده خاورنزدیک شاهد کشمکشها و تعرضهای خونین فیمابین دولتهای پادشاهی و اقدام کوچ کننده بوده است.ورای درگیری فیمابین دولتهای قدرتمند منطقه، در مراحل اول کشمکشها فیالمثل درگیریهای عیلامی، بابلی، آشوری، مصری هراز چندگاهی با ورود اقوام مهاجم برای سکنی گزیدن در بینالنهرین و منطقههای شمالی آن توازن ژئوپلیتیکی منطقه برهم خورد و این تغییر موازنه متعاقباً به درگیریهای خونی برسر بقا و حفظ موقعیت و یا گسترش ارضی و سکنا گزینی دامن زد.
در چنین شرایطی دیدن خورشید ثبات در افق زمانی آن عصر غیرممکن مینمود. اکثر تاریخ نگاران متفق القول معتقدند که تنها پیروزیهای خونین امپراتوری آشوری و تحلیل سازمان اجتماعی سیاسی نظامی، اقتصادی عصر کهن؛ توسط تهاجمات و جنگهای بیشمار امپراتوری آشورمنجر به رسیدن به نوعی ثبات و تخلیه انرژی مضاف از نیروهای حاضر در منطقه گشت.
امپراتوری آشور با استفاده از سیستم نظامی کارآمد، کاراترین ماشین جنگی عصر خویش و بوروکراسی عظیم، دست به محاصره قدرتهای بالقوه و بالفعل منطقه زد. هرچند در این راه با مشکلات و شورشهای بیشماری از سوی اقوام مختلف مواجهه گشت ولی کامیابی امپراتوری آشور در مدیریت ساختار سیاسی منطقه و جهان آنروز زمینه ساز بر آمدن دولت مقتدر هخامنشی گشت. هخامنشیان براین اساس به وامگیریهای فراوانی در نظام دولتی خویش از آشوریان اقدام کردند اما منطقه ضعف عمده آشوریان علاوه بر سختگیری، اعمال خشونت غیرقابل تحمل و شکست در ایجاد قوم طبقه مسلط بینالمللی و پیدا نکردن من دوستان در بین اقوام مغلوب بوده است.
آشوریان در ایجاد یک انسجام بین المللی بدان شکل که ما در امپراتوری معظم هخامنشی شاهد آن بودیم، عاجز بودند و این خود پاشنه آشیل آشوریان و نطفه سقوط آنها گشت. هرچند سقوط امپراتوری آشور توسط اتحاد بابلی مادی قدرت میلیتاریستی آشور را از گردن اقوام منطقه خاورنزدیک گشود اما این مسئله خود عامل ایجاد منازعات تازه در منطقه گشت. منازعاتی چون درگیری مادها با ساردیس و گسترش جوئیهای بخت النصر بابلی این موتور محرکه نزاع و گسترش طلبی و جنگ تنها با ظهور دولت جهانی هخامنشی مرتفع گشت، هخامنشیان در شرایطی پا به عرصه سیاسی جهان کلاسیک گذاشتند که اقوام و طبقات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی دینی از منازعات بی پایان و بی حاصل چندین سده گذشته که تنها به اتلاف منابع و عدم امنیت منجر گشته بود خسته بودند و آمادگی پذیرش قدرتی پرتوان برایاعاده نظم را داشتند. مثال فتح بابل توسط کورش کبیر مصداق خوبی بر این مدعاست. هخامنشیان با وامگیری نظام سیاسی، بوروکراسی و همچنین نظامی آشوریان، دیگر قدرتهای منطقهای و جهانی پیش از خود به سازماندهی امور پرداختند.
انسجام و کارائی نظام هخامنشی علاوه بر اقتباسها و کارائی رهبران و نظام مدیریتی به عناصر دیگری نیز وابسته بود مانند قدرت نگرش و ایدئولوژی حاکمان و شاهان هخامنشی چون داریوش کبیر هرچند راقم این سطور قصد ندارد که در این نوشتار به تشریح ایدههای سیاسی نگرش هخامنشی ایرانی بپردازد و این مسئله را در مقالهای جداگانه به تفصیل شرح خواهیم داد اما برای بازکردن و فهم بهتر مطلب همین بس که شاهان هخامنشی بخصوص داریوش کبیر در تمام سنگ نوشتههای خویش خود را حافظان عدالت ونظم احسن بر طبق اشه معرفی مینمایند؛ تمام محور هنر و تبلیغات امپراتوری هخامنشی در حول محور صلح پارسی paxpersiمیچرخد که به مدد فضایل شاه بزرگ که توسط اهورامزدا انتخاب شده و با همکاری تمام اقدام شاهنشاهی حاصل میشود.
این فکر در غالب حافظان و نگهدارندگان تخت شاهی در تخت جمشید و نقش رستم تصویر گشته است. هخامنشیان با اعتماد و اتکا به اصل قانون ازلی اشه خواهان اعاده نظم جاوید آن به زمین بودند همچنین برخی مفاهیم الهیاتی زرتشتی چون درگیری خیر و شر دارای باری سیاسی در مفهوم خویش گشتند. همچنین است نظریه پیروزی نهایی اهورامزدا بر اهریمن و نابودی پلیدی که مناظر با آن یک اندیشه سیاسی و دینی هخامنشی وجود داشت که به موجب آن پیروزی و غلبه سلسله هخامنشی که براثر کوششهای آن یک مملکت جهانی در آسیا پدید آمده بود. از آنجا که نماینده حکم رانی خدای متعال بر روی زمین بود امری و همیشگی فرض میگشت. همین طور و براین اساس دفاع از شاهنشاهی ایران در مقابل دشمنان خارجی و داخلی از اهم وظایف شاه بود حفظ تمامیت کشور به نام اهورامزدا دستاویز دینی معقولی برای درهم کوفتن شورش ایونی و لشگرکشیهای داریوش کبیر و خشایار شاه به یونان بود. این لشگرکشیها از جنبه نظری جنگ تهاجمی که هدفش فتح و غارت است نبود؛ بلکه اجرای اراده اهورامزدا در تبدیل سرتاسر آسیا به یک مملکت واحد برخوردار از صلح و آرامش بود.
شاهان ایرانی چه بسیار از پیروزیهایشان در انجام این وظیفه خطیر یعنی حفظ اعتبار جهانی کشور اهورا آفریده برخویش تن میبالیدند. بنابراین باتوجه به این مسائل میتوان بر دلایل پایداری سیاسی امپراتوری هخامنشی پی برد. همچنین اصلاحات ساختاری داریوش در تمام امپراتوری براین انسجام و هماهنگی افزود اما شاید بتوان ایجاد یک وحدت جهانی در طبقه حاکم و اشراف را عامل اصلی بقای این دولت شمرد ادغام و حل کردن از طریق مسالمت آمیز روش امپراتوری پارسی بود. صلح با شیوه ای برخلاف شیوه آشوری آن هخامنشیان همینطور با سرکردن کردن راه اقوام مهاجم و کوچ گران بیابانی آنتروپی برهم زننده تعادل جهانی را به خارج از حوزههای امپراتوری گسترش دادند و عملیاتهای پیوسته کوروش و داریوش برضد سکاها و دیگر اقوام نیز در همین راستا قابل توجیه است.
براین اساس نظام جهانی هخامنشیان سیستمی جهانی برای اداره تنظیم ساختار بینالمللی بود آنچنان که با کارائی به مدت دو سده اقوام و فرهنگهای گوناگون را در بستری مشترک در غالب نظام فدرال و خشرو پاتن و طبقه حاکم جهانی و ارتشی بینالمللی حفظ نمود. اما با سقوط امپراتوری پارس به دست اسکندر نظام با ثبات جهانی دوباره جای خویش را به درگیری و آشوب و قدرت طلبی منطقه ای سپرده نخست به دلیل مخالفت بخشی از اصیلزادگان مقدونی که حاضر نبودند به همکاری با ایرانیان براساس مساوات کامل تن در دهند. اسکندر به رغم تلاش مضاعف خویش در این راه بخصوص از طریق رسم ازدواجهای ایرانی مقدونی هرگز با راستی موافق نشد طبقه مسلط جدیدی با همگونی و استحکام مشابه قدم طبقه رهبر در شاهنشاهی هخامنشی بیافریند. درباره گرویدن برگزیدگان محلی به اسکندر نیز باید گفت که به هیج وجه از پیمان شکنی در قبال قدرت هخامنشیان ناشی نشده بود و نتیجه شکست نظامی شاه بزرگ بود. البته پذیرش عمیق هنجارها و رسوم محلی توسط فرمانروایان جدید نیز بی تاثیر نبود هرچند که در غیبت دراز مدت اسکندر در هنگام عملیات در هند توسط خشروپاتنهای منتخب این هنجارها را نادیده گرفته شد و به اختلافات دامن زدند و این نتیجه پایان یافتن حتمی نظری و عملی شاه بزرگ و وحدت سیاسی حول محور مفهوم آن بود. براین اساس در هنگامه مرگ اسکندر گسلها و اختلافات حل ناشده باقی مانده بود.
به این مشکلات ناتوانی حل ناشدنی مقدونی مسئله جانشینی نیز اضافه میشد و این ناتوانی مبین ضعف ساختاری مهمی نسبت به قابلیتهای چشمگیر هخامنشیان برای تداوم یافتن حتی در شدیدترین دورههای بحران دودمانی بود و این پایان وحدت شاهنشاهی بود. جانشنیان اسکندر به بهانه دفاع ازامتیازات فرمانروایانه دو جانشین نظری و روزبه روز شاهنشاهی را تهدید کردند.
ظرف چند سال باز موقعیت ژئوپولیتیکی ایجاد شد که حتی اگر تحولات تاریخی ایجاد شده در این فاصله را در نظر بگیریم باز ما را به یاد موقعیت حاکم در خاورنزدیک پیش از شروع فتوحات کوروش میافکند تجزیه و ایجاد چندین قلمرو رقیب شاید دراین بخش پایانی بهترین گفتار را بتوان از نوشتار پیر بریان بیان کرد: اقدام مقدونیان که در کوتاه مدت ادامه دهنده تاریخ شاهنشاهی هخامنشی بودند گور وحدت سیاسیای را که شاهان بزرگ طی دو قرن و نیم آن را استوار و از آن محافظت کرده بودند حفر کرد. اسکندر از دیدگاه ژئوپلیتیک شاهنشاهانه خاورنزدیک به راستی آخرین شاه بزرگ هخامنشی به شمار میآید.
منابع:
۱.پی یر بریان، امپراتوری هخامنشی مترجم ناهید فروغان چاپ دوم۱۳۸۵ انتشارات فرزان روز
۲.پی یر بریان، وحدت سیاسی و تعامل فرهنگی در شاهنشاهی هخامنشی مترجم ناهید فروغان انتشارات اختران
۳.محمد دانماندایف، تاریخ سیاسی هخامنشی مترجم فرید جواهرکلام چاپ اول۱۳۸۹ فرزان روز
۴.تاریخ جهان باستان (کمبریج) امپراتوری آشور ترجمه تیمور قادری چاپ اول ۱۳۹۰ انتشارات مهتاب
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
اسرائیل رئیس جمهور دولت سیزدهم مازندران سیدابراهیم رئیسی توماج صالحی دولت مجلس شورای اسلامی رئیسی مجلس تعطیلی شنبه ها وزیر کشور
سیل مشهد سیل مشهد هواشناسی تهران خراسان رضوی پلیس فضای مجازی سازمان هواشناسی بارش باران قوه قضاییه شهرداری تهران
خودرو مالیات قیمت خودرو چین قیمت طلا قیمت دلار مسکن بازار خودرو ایران خودرو دلار تعطیلی شنبه بانک مرکزی
لیلا حاتمی زری خوشکام علی حاتمی نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب تهران سینمای ایران کتاب رسانه تلویزیون سریال سینما موسیقی
رژیم صهیونیستی غزه روسیه فلسطین آمریکا حماس جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان ترکیه یمن لبنان
فوتبال ایران پرسپولیس استقلال تراکتور بارسلونا لیگ برتر سپاهان جام حذفی لیگ برتر انگلیس بازی باشگاه استقلال
هوش مصنوعی مغز گوگل آیفون اپل باتری سونی سرعت اینترنت تبلیغات عیسی زارع پور
بارداری پوست سازمان غذا و دارو دیابت کاهش وزن آلزایمر