جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

براک و پیکاسو


ژرژبراك را باید در كنار پیكا سو یكی از بنیا نگذاران سبك كو بیسم و در دوره ای قریب چهل سال ,وفادارترین هوادار این مكتب دانست براك با وجود اینكه شیوه ای تحلیلی حسابگرانه را در نقاشی با موفقیت چشمگیری به كار گرفت ,اما منطق حاكم بر نگارش خود به ندرت روی كاغذ آورد

ژرژ براك

۱۹۶۳-۱۸۸۱(۱۳۴۲-۱۲۶۰ش.)

ژرژبراك را باید در كنار پیكا سو یكی از بنیا نگذاران سبك كو بیسم و در دوره ای قریب چهل سال ،وفادارترین هوادار این مكتب دانست. براك با وجود اینكه شیوه ای تحلیلی حسابگرانه را در نقاشی با موفقیت چشمگیری به كار گرفت ،اما منطق حاكم بر نگارش خود به ندرت روی كاغذ آورد. این جملات موجز نیز در یكی از شماره های «گزارشهای كوچك » چاپ شد. این گزارشها كه خیلی هم دوام نیاوردند ، مشخص ترین مظهر شور و سر زندگی رو شنفكرانه گروهی از نقاشان بود كه در پاریس دهه بیست وسی مرتباً در بین خود پیمان های هنری ایجاد و یا در آنها باز نگری می كردند.

تاملاتی در باب نقاشی: پاریس ۱۹۷۱(۱۲۹۶ش.)

در هنر ،پیشرفت به معنای بسط یك اثر و شاخ و برگ دادن به آن نیست ،بلكه به معنای شناخت حدود محدودیت هاست.

محدودیت وسیله ،تعیین كننده شیوه به وجود آورنده شكلی نوین ومحرك آفرینش هنری است.

ابزار محدود اغلب جذبه و نیروی نقاشی های بدوی را ایجاد می كند وبر عكس ،توسعه هنرها را به سوی انحطاط می كشاند

.ابزار نو ،مضمون های نو

موضوع (سوژه) شیء (ابژه) نیست بلكه كلیتی تازه است حالتی تغزلی كه به تمامی از دل وسیله ریشه می گیرد.

نقاش به زبان شكل و رنگ می اندیشد.

هدف نقاشی نباید «باز سازی» یك واقعیت روایی كه باید «ساخت»یك واقعیت تصویری باشد.

نقاشی نوعی روش باز نمایی است.

شخص نباید آنچه را كه می خواهد بیافریند ،تقلید نماید.

كسی نمی تواند شكل ظاهری یك اثر را تقلید كند . ظاهر ، حاصل كار است نقاشی برای اینكه تقلید محض باشد ، باید صورت ظاهر را فراموش كند . برای كاراز روی طبیعت ، باید هر چه كه به دستمان رسید به كار ببریم و فی البداهه كار كنیم باید از قاعده « خوب برای همه چیز » پرهیز كرد . این قاعده همه هنرها به سان واقعیت تفسیر می كند و به جای خلق كردن تنها به ایجاد یك شیوه و قالب قالب پردازی می انجامد.

هنرهایی كه به خاطر ناب بودنشان موثر بوده اند هرگز هنرهیی نبوده اند كه درد همه چیز بخو رند. پیكره سازی یونانی -از جمله - با انحطاط خود این نگاه را به ما می آموزد.

حواس شكل را دیگرگون و مغز آن را شكیل می كند. چنان كار كنید كه به من تعالی ببخشید.

قطعیت را در هیچ نمی یابید جز در آنچه كه عقل در می یا بد.

نقاشی كه خوا ستش یك دایره است تنها یك منحنی می كشد. ظاهر منحنی ممكن است او را راضی كند اما احتمالا شك خواهد كرد. پرگار او را به یقین می رساند.كاغذ های دیواری ،طراحی های من نیز مرا به یقین رساندند.

كاغذ های دیواری ،كلیشه های چوبی و عناصر مشابه دیگری كه در بعضی طراحی هایم به كار برده ام به خاطر سادگی قوانین حاكم بر آنها مورد توجه قرار گرفتندو اتفاقا همین عامل باعث شد كه به غلط فكر كنند آنها حاصل خطای با صره هستنددر حالی كه این دو كاملا در دو نقطه مقابل هم قرار دارند.اینها در واقع قوانین ساده ای هستند كه مغز ایجاد كرده است و اصلا تو جیهی هستند برای حضور شكلی نوین در فضا

اصالت از خویشتن داری و هدایت عواطف بر می خیزد.

احساس را نباید به لرزشی هیجان زده بدل كرد.به آن نه می توان چیزی افزودنه از آن تقلید كرد. احساس همچون بذر است و اثر هنری شكوفه آن.

من قانونی كه احساس را اصلاح كند،دوست دارم.

پاولو پیكاسو

۱۹۷۳-۱۸۸۱(۱۳۵۲-۱۲۶۰ ش.)

پیكاسو پر كار ترین هنرمند قرن بیستم بود .او علاوه بر نقاشی ، ششعر هم می سرود ،اما هرگز با خط خود چیزی در باب هنر ننوشت. با این وجود دو مصاحبه برای انتشار مورد تا یید وی قرار گرفتند.گفته های زیر در اصل به زبان اسپانیایی و خطاب به ماریوس دز ایاس هستند. پیكاسو دست نوشته دز ایاس را پیش از ترجمه به زبان انگلیسی تایید كرد. این متن در نشریات The Arts نیو یورك ودر ماه می ۱۹۲۳ به چاپ رسید،با عنوان «پیكاسو سخن می گوید.» در هنگام ابراز این نظرات ،پیكاسو به شیوه ای كه عموما به نام «دوران كلاسیك» وی می شناسند نقاشی می كرد.

یك مصاحبه

پاریس ۱۹۲۳(۱۳۰۲ ش.)

جست وجو نكنید ،بیابید.

به عقیده من جست وجو در نقاشی هیچ معنایی ندارد نكته اصلی یافتن است.

مسلمابرای هیچ كس جالب نیست دنباله روكسی باشد كه درسرتاسرزندگی اش با چشمانی دوخته به زمین ، در پی كیف پولی باشد كه شاید بخت و اقبال بر سر راهش گذاشته …

از میان تمام گناهانی كه مرا به ارتكابشان متهم كرده اند ، هیچ كدام كاذب تر از این نیست كه می گویند من روح تحقیق را به عنوان اصلی ترین هدف كارم قرار داده ام . من وقتی نقاشی می كنم ، هدف ارائه چیزی است كه یافته ام و نه چیزی كه در پی آنم . در هنر نیت كافی نیست و به قول ما اسپانیایی ها « عشق را باید با حقایق ثابت كرد نه با دلایل

اندیشه تحقیق ، اغلب نقاشی را به بیراهه كشانده و هنرمند را در وادی ریاضت ذهنی گمراه كرده است . شاید اساسی ترین خلط هنر معاصر نیز همین بوده است . روح تحقیق موجب مسمومیت روح كسانی شد كه عناصر سازنده و مسلم هنر معاصر را درك نكردند و آنها را واداشت تا در راه نقش بستن چیزی تلاش كنند كه نادیدنی است و لا جرم نقش نا پذیر . این افراد از طبیعت گرایی (ناتور الیسم) در ضدیت با نقاشی معاصر سخن می گویند. دلم می خواهد بدانم آیا تا به حال كسی حتی یك اثر هنری طبیعی به چشم دیده است؟ طبیعت وهنر از آنجا كه دو چیز متفاوتند نمی توانند یكی باشند. ما به واسطه هنر تصویر خود را از آنچه كه طبیعت نیست توصیف می كنیم .

ولا سكوئز تصورش را از مردم عهد خویش برای ما به جا گذاشت. بدون شك مردم زمان او با آنچه كه در نقاشی هایش دیده می شود متفاوت بودند.با این حال هرگز نمی توانیم فیلیپ چهارم ر هیچ طور دیگری تصور كنیم جز آن طور كه ولا سكو ئز او را تصویر كرده است…

از دیدگاه هنر هیچ شكل واقعی یا انتزاعی وجود ندارد بلكه اشكال موجود در واقع تنها دروغ هایی كم وبیش قانع كننده هستند. در اینكه این دروغ ها برای حیات ذهنی ما ضروری هستند هیچ شكلی نیست چرا كه ما از طریق همین هاست كه نگرش زیبایی شناسانه مان به زندگی را شكل می دهیم.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.