جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

کسروی و حمایت از دیکتاتور پهلوی


کسروی و حمایت از دیکتاتور پهلوی

جلال و طبری, به درستی, آزادی عمل کسروی در زمان رضا خان را ناشی از همسویی او با سیاست استعماری و ضدّ دینی پهلوی می دانند

● دشمنی کسروی با دین و علما

کسروی با اسلام و به تبع آن: با علمای دین دشمنی و عناد آشکار دارد و این امر بر هر کس که مروری کوتاه بر آثار او - اعم از تاریخی و غیر تاریخی - داشته باشد، کاملاً روشن است. شادروان جلال آل احمد، که خود زمانی از اعضا و نویسندگان مهم حزب توده بود، می نویسد: پس از شهریور ۱۳۲۰ «از هر صد نفر توده ای، ۸۰-۷۰ نفرشان قبلاً در کتابهای کسروی تمرین عناد با مذهب را کرده» بودند. (۵۰۲) احسان طبری، تئوریسین پیشین مارکسیسم، نیز سخن جلال را تأیید می کند: «آموزش کسروی، ای چه بسا حلقأ رابط بین مذهب و افکار انقلابی ] = بخوانید: کمونیسم[ قرار گرفت». (۳۵۰)

جلال و طبری، به درستی، آزادی عمل کسروی در زمان رضا خان را ناشی از همسویی او با سیاست استعماری و ضدّ دینی پهلوی می دانند. به گفتأ جلال: «اگر به خاطر کوبیدن مذهب یا به عنوان جانشین کردن چیزی به جای روشنفکری نبود، پیمان ] = مجلأ مشهور کسروی[ هم می توانست مثل هر مجله و مطبوعأ دیگری در توبرأ محرّم علی خان ] مأمور معروف سانسور[ جا بگیرد و فرصت نیافته باشد برای آن مذهب سازی قراضه(۴۰۵). . . کسروی در زمانی به اوج فعالیت خود رسیده بود که در سالهای پیش از ۰۲۳۱ حکومت وقت نسبت به روحانیت بدجوری سخت می گرفت». (۵۰۵) اظهارات طبری را در صفحات آینده خواهیم آورد.

سخن جلال و طبری کاملاً درست است و رمز حمایت کسروی از بنیادگذار سلسلأ پهلوی و اقدامات ضدّ اسلامی وی را، دقیقاً باید در ستیز آشکار او با اسلام و روحانیّت جستجو کرد. در این باره، بد نیست نخست با موضع «جانبدارانأ» کسروی نسبت به دیکتاتور پهلوی آشنا شویم و سپس رمز این جانبداری را معلوم سازیم.

‌● حمایت کسروی از دیکتاتور پهلوی

دو اثر مشهور کسروی: «تاریخ مشروطأ ایران» و «تاریخ هجده سالأ آذربایجان»، سالها پیش از آنکه با عنوان و به شکل کنونی منتشر شود، نخست به صورت پاورقی و با عنوان واحد «تاریخ هجده سالأ آذربایجان» در مجلأ پیمان (سالهای ۳۱۳۱ به بعد) درج و نشر یافت و سپس با افزود و کاستهای بسیار، به شکل چاپهای فعلی درآمد. کسروی در چاپهای پیشین و پسین تاریخ مشروطه، همه جا نسبت به دیکتاتور پهلوی (رضاخان) لحنی جانبدارانه دارد. برای نمونه، در دیباچأ «تاریخ هجده سالأ آذربایجان» (ضمیمأ پیمان ۳۱۳۱ ش، ص ۹) از بنیادگزار سلسلأ پهلوی به عنوان «یکی از سرداران نامدار تاریخی، اعلی حضرت شاهنشاه پهلوی» یاد کرده و در تاریخ مشروطأ ایران نیز وی را پادشاهی می شمارد که: «بیست سال با توانایی و کاردانی بسیار فرمانروایی کرد»!(۶۰۵) در همان دیباچه (ص ۸۲) وقتی از قتل میرزا آقا خان کرمانی به دست محمدعلی شاه سخن می گوید، خطاب به میرزا آقاخان (و با اشاره به عصر پهلوی) می نویسد:

«دریغ ای جوان غیرتمند دریغ!. . . دریغ که گرفتار دیو تیره درونی گردیدی!

دریغ که زود رفتی و روزهای خوش ایران را ندیدی»، و مقصودش از «روزهای خوش ایران»، با توجه به تنقید شدید کسروی از دوران حاکمیت قاجار و نگارش این مطلب در سالهای ۳۱۳۱-۴۱۳۱، «عصر پهلوی» است! به همین نمط، در اثر دیگرش: «تاریخ پانصد سالأ خوزستان» از «سردار نامی ایران (حضرت اشرف رئیس الوزرا) اعلیحضرت شاهنشاه امروزی» سخن می گوید که «قد مردانگی برافراشت»(۷۰۵) و سپس بر سرکوب قیامهای ضد استعماریی چون قیام جنگل توسط رضا خان صحّه گذاشته و آن را به چوب شورشهای کوری (نظیر فتنأ سیمیتقو) می راند: «آقای رئیس الوزرا چون از سال ۹۳۳۱ ] اشاره به کودتای سوم اسفند ۹۹۲۱ ش[ رشتأ کارها را به دست گرفته، به کندن ریشأ گردنکشان و خودسران پرداختند و در مدت دو سال، شورش امیر مؤیّد را در مازندران و آشوب ] ![ جنگلیان را در گیلان و فتنأ اسماعیل آقای سمتقو در آذربایجان و کردستان که هرکدام از سالها مایأ گرفتاری ایران ] ![ بود فرو نشاندند و پس از این فیروزیها، به سرکوب عشایر که از آغاز مشروطه سر به خودسری آورده و جز تاخت و تاز و راهزنی ] ![ کاری نداشتند، پرداختند»!(۸۰۵)

در جریان سرکوب خزعل توسط سردار سپه (که عملاً راه را بر دستیابی رضا خان به «سلطنت» گشود) کسروی رئیس عدلیأ خوزستان بود و در جشن پیروزی قشون پهلوی به ایراد نطق پرداخت و در آن از رضا خان به عنوان «بازوی نیرومندی» یاد کرد که «خدای ایران برای سرکوبی گردنکشان این مملکت و نجات رعایا آماده گردانیده است» و افزود که «باید. . . همه ساله در این روزها به شادی و جشن بپردازیم و فاتح آن، سردار باعظمت ایران را که امروز خود شخصاً به خوزستان آمده از درون جان و بن دندان دعا گفته و ثنا خوانیم»!(۹۰۵)

کسروی، در پیشگفتار «تاریخ مشروطأ ایران» (چاپ فعلی) اصولاً فلسفأ نگارش تاریخ را زمینه سازی برای روشن شدن ارج خدمات رژیم پهلوی دانسته و با اشاره به دوران قاجار می نویسد: «دسته های انبوهی آن زمانهای تیرأ گذشته را از یاد برده اند و از آسایشی که امروز می دارند خشنود نمی نمایند، و یک چیزی درباید که همیشه روزگار درهم و تیرأ گذشته را از پیش چشم اینان هویدا گرداند».

نویسنده :علی ابوالحسنی (منذر)

(۰۱۵) این سخن و نیز سخن پیشین را، کسروی در کتاب تاریخ مشروطه می زند که مقدمأ وی بر آن کتاب، تاریخ بهمن ۹۱۳۱ ش در زیر امضای خود دارد: یعنی آخرین سال دیکتاتوری رضا خانی، و به تعبیری، اوج دوران دیکتاتوری را!(۱۱۵)

۲۰۵ -در خدمت و خیانت روشنفکران، ص ۷۲۳.

۳۰۵ -جامعأ ایران در دورأ رضا شاه، احسان طبری، ص ۴۲۱. احمد منزوی، کتاب شناس مشهور معاصر، که در سالهای پس از شهریور بیست از اعضای پابرجا و استوار حزب توده بوده (ده چهره، ده نگاه. . . ، سید جلال قیامی میر حسینی، صص ۰۴۳-۶۴۳) راجع به کسروی می گوید: «من در همان زمان ] کسروی[ شاید قبل از آنکه عضو حزب توده بشوم اول به او جلب شدم. در چند جلسه هم که در خانه اش برگزار می شد شرکت کردم» (همان: ص ۷۴۳). این سخن کیانوری (رئیس حزب توده) را که می گوید: «. . . در میان کتب تاریخ مشروطه تا کنون هیچ کس نتوانسته بهتر از کسروی بنویسد. کار کسروی عمیق ترین، دقیق ترین و صحیح ترین تاریخ مشروطه است» (خاطرات نورالدین کیانوری)، شاید بتوان نوعی بازپرداخت وام حزب توده به کسروی به شمار آورد!

۴۰۵ -در خدمت و خیانت روشنفکران، ص ۷۲۳. و نیز ر. ک، پاورقی ص ۰۶۲. و نیز ر. ک، جامعأ ایران، ر زمان رضا شاه، طبری، ص ۵۰۱ به بعد.

۵۰۵ -در خدمت و خبانت روشنفکران، ص .۲۶۰

۶۰۵ -تاریخ مشروطأ ایران، کسروی، ص .۸۲۵

۷۰۵- تاریخ پانصد سالأ خوزستان، کسروی، ص ۴۷۱ و نیز صص ۸۷۱-۹۷۱.

۸۰۵- همان: صص ۸۷۱-۹۷۱. در بارأ تقبیح نهضت جنگل توسط کسروی و نقد آن ر. ک، سردار جنگل، ابراهیم فخرایی، ص ۴.

۹۰۵ برای نطق مزبور، ر. ک، تلاش آزادی، باستانی پاریزی، صص ۰۹۳ به بعد.

۰۱۵ -تاریخ مشروطأ ایران، ص ۵.

۱۵۱ -جالب است که آن همه تعریف کسروی از موجد و مسبّب دیکتاتوری ۰۲ ساله، در حالی است که خود وی در مقالاتش پس از عزل و سرنگونی رضاخان (همآوا با جوّ تند ضدّ رضاخانی حاکم بر کشور در آن روزها) صراحتاً به استبداد و دیکتاتوری آن شاه ستم پیشه اشاره دارد: «ده سال در ایران جز هرج و مرج نبود تا شاه پیشین (رضا شاه) برخاست و این نیز به جای هرج و مرج، دیکتاتوری و استبداد را برقرار گردانید»! (پرچم روزانه، شمارأ ۲۳-۴۳، ۱۱-۳۱ اسفند ۰۲۳۱ ش). نیز: «باید گفت آنچه در آن بیست ساله در ایران روی داده، نه مشروطأ با قانون، بلکه استبداد و دیکتاتوری بوده و باید کارهای آن زمان همه را از قانون بیرون شمرد و اثر قانونی به آنها نداد»! (امروز چه باید کرد؟، کسروی، ص ۴). مورد دیگر آنکه: کسروی، خود تصریح دارد که از سوی دولت رضا خان، «ژاندارمی در پشت سر» وی می ایستاد و از او در برابر مردم، محافظت می کرد (بخوانند و داوری کنند، کسروی، صص ۷۶- ۸۶). جالب آن است که همو بعدها، پس از سرنگونی رضاخان، ضمن تغییر لحن خود راجع به رضا خان، مدّعی شد که «در همان زمان رضا شاه که همأ زبانها بسته بود، من ترس به خود راه نداده ] ![ از کوشیدن و نوشتن باز نایستادم. . . »!

راز این تناقضها روشن است. چه، اکنون مملکت از وجود رضا خان تهی شده و جوّ کاملاً تغییر یافته بود! غافل از آنکه تاریخ، این دو نوع اظهارات متناقض را «توانایی و کاردانی بسیار» و «دیکتاتوری و استبداد» در کنار هم گذارده و مصداق «نفاق و زمانه بازی» خواهد شناخت.