شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

گل و باران


گل و باران

گل تشنه بود و ابری
او را از آسمان دید
با قطره ها بر آن گل
جانی دوباره بخشید
آن گل ز قطره پرسید:
«وقتی که می چکیدید
از آسمان هفتم
من را چگونه دیدید؟»
قطره در پاسخش گفت:
«ما قطره ها چنینیم
باید …

گل تشنه بود و ابری

او را از آسمان دید

با قطره ها بر آن گل

جانی دوباره بخشید

آن گل ز قطره پرسید:

«وقتی که می چکیدید

از آسمان هفتم

من را چگونه دیدید؟»

قطره در پاسخش گفت:

«ما قطره ها چنینیم

باید که تشنگان را

از آسمان ببینیم»

گل با افاده ای گفت:

«شکایتی نداری؟

حتما سرت شلوغ است

هستی ز کار فراری؟»

قطره بگفت: «ای گل

عشوه نکن فراوان

زندگی ایده آل

به دست نیاید آسان»

قطره بگفت آنگاه:

«ای گل! خدا نگهدار

هرگز نکن فراموش

ارزش و کوشش و کار»

محسن منزوی

۱۴ ساله تهران



همچنین مشاهده کنید