جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

مدیریت ، تكلیف است


مدیریت ، تكلیف است

از دیدگاه اسلام ، مدیریت تكلیف است نه حق . مدیران پرورش یافته در مكتب آسمانی اسلام ، خدمت در منصب مدیریت را تكلیف شرعی خود می‌دانند و معتقدند كه مدیریت ، وظیفه است نه سودجویی …

از دیدگاه اسلام ، مدیریت تكلیف است نه حق . مدیران پرورش یافته در مكتب آسمانی اسلام ، خدمت در منصب مدیریت را تكلیف شرعی خود می‌دانند و معتقدند كه مدیریت ، وظیفه است نه سودجویی .

اندیشمندان بزرگ اسلامی و حقوقدانان مسلمان ، هر كدام پیرامون حق و تكلیف از جنبه‌های مختلف بحثهای مبسوط و مفیدی نموده‌اند.

ما در اینجا جهت روشن شدن مطلب، تنها به شرایط حق و تكلیف اشاره می‌نماییم تا مشخص شود كه چرا مدیریت، تكلیف است .

الف) شرایط حق :

۱) حق امری ثابت و پابرجاست (چه صاحب حق قدرت بر احقاق آن داشته باشد و چه نداشته باشد) .

۲) بالغ و نابالغ ، بزرگ و كوچك ندارد.

۳) عاقل و مجنون ندارد .

۴) علم و آگاهی نیز نمی‌تواند در حق تأثیر بگذارد .

۵) اختیار و آزادی و یا اجبار و اكراه در حق مؤثر نیست .

ب ) شرایط تكلیف :

۱)بلوغ : رشد لازم جسمی

۲)عقل : رشد لازم عقلی

۳) علم : آگاهی به موضوع و موارد تكلیف

۴) قدرت : داشتن توانایی بر انجام تكلیف

۵) اختیار : زمینه مناسب و آزادی لازم برای انجام تكلیف[۱][۱]]

با توجه به شرایط مذكور ، به خوبی روشن می‌گردد كه مدیریت ، تكلیف است نه حق و آنان كه در مناصب اجتماعی ، پست و مقام را وسیله سودجوییهای خویش قرار می‌دهند و در واقع مدیریت را حق خویش می‌دانند از این حقیقت آشكار غافلند .

همچنین این كه در روایات از مدیریت به عنوان امانت یاد شده است و خداوند نیز در قران فرمان داده كه « امانتها را به صاحبانش برگردانید ». [۱][۲]]نیز به خوبی بیانگر این است كه مدیریت ، تكلیف است زیرا اگر حق بود ، برگرداندن آن به صاحبانش معنایی نداشت !

امام علی ( ع ) وقتی مسئولیت اداره سرزمین پهناور مصر را به مالك اشتر نخعی می‌سپارد او را متوجه تكلیف بودن مدیریتش می‌نماید و به او توصیه می‌كند : « مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار داده و با همه ، دوست و مهربان باش . مبادا هرگز چونان حیوان شكاری باشی كه خوردن آنان را غنیمت دانی ، زیرا مردم دو دسته‌اند : دسته‌ای برادر دینی تو و دسته دیگر همانند تو در آفرینش می‌باشند [۱][۳]]

از بیان امام به خوبی برمی‌آید كه مدیر هرگز حق ندارد كه با زیردستانش هر گونه كه می‌خواهد و دوست دارد ، رفتار نماید و مكلف است با آنان رفتاری انسانی ، دوستانه و صمیمی داشته باشد . چنانچه در نامه دیگری كه به یكی دیگر از فرماندارانش به نام « اشعث بن قیس » نیز می‌نویسد این نكته را صریحاً خاطر نشان ساخته ، می‌فرماید : « مدیریت و حكمرانی برای تو طعمه نیست ، آن مسئولیتی است بر گردن تو و كسی كه از تو بالاتر است ، از تو خواسته كه نگهبان آن باشی و وظیفه نداری كه در كار مردم به میل و خواسته شخصی خود عمل كنی و یا بدون ملاك معتبر و فرمان قانونی ، به كار بزرگی دست بزنی » .[۲][۴]

۱) نگرشی بر مدیریت اسلامی – ص ۴۰ .

۲) سوره نساء – آیه ۵۸ .

۳) نهج البلاغه – نامه ۵۳ .

۴) نهج البلاغه – نامه ۵ .