شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

عرفان در ورزش


عرفان در ورزش

ورزش تغییر فیزیولوژی انرژی انسانی و انشای تن و روان در مجموع برای هم بودن و برای هم زیستن می باشد اگر به معنای عمیق ورزش اندیشه کنیم, خواهیم دید که هنر ورزیدن در زندگی تحولی است که به دو صورت نتیجه دارد اول تحول درونی و بیرونی برای شخص ورزشکار و ارتقاء جسم و جان و انشای روح و روان از تغییرات انرژی درون دوم از حاصل تغییر کیفی بدن اندیشه و کمک و یاری رساندن به خلق حادث می شود

انسان موجودی است ناشناخته و پیچیده. مدام در وجودش خود را جستجو می‌کند. او به خود فکر می‌کند و به پیرامونش، به اعتقاد، ایمان و خدا می‌اندیشد تا خود را دریابد. مجهولات ناشناخته را کشف می‌کند و در نهایت در خودشناسی به نیک‌اندیشی و نیکوکاری و از آن به آرامش برسد تا بهتر زندگی کند و به کمال انسانی یعنی معرفت، محبت، همدردی، نوع دوستی، شرافت، عدالت، وفا، احسان، عشق، اراده نیرومند، تفکر برتر، تواضع، فروتنی، صداقت و ... دست پیدا کرده و از هر ناپسندی که مغایر با اصول اخلاق انسانی است هم‌چون خشونت، زورگوئی، ظلم، تفرقه، گناه، خودپسندی، خودخواهی، خیانت، حسادت، دروغ‌گوئی و ... دوری جوید تا خود را دریابد.

تلاش‌های زندگی در زمینه‌های گوناگون علمی، هنری، ورزشی در صورتی شایسته مقام انسانی است که در جهت رسیدن به کمال حقیقی انسان و در نهایت رأی مسیر تکاملی شناخته شده و به کار گرفته شود. هر قدر این شناخت روشن‌تر و آگاهانه‌تر باشد، امکان تکامل ارادی و اختیاری بیشتر است.

جهان درون انسان یعنی حقیقت خویشتن خویش دارای امیال فطری می‌باشد که چنان‌چه به کمک نیروها و انگیزه‌های روان و عناصر فکری بیرونی جهت یابد بهترین راه برای شناختن مقصد نهائی و کمال حقیقی انسان است. در نهایت همه آنها انسان را به سوی بی‌نهایت سوق می‌دهد (بی‌نهایتی که خدایش نامند). تأمین چنین خواسته‌ای مسیر نیست مگر ارتباط با سرچشمه علم و قدرت مبدأ مشخص است، لکن مقصد انسان متحرک خود اوست باز یافتن خود. در حقیقت انسان از خود آغاز می‌کند، در خود حرکت می‌کند؛ با به خود می‌رسد. اما این رسیدن به خود مرحله بالاتری از خود آغازین است. انسان به‌عنوان کامل‌ترین و پیچیده‌ترین پدیده جهان مادی حلقه‌ای از زنجیر طبیعت به حساب می‌آید و برای تعادل وجود خود با خویشتن خویش از یک طرف یا طبیعت از طرف دیگر و با مبدأ هستی از جناح دیگر ارتباط منسجمی برقرار می‌نماید. این پیچیدگی جسم و روح و پیدا شدن ارتباط عمیق جسم فیزیکی و روح متافیزیکی به وسیله رابط جان زمانی اندیشه را به خود مشغول کرد که خداوند فرمود موجودی را که خلق کردم از روخ خود در او دمیدم. حقیقت اصیل و پاک انسانی بحث عمیق و گسترده‌ای است.

آدمی ارتقاء نمی‌یابد مگر به علم حرکت من واقعی انسان‌ها یعنی همان نیروی شگرف درون که نهان و خفته است بیدار نمی‌گردد مگر به کمک حرکت جسمانی که یکی از آنها و شاید بهترینشان هنر ورزیدن و یا علم ورزش است.

ورزش اشاره مصدر آن (ش) بر نمودن و شدن می‌باشد. مصدری از فعل ورزیدن که در نهایت تعبیر یعنی عمل کردن و در انجام کاری پیاپی بودن و اندیشه کردن و توان جسم را بر شمردن. در فعل امر ورزش یا (بورز) که در نام فاعل آن (ورزیده) و به نام مفعول آن نیز (ورزیده) و به‌صورت نام مرکب گهگاه استعمال می‌شود (کارورز) و یا (کارورزی) ورزش تعبیر کیفی بدن در جهت دگرگونی و تحول فکر بر حاصل زمان می‌باشد. ورزش تغییر فیزیولوژی انرژی انسانی و انشای تن و روان در مجموع برای هم بودن و برای هم زیستن می‌باشد. اگر به معنای عمیق ورزش اندیشه کنیم، خواهیم دید که هنر ورزیدن در زندگی تحولی است که به‌ دو صورت نتیجه دارد. اول تحول درونی و بیرونی برای شخص ورزشکار و ارتقاء جسم و جان و انشای روح و روان از تغییرات انرژی درون. دوم از حاصل تغییر کیفی بدن اندیشه و کمک و یاری رساندن به خلق حادث می‌شود.

انسان اجتماعی در طول شبانه روز مجبور به ارتباط با هم‌نوع خود می‌باشد. این ارتباط اگر در راستای خدمت باشد موجودیت حقیقت اصل و پاک آدمی شکوفا گشته و ظهور مقام جانشینی خدا را پیدا نماید. صفات انسان نتیجه بخش بوده و آدمی خود را، وجود خود را در راستای خدمت به خلق ساری و جاری می‌نماید.

در این مقام ورزشکار صفت پهلوانی به خود می‌گیرد و منزلت رفیع قهرمانی که در درونش آمیزه‌ای از غرور خودپسندی و خوددوستی ایجاد نموده پائین آمده و در رسم و آئین عرفان ورزشی که همانا خدمت به خلق است خود را مستور می‌دارد. قلب دیده بینا می‌‌یابد و شخص به درون اشراف پیدا می‌کرده و وارد حریم معرفت انسانی می‌گردد. این ورود آغاز آئین شکوهمند عرفان است که مطلع آن اخلاق و جوانمردی است که فخر بزرگ آدمیان است.

گفتیم ورزش کردن و هنر ورزیدن برای هم بودن است، به خاطر هم فداکاری کردن است، میدان محبت را افزودن است، آمده است.

پهلوانان و قهرمانان از آن خود نیستند، بلکه آزاد مردانی هستند که خود را وقف کرده‌اند، تا به مقام رفیع استادی رسیده‌اند. استاد کسی که جسم و روح خود را وقف می‌کند تا دیگران در هنر ورزیدن جاری شوند، استادان پیران طریقت دانائی هستند. استاد مظهر فلسفه اصالت پهلوانی است، استاد حلاوت و صلابت قدرت و راستی و بزرگ منشی است.

درود بر آنانی که راه و رسم ستیزه و عرفان و مقام پهلوانی را لمس کرده‌اند و پهنه هنر رزم را جولانگاه قدرت و عظمت و آهنگ اپرای شکوهمند مقام آدمیت دانسته‌اند.

بدان ای استاد پهلوانی در ورای اندیشه ریاضت هنرهای رزمی نهفته است.

مبادا در پیچ و خم این راه اسیر نفس خودپرستی و مقام‌پرستی گردی و از درک مردی و مردانگی عاجز مانده و نفس اماره را پیشه کرده و در تارهای غرور و نخوت اسیر گردی و قدرت‌طلبی را بر خداپرستی و مردم دوستی ترجیح داده که در نهایت ظلم به دنبال دارد و هیچ‌گاه هیچ ظلمی مقام شامخ استادی بر خود نگرفت.

شکوه و جلال زندگی استادی یعنی عرفان و دست یافتن به رنگین کمان عشق و محبت.

به امید روزی که تمام خادمان راه هنر ورزیدن منزلت فلسفه حرکت عارفانه و عاشقانه رزم خودشناسی و خداشناسی را درک کرده و جز او نگویند و جز او نخواهند که توان و انرژی و مقام قهرمانی و پهلوانی از اوست.

به قلم: مصطفی ساکی



همچنین مشاهده کنید