سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

سفیران تردید


سفیران تردید

سفارتخانه های خارجی در دوراهی انقلابیون و دربار

تاکنون فهرست سفرا و کارمندان سفارتخانه‌های خارجی که خاطرات خود را از تحولات منتهی به انقلاب سال ۵۷ ایران منتشر کرده یا در این باره با رسانه‌ها گفت‌وگو کرده‌اند، منتشر نشده است، هیچ پژوهش عینی و مستند نیز درباره محتوای گفته‌ها و روایت‌های این دست افراد از انقلاب ایران انجام نشده است. از این رو، شاید نتوان با دقت و اطمینان کامل از رویکرد سفرای کشورهای اروپایی، آسیایی و آفریقایی در قبال رویدادهای تاریخ‌ساز ایران در ایام منتهی به ۲۲ بهمن سال ۵۷ سخن گفت.

از آنجا که غیر از اسنادی که پس از واقعه ۱۳ آبان از سفارت آمریکا به دست آمده یا اسنادی که خود دولت بریتانیا ـ سفارت بریتانیا درباره مکاتبات سفرایشان با مقامات متبوع کشور خود درباره حوادث انقلاب ـ منتشر کرده، گزارش و مقاله دیگری درباره رویکرد سایر سفرا منتشر نشده است، این مساله جای خالی پژوهش جامع‌تری را برجسته می‌نماید.

طبق آنچه در عرف روابط بین‌الملل مرسوم است؛ وظیفه بنیادی و اصلی «سفارت» به عنوان نمایندگی یک کشور در کشوری دیگر و سفیر به عنوان عالی‌ترین نماینده سیاسی یک کشور در کشور مورد نظر، این است که از حقوق شهروندان کشور خود در آنجا دفاع کنند، این وظیفه اگرچه اصلی‌ترین وظیفه‌ سفارتخانه‌هاست، اما تمام وظیفه آنها نیست. وظیفه مهم دیگر، این است که سفارتخانه‌ها باید درباره مسائل جاری کشوری که در آن برپا شده‌اند، به طور منظم گزارش‌هایی به کشور متبوع خود بفرستند و به عنوان مشاور در تصمیم‌گیری‌های بعدی که روابط آینده ۲ کشور را رقم خواهند زد، عمل کنند. سفارتخانه می‌تواند پایگاه پژوهشی و مرکزی برای شناخت هر چه بیشتر روحیات مردم و راوی دست اول جریانات اجتماعی ـ سیاسی کشور میزبان باشد، از این رو، بررسی اسنادی که در این باره منتشر شده است، از این رو اهمیت دارد که تحولات ایران را در نگاه کشورهای دیگر نشان می‌دهد. در واقع «ایران» در نگاه غرب، آسیا و آفریقا را می‌توان در خلال اسناد مبادله شده میان سفارتخانه‌های ساکن تهران با مسوولان وزارت امور خارجه این کشورها دید.

در این میان، با رخ دادن انقلاب ۱۳۵۷ شمسی در ایران نیز مکاتبات و گزارش‌هایی از روند وقوع انقلاب از سوی سفارتخانه‌های خارجی رد و بدل شد که البته سابقه آن به قبل از ۵۷ می‌رسد. در دی ماه همان سال و یک ماه قبل از پیروزی انقلاب، میان رؤسای دول ۴ قدرت مهم بلوک غرب یعنی آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان کنفرانسی برگزار شد که موضوع اصلی آن، بررسی وضعیت بحرانی حکومت دست‌نشانده ایران بود. مذاکرات کنفرانس مذکور بر مبنای گزارش‌ها و سلسله متن‌های تحلیلی ارسال‌شده از سوی سفارت‌های این کشورها و کشورهای دیگر بود. بر اساس گزارش‌هایی که سفارتخانه‌های خارجی در تهران از وضعیت سیاسی ـ اجتماعی ایران تهیه و به کشورهای متبوع خود ارسال کرده بودند، سرنگونی دیکتاتوری پهلوی حتمی به نظر می‌رسید. چرا که سنبه تغییرات اجتماعی و سیاسی متاثر از آموزه‌های اسلام و رهبری داهیانه حضرت امام خمینی(ره) چنان پرزور شده بود که هر ناظر درون متنی جامعه ایران، براحتی می‌توانست سرانجام ماجرا را بفهمد و به اطلاع دیگران برساند.

در همان زمان، سفیر فرانسه در ایران با روزنامه لوموند مصاحبه کرد و تلویحا گفت که سقوط محمدرضاپهلوی حتمی و قریب‌الوقوع است، این در حالی بود که حضرت امام (ره) نیز در همان زمان در فرانسه حضور داشت و مسوولان این روزنامه یک مصاحبه طولانی از ایشان نیز در باب اوضاع ایران منتشر کرده بودند. مصاحبه ام.دیلای ـ که از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۹ سفیر فرانسه در تهران بود ـ به مذاق وزارت امور خارجه وقت دولت پهلوی دوم خوش نیامد و ایران مراتب اعتراض خود را به اطلاع دولت فرانسه رساند اما تحولات به قدری پرشتاب و برای پهلوی‌ها ویرانگر بود که فرصت و احیاناً حوصله‌ای برای پیگیری این گونه اعترضات دیپلماتیک نمانده بود. سفارت فرانسه همچنین به طور منظم گزارش‌ها و تحلیل‌های خود درباره حوادث ایران را به دفتر مرکزی وزارت امور خارجه فرانسه ارسال می‌کرد که در نهایت به چاپ کتابی درباره رویدادهای منتهی به انقلاب در ایران منجر شد. سفیر فرانسه همچنین در دیداری با «ژیسکار دستن»، رئیس‌جمهور وقت فرانسه علاوه بر ضرورت حمایت نکردن از رژیم شاه، خواستار پذیرفتن سریع سفرای حکومت آینده در پاریس شده بود و در این باره نیز چند مقاله در رسانه‌های داخلی فرانسه منتشر کرده بود. دولت فرانسه به توصیه‌های سفیر نیز عمل کرد و ژیسکاردستن، پس از پیروزی انقلاب در پذیرش نخستین سفیر دولت انقلابی ایران در کاخ الیزه گفت: «هنگامی که یک ملت بخواهد سرنوشت خود را شخصاً در دست گیرد، هیچ دولتی حق ندارد در برابر این خواسته، مانعی ایجاد کند. فرانسه طرفدار اصل استقلال ملت‌هاست و در عین حال درهایش برای همکاری بین‌المللی و ترقی و صلح باز است.» هر چند این همکاری چندان به درازا نکشید و این کشور اروپایی نقاب از چهره بر انداخت و با پناه دادن به شاپور بختیار به عنوان آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی روابط ۲ کشور را تیره و تار کرد.

مصاحبه و سلسله گزارش‌های سفیر دوم کشور آلمان در تهران نیز جالب توجه است. این شخص که از اوایل سال ۱۳۵۷ شمسی تا اواسط ۱۳۵۸ در ایران حضور داشت، در مقالات خود که به طور ویژه برای خبرگزاری بین‌المللی آلمانی دویچه وله در شهر برلین ارسال می‌کرد، از تحولات جدیدی در خاورمیانه خبر می‌داد. به زعم وی، سرآغاز این تحولات که به واقع در تاریخ معاصر کشورهای منطقه بی‌نظیر و نایاب بود، انقلاب اسلامی ایران بود. سفیر دوم آلمان در ایران انقلاب اسلامی سال ۵۷ را ادامه انقلاب ناتمام مشروطه در ایران خواند. وی بعد از انقلاب به کشورش بازگشت و به نوشتن مقاله در رسانه‌های آلمانی درباره ایران و انقلاب ادامه داد، هرچند که اجل چندان امانش نداد و یک سال بعد از بازگشت فوت کرد.

بجز دیپلمات‌هایی که ذکر آن رفت و سفیر آمریکا در تهران ـ که نظراتش به شکل مرتب در رسانه‌های آمریکایی منتشر می‌شد و علاوه بر آن، در اسناد به دست آمده از لانه جاسوسی آمریکا در تهران نیز موضع او و کشور متبوعش کاملا در قبال انقلاب و انقلابیون مشخص است ـ سفرای کشورهای کانادا، بلژیک، چین، شوروی و ترکیه نیز آرای را خود در مورد تحولات وقت ایران در خلال وقوع و بعد از وقوع انقلاب سال ۱۳۵۷ منتشر کردند. آنها مصاحبه‌های مختلفی با رسانه‌ها داشتند و نظرات مختلفی مطرح کردند؛ نظراتی که از حیث تنوع، طیف گسترده‌ای را ـ از حمایت صددرصدی از انقلابیون تا حمایت صددرصدی از دربار ـ در برمی‌گرفت. با این همه، همان طور که گفته شد، این منابع یا به لحاظ ارزش تاریخی و تحلیلی بدرستی از سوی مراجع پژوهشی و دانشگاهی بازشناخته نشده‌اند یا عزم چندانی برای کار تحلیلی-پژوهشی و بهره‌برداری از آنها وجود ندارد. این دست منابع از سویی در تعیین استراتژی کشور در روابط با‌کشورهای دیگر از اهمیت حیاتی برخوردار است و از سوی دیگر، یکی از مهم‌ترین ابزارهای تحلیل فرامتنی تحولات ایران در دوران معاصر است، از این رو، امید است که بیش از این مورد بی‌مهری و بی‌اعتنایی قرار نگیرند.

فرزاد مرادی‌