پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
گفت و گو با رضا کیانیان
ـ ما همه آدم های بزرگی هستیم
رضا کیانیان بعد از همه این سال ها و جایزه ها و فیلم ها حالا به جایگاهی رسیده است که از شیوه بازیگری و انتخاب نقش هایش بگوید. اینکه چگونه نقش های مهجور را از گوشه و کنار فیلمنامه ها پیدا می کند و بعد با ترفندهای خاص خودش کارگردان و عوامل سازنده را مجاب می کند تا پیشنهادهای او را بپذیرند و یک دفعه سایه حضور چنددقیقه ای او در یک فیلم بر تمام بازیگران آن و اصلاً خود فیلم سنگینی کند. او حالا پرکارترین بازیگر مرد جشنواره بیست و چهارم است و با آنکه خودش این پرکاری را از سر اتفاق و تصادف می داند اما بیشتر نشان دهنده تثبیت و پذیرش و استقبال از شیوه کار رضا کیانیان در سینمای ایران است. این گفت وگو در روزهای مرگ آور قبل از جشنواره به دلیل برنامه های فشرده کیانیان برای کمک به آماده سازی فیلم ها به ناچار در دو قسمت انجام شد. در شب هایی که استودیو عروج فیلم مملو از برف بود و حتی همین برف سازندگان فیلم هایی که در آن استودیو مراحل آماده سازی شان را طی می کردند عصبانی می کرد. هرچند نشانی از این عصبیت در کیانیان نبود.
رضا کیانیان گزیده کار امسال پرکارترین بازیگر مرد جشنواره است. کمی عجیب به نظر می رسد.
این موضوع را نمی دانستم. تازه متوجه شدم. به نظر خودم پرکارترین نیستم. چون من در اصل در دو فیلم نقش اول را دارم و در دو فیلم دیگر که اصلاً ویدیویی هم بودند حضور کوتاهی دارم. کل حضور من در زمان فیلمبرداری فیلم «کارگران مشغول کارند» ۴ روز بود و ۴ روز هم رفتم شمال برای فیلمبرداری فیلم «اسب». تازه من امسال فقط در یک فیلم بازی کرده ام و آن هم فیلم «زاگرس» است.
به هر صورت شما امسال با حضور ۴ فیلم در بخش های مختلف جشنواره پرکارترین بازیگر مرد هستید.
من در واقع خواستم جواب آن سئوال که چطور با وجود گزیده کاری پرکار شدید را بدهم. تازه اگر به این آمارها بود که در صورت نمایش «یک بوس کوچولو» در جشنواره (که اول قرار بر این بود) فیلم های من به عدد ۵ می رسید.
خب، بگذارید این طور سئوال کنم که آیا استراتژی خاصی در کل حضورتان در سینمای ایران دارید و مثلاً احساس می کنید در مقطعی باید بیشتر بر پرده سینماها باشید و در مقطع دیگری کمتر؟
به احساس من اصلاً ربطی ندارد. در واقع همیشه بازیگر انتخاب می شود نه اینکه انتخاب کند. ممکن است یک سال تعداد زیادی پیشنهاد داشته باشد و یک سال اصلاً نداشته باشد.
درست است اما هر بازیگر دوره اوج خاص خودش را دارد که در آن مقطع پیشنهادها بیشتر می شود و به نظرم رضا کیانیان به آن جایگاه رسیده است که هر سال پیشنهادهای زیادی داشته باشد. ضمن اینکه برای همین در اوج ماندن هم سیاست های خاصی در نظر گرفته می شود. مثلاً یک بازیگر تلاش می کند یک پرسوناژ خاص برای خود تعریف کند یا دیگری میزان حضورش را کم می کند تا کلیشه نشود.
من از این حساب ها که گفتی می کنم اما فکر می کنم با اینکه من به گزیده کاری معروف شده ام بعید می دانم با این پرکاری امسال چیزی عوض بشود. من قبل از اینکه مشهور هم بشوم با وسواس نقش ها را انتخاب می کردم.
من اما فکر می کنم بهترین توصیف برای رضا کیانیان این سال ها «تجربه گرایی» باشد.
این هم هست. اما وقتی فیلمی را می پذیرم برای بازی کل شرایط آن فیلم برایم مهم است. هم کارگردانش، هم فیلمنامه اش، هم تا حدودی بازیگران نقش مقابلم. این طور نیست که چون نقش پیشنهادی نقش متفاوتی است آن را حتماً بپذیرم. البته دیگر این توانایی را پیدا کرده ام که از فضای دفتر تولید یک فیلم بفهمم با چه کاری روبه رو هستم. از این نقش های متفاوت هم به من زیاد پیشنهاد می شود. مثلاً در بعضی از همین سریال ها که بازی کردم اصلاً کارگردانان خیلی از آنها دوست نداشتند این نقش فعلی را بازی کنم. من آن سناریو را خواندم و در گوشه و کنارش نقشی پیدا کردم و گفتم آن را بازی می کنم. آن را هم که گفتم بازی می کنم آن طور که من الان بازی کردم نوشته نشده بود. قابلیتی در آن نقش می دیدم بعد با کارگردان و نویسنده اش صحبت می کردم و آن نقش را درست می کردیم نه به لحاظ طول و زمان حضور بلکه به لحاظ عمقش.
بالاخره پرکاری این دو سال حاصل سیاست خاصی هست یا نه؟
من تصمیم نگرفتم پرکار بشوم امسال و شاید تصادفی پیش آمده. همان طور که ممکن است سال آینده هم پیش بیاید. اگر پیشنهادها به همین شکل باشد و حضور چنددقیقه ای در یک فیلم را به عنوان یکی از کارها محسوب کنند باز هم ممکن است اتفاق بیفتد.
اینکه با کارگردان و فیلمنامه نویس می نشینید و یک نقش را عمیق تر می کنید برای هر بازیگری تقریباً یک موقعیت ایده آل و مناسب است. اما بسیاری از آنها می توانند این کار را انجام دهند یا صحبت هایشان کارگردان را قانع نمی کند. چرا برای رضا کیانیان این اتفاق نمی افتد و او می تواند آن نقش مهجور و در گوشه مانده را برجسته کند و حتی نقش اول را تحت تاثیر قرار دهد؟
یاسمن ملک نصر یک شوخی با من می کرد در فیلم «درد مشترک» که خسرو شکیبایی هم بود. می گفت نمی دانم چرا پیشنهادی که تو می دهی قبول می کنم ولی پیشنهادهای سایر بازیگران را کمتر می پذیرم. این البته یک شوخی بود. من وقتی می خواهم در فیلمی بازی کنم اصلاً کار به این ندارم که نقش من طولش چقدر است و چقدر دیالوگ دارد و این چیزها. به این فکر می کنم که آن نقش چقدر می تواند روی پرده یا در تلویزیون مطرح شود. برای این کار هم اول سعی می کنم دنیای کارگردانم را بشناسم بعد آن نقش را بازی کنم. اگر دنیای کارگردانم را بشناسم اصلاً به نقش فکر نمی کنم. چون آن نقش آدمی است که باید در دنیای آن کارگردان زندگی کند. به نظرم حالا هم دیگر ثابت شده است که من نمی خواهم اصلاً خودم را نشان بدهم و طول نقشم را زیاد کنم. من نمی خواهم رضا کیانیان در فیلم زیاد بشود. من می خواهم آن نقش دیده بشود. اصلاً دوست ندارم خودم را نشان بدهم. خوشبختانه اکثر سناریست ها و کارگردان هایی هم که با آنها کار کردم می فهمند پیشنهادهایی که من می دهم برای آن نقش و در نتیجه برای کلیت فیلم است خب قبول می کنند و می پذیرند. فیلم هم اگر خوب بشود که به اسم کارگردان تمام می شود یا اگر نقش شخصیت پردازی اش خوب بشود نمی گویند رضا کیانیان آن را نوشته و شخصیت پردازی کرده است. البته آن اوایل این جوری نبود و فکر می کردند دارم کاری می کنم که نقشم زیاد شود. تازه من بارها از مردم شنیدم به خصوص در سریال هایی که اصلاً من را تشخیص ندادند و نمی دانستند که من هم در آن فیلم یا سریال بازی کرده ام. همین یک بوس کوچولو. یکی از دوستانم نفهمیده بود من در این فیلم بازی می کنم. تماشاگران اول آن نقش را می شناسند بعد خود من را.
این توانایی و دانش از کجا به دست آمده؟
اگر توانایی باشد به زندگی آدم بستگی دارد. من در زندگی ام هیچ وقت سعی نکردم با نفی دیگران خودم را اثبات کنم. متاسفانه سنت بدی است که در ایران همه ما از موفقیت های دیگران ناراحت می شویم. به نگاه شخصی آدم در زندگی مربوط می شود.
این همان الگوبرداری از جامعه و مناسبات آن و استفاده در نقش ها است؟
من یک مقاله نوشتم در مجله فیلم با عنوان «بازیگری نوعی شعبده بازی است». در این مقاله به طور مشخص توضیح دادم که من اصلاً مخالف این تئوری هستم که «من در نقشم زندگی می کنم». این حرف غلط است به نظر من. کسی در نقش زندگی نمی کند. اصلاً اسمش بر رویش هست: نمایش. اینکه می گویند من در نقشم زندگی کردم من می گویم اشتباه کردی که در نقش زندگی کردی. باید کاری کنی که نقش را به تماشاگر نشان بدهی. اگر زندگی بکنی که ممکن است یک دفعه دزدمونا را هم بکشی. پس چطور می شود که دزدمونا را نمی کشی و می آیی سر جایت می ایستی و نور هم تو صورتت است و تمام آن دستوراتی را که میزانسن است هم رعایت می کنی. تو داری نمایش می دهی. خیلی ها فکر می کنند اگر این حرف را بزنند زشت است. در صورتی که اصلاً زشت نیست. من با صدای بلند می گویم من نقشم را نمایش می دهم اصلاً با نقشم زندگی نمی کنم. این را هم بگویم که من اصلاً الگوبرداری نمی کنم. این را در مقاله دیگری توضیح دادم که اسمش «آیا بازیگر باید هر چیزی را تجربه کند؟» بود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست